اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
ژیلا کرم زاده
مکوندی را آزاد کنید! نمی دانم به این احکام بخندم یا بگریم. ژیلاکرم زاده مکوندی با حکم قاضی عادل و خوش وجهه جمهوری اسلامی! قاضی مقیسه یا همان ناصریان سابق به جرم حمایت از مادران داغدار به دو سال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی محکوم و در روز ششم دی ماه دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. او اینک بیست و چند روز است که دوران زندان خود را سپری می کند. ژیلا با اینکه خودش مادر نیست، ولی از حامیان مادران داغدار است و یکی از اتهام هایش نیز همین بوده است که برای دلداری دادن به مادران به پارک لاله رفته است.
آری ژیلا به پارک رفته بود تا به این کشتار بی رحمانه اعتراض کند. برای او فرقی نمی کرد که مادر باشد یا همسر یا خواهر یا فرزند. تمامی آسیب دیدگان خواهر و فرزند او هستند، زیرا انسان اند. او تلاش کرد نشان دهد که ظلم در حق هیچ انسانی جایز نیست و برای حمایت از انسانیت به پارک لاله رفت. او به پارک رفت تا کمی از آلام این مادران و خانواده ها را بکاهد. او فقط می خواست پیامی به این خانواده ها بدهد که نگران نباشید، ما با شما همدردیم و برای رساندن این پیام نزدیک به دو سال و نیم درگیر است. او را در 19 بهمن 1388 بازداشت کردند و مدت 36 روز در زندان بود سپس با کفالت آزاد شد ولی کدام آزادی! گویی او را از همان موقع در بند کرده بودند، زیرا دایم خودش و خانواده اش تحت فشار بودند و هم اکنون نیز تحت فشارند. واقعاً باید پرسید به چه جرمی؟ آیا همدردی با انسان های دردمند جرم است؟! تنها جرم ژیلا همدردی با درد کشیده هاست، همان چیزی که به مذاق این دین سالاران حکومتی مدافع رأفت اسلامی خوش نمی آید. فریاد در سکوت ژیلا و ژیلاها در روزهای پس از انتخابات سال 88 این بود که چرا بهترین فرزندان این آب و خاک که باید برای بهروزی و سربلندی کشور به خدمت گرفته شوند، دسته دسته به زندان فرستاده می شوند؟ چرا بهترین انسان ها برای درخواست اولیه ترین حقوق خود به گلوله بسته می شوند؟ چرا آزادی بیان نیست؟ چرا به جای از بین بردن طناب های دار، هر روز کشت و کشتار افزون می گردد؟ چرا هیچ کس حاضر نیست مسئولیت کشتار این همه انسان بی دفاع را به عهده بگیرد؟ در طی این سی و سه سال این همه جوان کشته، زخمی و ناپدید شدند، ولی چرا هیچ کس پاسخ گو نیست؟ از خود می پرسم چه زمانی مردانی که بر کرسی قضا تکیه داده اند و مدعی اند عدالت خانه ای برپا کرده اند، این صدای بی صدای مادران را می شنوند؟ نمی دانم واقعا نمی شنوند یا خود را به کری می زنند، نه مطمئن ام که خیلی خوب هم می شنوند و برای همین ژیلا و ژیلاها را به بند می کشند، چون می ترسند مبادا ژیلاها تعدادشان زیاد و هزاران تن شوند و برای دادخواهی سر بلند کنند، همان طوری که مادران داغدار سال هاست از دیروز و امروز به دنبال دادخواهی اند ولی گوش شنوایی نیست. آری ژیلا تنها یک تن از این موج دادخواهان است که برای حمایت از مادران باید حداقل دو سال یعنی هفتصد و بیست روز از زندگی خود را در زندان باشد زیرا گفته است چرا به جای کشتن فرزندان ما و خونین کردن سنگفرش خیابان ها، نمی گذارید حرفشان را بزنند. ژیلا و ژیلاها می گویند اگر شما به عدالت قضاوت می کنید، چرا عاملان و آمرانی که فرزندان ما را در این سی و چند سال به جوخه های اعدام سپرده اند یا با قساوت تمام سینه شان را آماج گلوله کرده اند معرفی نمی شوند. ژیلا این زن نازک دل شاعرمان را به بند کشیدند تا تحقیرش کنند، ولی او از زندان باکی ندارد و با روحیه ای بسیار بالا و قوی در ملاقات حاضر می شود و خانواده اش نیز خوشحال اند که که ژیلا حالش خوب است و آنقدر توانایی دارد که این ظلم را تحمل کند، ظلمی که پایدار نخواهد ماند و بالاخره روز دادخواهی فراخواهد رسید. ژیلا تا به حال دو بار ملاقات کابینی داشته است و هر بار بسیار آراسته و خندان پشت شیشه حاضر شده است، تا خانواده اش از در بند بودن او آزرده خاطر نشوند. او به خواهرانش گفته است:" نگران نباشید من اینجا 25 خواهر دادخواه دیگر یافته ام" زیرا هر کدام از زندانیان زن، یک مادر یا خواهر برای اویند و او نیز برای آنها و برای آن روزی که عدالت برقرار شود، پشت هم خواهند ایستاد. به امید آزادی تمامی زندانیان سیاسی و بخصوص ژیلای عزیزمان
|