اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
قبول مسئولیتهای همسری، از بعد جنسی هم دختر را در معرض آسیبهای جسمی در حوزه آلت تناسلی، ابتلا به انواع بیماریها و بارداریهای ناخواسته و زایمان زودهنگام قرار میدهد. ترس از ارتباط جنسی، اختلال در رفتارهای جنسی و بیداری جنسی زودرس هم عوارضی هستند که در ازدواج کودکان، بعد روانی- جنسیتی دختران را تحت تاثیر قرار میدهد. عوارض پرشمار جنسی و جنسیتی اما تنها چیزی نیست که دخترها را در ازدواج در زمان کودکی تهدید میکنند. دختری که زیر ۱۰سالگی ازدواج میکند، در عمل تمام امکانات تحصیلی و آموزشی را از دست میدهد. چنین کودکی، حتی از آموزشهای پایه هم محروم میماند و به جای تجربه کلاس درس و برخور داری از کمترین آموزشهای ضروری، آماده مسئولیتهایی میشود که کوتاهمدتی پس از ازدواج، به او تحمیل خواهد شد. او بدون آموزشهای پایه، کوچکترین تاثیری در سرنوشت خود نخواهد داشت. او همچنین امکان تصمیمگیری در مورد رابطه جنسی، بارداری، پیشگیری از بارداری و کنترل سلامت خود را ندارد و چون کودک است، بیشتر از زنان دیگر در معرض خشونتهای خانگی و اجتماعی قرار میگیرد. آسیبهای ازدواج دختران نوجوان اما محدود به همینها نیست و با سلسلهای از آسیبهای آتی در ارتباط است. دخترانی که در دوران کودکی ازدواج میکنند بیش از بقیه کودکان در معرض استثمار و کارگری قرار میگیرند. بسیاری از آنها در واقع در حد یک کالا پایین آمدهاند و خانواده فقیر، آنها را به بهایی ناچیز (گاهی به قیمت کم شدن یک نانخور) به همسری مردی درآوردهاند. در خانواده جدید هم دختر خردسال اغلب به عنوان کارگر خانگی مورد سوءاستفاده شوهر و خانوادهاش قرار میگیرد. چنین ازدواجهایی چون معمولا با افراد مسنتر انجام میشود عوارض بلندمدتتری هم دارد. طلاق و مرگ شوهر، زن را در کودکی یا نوجوانی بیوه میکند یا در صورت ادامه ازدواج، زمینه خیانت، خشونت خانگی و حتی همسرکشی هم ایجاد میشود. محمد مصطفایی در اینباره میگوید: "آینده انسانها ایجاب میکند که در کودکی، تفریح و بازی کنند، نه اینکه خود را در خانهای محبوس ببینند که مردی سرپرستشان شده و میبایست یک عمر برای آن مرد بردگی کنند. این عمل حکومت که اختیارات قانونی به فردی میدهد که فرزند خود را در سن کودکی به عقد دیگری درآورد، مصداق بارز بردهداری است؛ چرا که در اینگونه موارد، دختران اختیار و ارادهای برای تصمیمگیری در رابطه با آینده خود ندارند." هرچند وقت یکبار انتشار خبر ازدواج دختران خردسال بهخصوص در استانهای سنتیتر ایران، موجی از اعتراض نسبت به چنین نوع ازدواجهایی به راه میاندازد، اما این موج معمولاً دامنهدار نیست و خیلی زود به فراموشی سپرده میشود. کمتر میبینیم که هشدار یا آموزشی از سوی فعالان اجتماعی و زنان در این مورد داده شود. به نظر میرسد لازم است فعالان حقوق بشر و آنان که دغدغه شرایط و وضعیت زنان در ایران را دارند، بهطور پیگیر به این موضوع بپردازند تا با ایجاد حساسیتهای لازم، زمینه اصلاح این وضعیت به وجود بیاید. زن، بکارت، سیاست مهرانگیز کار بهارعرب حتا اگر خزان بشود ، زن را که در جوامع با اکثریت مسلمان مثل رازی سر به مهر بود ، هویت بخشیده و آفتابی کرده است .هویتی که بکارت در زیر مجموعه ی آن با مفهوم سیاسی تعریف می شود و معاینه ی قابلگی زنان معترض توسط پلیس ضد شورش در این منطقه در فهرست تحقیر و توهین نسبت به کرامت انسانی زن به رسمیت شناخته می شود . در یک سلسله رویدادهای در هم پیچیده ، زبان قربانیان زن در منطقه ای که اسلام رابسیار عزیز می دارند تغییر کرده و تاکید بر حق جای تاکید بر مظلومیت را گرفته است .
این تحول زبان سیاسی زنان در منطقه به سمت شفاف شدن پیش می رود و چه بسا بتوانند در هجوم اعتراضی شان بخصوص در جاهائی که این اعتراض یکدست زنانه می شود ، مفهومی را در جوامع منطقه جا بیندازند که تازگی دارد : غیرت زنانه را . تجمع زنان در میدان تحریر قاهره به اعتراض نسبت به دست درازی پلیس به اندام زنانه و کشیدن بدن های برهنه ی زنان تظاهر کننده روی زمین ، نادره رویدادی است که ذخیره ای می شود برای پذیرش و سامان بخشیدن به عصیان و غیرت زنانه در منطقه . ابراز غیرت و عصیان یک واکنش انسانی است . توهین به زنانگی که معمولا در کشورهای با اکثریت مسلمان به استناد شرع صورت می گیرد ، در جوامع گوناگون به ابراز غیرت و عصیان زنان منجر می شود ، اما غیرت و عصیان صفتی است که هرگاه زنان در جمهوری اسلامی خواستنه اند با تاکید بر آن و به انگیزه ی آن با پلیس سرکوب برخورد کنند ، نه تنها مردان حکومتی که زنانی هم سد راهشان شده اند . زنانی که در استخدام حکومت بوده اند .در حوزه ی اعتراض بر پایه ی غیرت ، زنان ایرانی با تاخیروارد شده اند . این تاخیرناشی از شرایط فضای دینی-سیاسی انقلاب اسلامی بود که همزمان شد با اختناق تحمیل شده بر ایرانیان در جنگ 8 ساله ی ایران و عراق . گونه ای حجب و حیا و ترس از بازگشودن رابطه ی بکارت با سیاست سرکوب که در دهه ی اول انقلاب خبرهایش را در گوشی می شنیدیم و ناگفته می نهادیم ، سکوت بر شکنجه ی جنسی زنان در زندان ها را توجیه و تحمیل می کرد . مادران و بخصوص پدرانی که در خانه شان را می زدند و مهریه ی دختر اعدام شده شان را که پیش از اعدام او را به عقد شرعی یک پاسداردر آورده بودند کف دستشان می گذاشتند و البته به ضمیمه ی آن شماره ی گوری هم بود بر تکه کاغذی ، تا سالها زبان به دهان می گزیدند و این یکی ظلم باورنکردنی را از شرم به در و همسایه نمی گفتند . |