اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
سکولارهای سوریه میدانند که هرگاه این نیرو بهقدرت سیاسی دست یابد، آنها را قتل عام خواهد کرد. بههمین دلیل رژیم بشار اسد هنوز از پشتیبانی نیمی از جامعه سوریه برخوردار است، وضعیتی که رژیمهای تونس، مصر و لیبی از آن برخوردار نبودند. از سوی دیگر روزی نیست که اسرائیل و متحدانش بر طبل جنگ و بمباران تأسیسات هستهای ایران نکوبند. اوباما نیز برای آن که بتواند در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر پیروز شود، به لابی یهودی هوادار اسرائیل این کشور نیازمند است و در نتیجه خواسته یا ناخواسته به دامنه تحریمها، یعنی تحریم صنعت نفت و سیستم بانکی ایران بهگونهای چشمگیر افزوده است تا با محدودسازی درآمدهای نفتی دولت ایران، این رژیم را در برابر زیادهخواهیهای امپریالیستی خود به تسلیم وادارد. در 30 ژانویه نیز قرار است وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا تحریمهای مشابهای را علیه ایران تصویب کنند. محدود شدن درآمدهای نفتی از هم اکنون سایه شوم خود را بر گرده مردم ایران انداخته است. بالا رفتن بهای ارزهای خارجی، یعنی افزایش شتابان تورم و گرانی قیمتها، یعنی افزایش فقر عمومی و تهیدستتر شدن اقشار آسیبپذیر. امپریالیستها امیدوارند با تحقق این سیاست که دود آن مستقیمأ به چشم مردم ایران میرود، به دامنه نارضائیها در درون کشور افزوده شود و موقعیت درونی رژیم اسلامی لرزانتر گردد. هر اندازه رژیم ولایت فقیه پایگاه تودهای خود را بیشتر از دست دهد، بههمان نسبت نیز مجبور است به ابعاد نظامیسازی سیاست و اقتصاد کشور بیافزاید. در گذشتهای نه چندان دور سپاه و بسیج در سرکوب جنبش «سبز» نقشی کلیدی داشتند. امروز نیز بخش بزرگی از بودجه ملی صرف ارتش و سپاه میشود تا با تولید سلاحهای مدرن بتوان اسرائیل و ایالات متحده آمریکا را از حمله نظامی به ایران بازداشت. عامل دیگر پیروزی ایالات متحده آمریکا و کشورهای عضو ناتو در به اصطلاح «جنگهای بشردوستانه» است که نخست در یوگسلاوی، سپس در سودان و به تازهگی در لیبی با موفقیت تجربه شد. امپریالیسم جهانی میتواند منافع منطقهای خود را در پس پرده «دفاع از حقوق شهروندی» پنهان سازد و بهنام «حقوق بشر» به جنگ دولتهای «یاغی» رود. بهاین ترتیب بوی کباب تازهای به دماغ بخشی از اپوزیسیون برونمرزی رسیده است. کسانی که در پی برگزاری این کنفرانسهایند، بر این باورند که با ایجاد «کنگره ملی» و «گفتمان ملی برای گذار به دمکراسی» میتوان در تعیین آینده ایران نقشی داشت. برخی از این چهرهها حتی بر این باورند که کارشان کارستان است، زیرا گویا برگزاری چنین کنفرانسی «نقشه راه صلح» است با هدف «جلوگیری از جنگ» در ایران. بهعبارت دیگر، این خانمها و آقایان بهخاطر روابطی که با برخی از سناتورهای آمریکائی و نمایندگان مجالس اروپائی دارند، دچار توهم شدهاند و میپندارند «تاریخ» مسئولیت دگرگونی حکومت در ایران را بر دوش آنها نهاده است. آنها یک بار دیگر به این نتیجه رسیدهاند که با ایجاد یک سازمان سراسری از نیروهای اپوزیسیون در انیران و برخورداری از پشتیبانی رسانهای دولتهای غربی میتوانند رهبری جنبش آزادیخواهی مردم در ایران را نیز بهدست گیرند. اما ناسازهگاریها از همینجا آغاز میشود، زیرا از یکسو خانمها و آقایان شرکت کننده در این کنفرانسها خواهان تحقق دولت سکولار، جدائی دین از سیاست، لغو قانون اعدام و تحقق دولت فدرال هستند و از سوی دیگر ایران هستهای را تهدیدی برای «صلح جهان» ارزیابی میکنند. در عوض جنبش «سبز» که یگانه جنبش با پایگاه گسترده تودهای در ایران است، هنوز از اسلام نبریده است، یعنی همه چیز است، اما جنبش سکولار نیست. نیروهای سکولار هر چند در ایران وجود دارند، اما در حال حاضر فاقد تشکیلات و نفوذ در میان تودهاند. تجربه نیمهانقلابهای تونس، لیبی، مصر نیز نشان میدهد که در این کشورها اکثریت مردم هنوز به دنبال نیروهای اسلامگرایند و نیروهای دمکرات و سکولار در حاشیه قرار دارند. «جنبش «سبز» نیز آشکار ساخت که ایران در این زمینه تافته جدابافته نیست. بنابراین روشن نیست این سازمانهای سراسری که قرار است در انیران تشکیل شوند، چگونه میخواهند خود را نماینده تمامی و یا بخشی از جنبش درون کشور بنامند! همچنین بنا بر گزارش بسیاری از خبرنگاران خارجی که از ایران دیدن کردهاند، نه فقط رهبران جنبش «سبز»، بلکه اکثریت چشمگیر ایرانیان هوادار صنایع هستهای و غنیسازی اورانیوم در میهن خودند، اما این خانمها و آقایان برای آن که بتوانند از پشتیبانی دولتهای اروپائی، ایالات متحده آمریکا و حتی دولت نژادپرست اسرائیل برخوردار گردند، میخواهند به ما بقبولانند که غنیسازی اورانیوم با منافع مردم ایران در تضاد قرار دارد. به عبارت دیگر، اینان برای باورها و تشخیص مردم ایران پشیزی ارزش قائل نیستند و آنان را نادان و خود را صاحب «خرد ناب» میدانند. همچنین باز بنا بر همین نظرسنجیهای روزنامهنگاران خارجی اکثریت چشمگیر مردم ایران، هر چند از رژیم استبدادی ولایت فقیه نفرت دارند، اما با هرگونه تجاوز نظامی به میهن خود مخالفند. پس از کشته شدن قذافی در لیبی خانم کلینتون در مصاحبهای با بی بی سی فارسی یادآور شد که رهبری جنبش «سبز» در زمانی که این جنبش توسط اوباشان رژیم ولایت فقیه سرکوب میشد، از دولت آمریکا تقاضای کمک نکرد.[2] دلیل آن هم روشن است، زیرا رهبران آن جنبش از بطن انقلاب ضد پهلوی زاده شدند که انقلابی استقلالطلبانه و ضد آمریکائی بود. اما سخن نهفته در مصاحبه خانم کلینتون آن است که اگر یک نیروی سیاسی فعال در ایران از ما کمک بخواهد، دولت آمریکا همانگونه که بهیاری اپوزیسیون در سودان و لیبی شتافت، حتمأ به اپوزیسیون ایران نیز یاری خواهد رساند. خانم کلینتون با این سخنان خود بوی کباب قدرت سیاسی را به دماغ اپوزیسیون انیراننشین رساند. پس برای آن که اپوزیسیون برونمرزی در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی بتواند از همه گونه پشتیبانی دولتهای غربی برخوردار گردد، باید بهچند کار دست زند. یکی آن که باید در انیران یک سازمان در و پیکردار بهوجود آورد. دیگر آن که باید در ایران اپوزیسیونی فعال بهوجود آورد تا رژیم اسلامی مجبور به سرکوب خونین آن گردد. در این زمینه در گذشته کوشیدند از پدیده اقوام بهره گیرند و برای خلقهای مختلف ایران سازمان های سیاسی و نظامی رنگارنگی بهوجود آوردند. در کردستان گروه پژاک را بازسازی کردند تا مسلحانه علیه ارتش ایران بجنگد. در بلوچستان گروه طالبانی جندالله را راه انداختند تا آن منطقه را به آشوب کشد. رهبر یکی از شاخههای حزب دمکرات کردستان رسمأ از مقامات آمریکائی خواست برای آزادسازی مناطق کردنشین ایران از «استعمار فارسها» به این مناطق لشکرکشی کند. گروه «الاحواز» را با پول و کمکهای لژیستیکی کشورهای عربی خلیج فارس بهوجود آوردند تا بتواند
|