اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
تحقق آن می بایست آزادی قبلا بدست آمده باشد ودر سایه آزادی، فرهنگ استفاده از دمکراسی بطریق معقول و راضی کننده مطرح گردد تا به مرور مورد پذیرش همگان قرار گیرد. ولی نگاهی به آن روی سکه نشان می دهد که منادیان این روش بجای تبلیغات موثر و آگاه کننده و فعالیت های فرهنگی و ایجاد روابط مانوس اجتماعی متکی به احترام متقابل و فراهم کردن زمینه های مناسب برای نمایش زندگی مسالمت آمیز و عادلانه در جامعه، فقط از مجرای سیاسی آنهم با تعریف امروزی آن ظهور می کنند و شیوه زور و توهین را در پیش می گیرند. نگاهی به اتفاقات اخیر سیر نا معقول موضوع را توسط هر دو جناح متخاصم در این جنگ سرد بیشتر نشان می دهد، برای مثال طرح کاریکاتور دانمارکی، حوادثی چون راهپیمائیهای خشونت بار و حادثه آفرین ایجاد می کند و در ادامه کاریکاتورهای مشابه در سایر کشورهای اروپائی که به بهانه آزادی مطبوعات، بیان، قلم و اظهار عقیده مطرح می گردید باعث انسجام کشورهای اسلامی شد تا اینکه در کنفرانس سران کشورهای اسلامی و یا اجلاس بحرین که در تاریخ 23 مارس امسال تشکیل شده بود قطعنامه تحریم کالاهای وارداتی از کشور دانمارک به تصویب رسیده، به اجرا درآمد و شدت اقتصادی این تحریم باعث تغییرات وترمیم در کابینه دولت دانمارک گردید. چندی بعد شخصی بنام عبدالرحمان در کشور افغانستان سوژه خروج از حاکمیت مذهبی می شود و توسط این شخص موضوع چگونگی تغییر ایدئولوژی یک مسلمان به نمایش در می آید، نامبرده که سالها پیش که تغییرات حکومتی در افغانستان باعث تغییرات ایدئولوژیکی نیز می شد، مسیحی شده بود، و اخیرا توسط دادگاه های مربوطه مجرم شناخته شده و بدلیل مرتد بودن حکم اعدامش صادر گردید و با پیگیری دستگاه قضائی آلوده به دیدگاه های مذهبی افغانستان که موضوع را خیلی حیثیتی تشخیص می دهد، در آستانه اجرای حکم اعدام قرار می گیرد و از آن طرف چون سوژه، دست پرورده سناریو نویسان دمکراسی است، آقای بوش با همه گرفتاری ها شخصا وارد بازی شده، پیامی رسمی مبنی بر درخواست آزادی آقای عبدالرحمان برای اجرای دمکراسی در افغانستان (که اولین الگوی برنامه چراغ راه یا طرح راهنمای مسیر می باشد)، اعلام نمود و تا آنجا اصرار ورزید تا دولت بدور از ویژگی های دینی افغانستان راه حلی برای خروج از این بحران که هم حفظ آبروی مذهبی را پوشش دهد و هم مجرم را تبرئه نماید، پیدا کرد، و با معاینات طولانی پزشکی او را دیوانه معرفی کرده، به آسایشگاه روانی منتقل نمود و حکم اعدام وی نیز به همین دلیل لغو گردید. از اتفاقات قابل توجه که شایان ذکر است تخصیص بودجه 75 میلیون دلاری سنای امریکا است که بدرخواست وزارت امور خارجه آن کشور برای پیشبرد اهداف دمکراسی در ایران تحت عنوان بودجه فرهنگی درخواست و سپس تامین گردید، گذشته از این گله دوستانه که مردم غیور و با فرهنگ ایران که براستی کهن ترین تاریخ را در خصوص تمدن و رعایت اعلامیه حقوق بشر به میراث برده اند، استحقاق بیش از سرانه یک دلار بودجه فرهنگی برای هر ایرانی را دارند و یقینا برای تغییر ایدئولوژی بیش از یک دلار نیاز است و اصولا نیازی به این سخاوتمندی نیست. و حاصل توزیع این مبلغ میان تمام فرستنده های فارسی زبان رادیوئی و تلویزیونی در امریکا و اروپا که بقول خودشان کانالهای در پیت لقب گرفته اند، باعث سرگرم کردن هموطنانی شده که بیش ازهر چیز نیاز به دانستن و فکر کردن دارند. خلاصه مطلب اینکه جنگ میان سنت گرایان و تجدد طلبان برپا است و اتفاقات از این دست باعث تنش بیشتری میان دو گروه متخاصم می گردد. سنت گرایانی که طرف مخاصمه محسوب می شوند رادیکال هائی هستند که خطوط قرمزشان را رساله های مراجع تقلید تعیین می کنند، روحانیونی که برای جسمانیون تصمیم گرفته و تعیین تکلیف می کنند و اکنون از نظر مالی و ثروت های اندوخته بر همگان تسلط دارند و از نظر سیاسی عقیدتی تقریبا در تمام کشورهای اسلامی نفوذی تعیین کننده دارند که در راس همه آنها فلسطین و عراق هستند. پول خرج می کنند و مانع پیشرفت جوامع می شوند، آرزوی نهائی و دغدغه اصلی آنها رسیدن به بمب اتم است تا حرف آخر را بزنند، گو اینکه آنها عجولانه حرف آخر را اول گفته اند و تهدیدها و اظهارنظرهای غیر واقعی آنها اهدافشان را از پیش مشخص کرده است، اما سئوالی که در بررسی سناریوی دموکراسی مطرح می شود اینست که آیا طرح، روش و یا شیوه ای نوین برای دوران زندگی بشر نباید به اصولی متکی باشد که هر یک از حوزه های زیر مجموعه آن تعریفی اجرائی داشته باشند که انسان بتواند بطریقی قابل قبول خود را ملزم به اجرای آن بداند؟ آیا در شرایط حاضر که انسان قرن بیست ویکم بیش از هر چیز نیاز به آرامش و ایجاد خط تعادل و توازن دارد تا بتواند از افراط گریهای خود جلوگیری کرده و از طرفی دیگر بی بند وباریها را نیز کنترل کند؟ تنها پیام قابل درک از دمکراسی باید آزادی سقط جنین و آزادی هم جنس بازی و لج بازی نسبت به معارف ایدئولوژیکی و مواردی اینگونه باشد؟ یقینا این تعریف دموکراسی که نشاندهنده آزادی و اختیار انسان باشد نیست. آزادی موهبتی الهی است که به رایگان به بشر عرضه گردیده، به بیان دیگر انسان آزاد و مختار آفریده شده است تا نشان دهد که چگونه از این آزادی و اختیار استفاده خواهد کرد و برای بدست آوردن میدان عمل باید مستقل باشد در غیراینصورت به نوعی وابسته است و انسان وابسته و زیر پوشش به هیچ عنوان آزاد نیست و این غم دائمی آندسته از کارگزاران تحصیل کرده و منورالفکر رژیم و حکومتی یران است، آنها که سنگینی پایه ها و ستون های حکومتی ولایت مطلقه فقیه را بر دوش دارند و شخصا اعتقاد به جمهوری خواهی و مردم سالاری دارند ولی بعلت عشق به زندگی تجملی و اشرافی وخودبزرگ بینی های شخصی قادر به کناره گیری و ادامه یک زندگی معمولی و در واقع در صف مردم قرار گرفتن، نیستند، اما این عناصر باید بدانند که با مقاومت و زور گوئی آنها، مطالبات مردم به تاخیر می افتند ولی هیچگاه از بین نمی روند. از جمله اقدامات اخیر این عناصر که شایان ذکر است، انتخاب آقای سعید مرتضوی بعنوان نماینده و سخنگوی دولت ایران برای شرکت در گرد همائی سالیانه حقوق بشر در سوئیس بود، آقای سعید مرتضوی دادستان فعلی کل انقلاب در ایران که قبلا دادگاه مطبوعات را در دست داشته است و تمامی روزنامه های مخالف رژیم را در ایران به تعطیلی کامل کشانده و سپس در پست دادستانی خود شخصا به بازجوئی وبه اعتراف گرفتن از زندانیان سیاسی می پرداخته و شخصا متهم ردیف اول پرونده قتل خانم زهرا کاظمی روزنامه نگار کانادائی ایرانی تبار بوده است. وی که زیر نظر مستقیم آقای خامنه ای کار می کند، شخصا ناقض حقوق فردی و اجتماعی یک ملت است، و اکنون (درتاریخ نگارش) در شهر ژنو بسر می برد تا در کنفرانس سالانه پاسداری از منشور حقوق بشر سخنرانی کند. آیا این شخص نماینده حکومت به اصطلاح اسلامی و نماینده ملتی بزرگ است که تاریخ صدور اعلامیه حقوق بشر آن به زمان کوروش کبیر باز می گردد؟ آیا حضور این شخص در ژنو و در کنفرانس باعث حقارت ملی ملت ما نمی شود؟ پس بنگریم که وضع استقلال در کشورمان چگونه است. باید خودمان دست بکار شویم، کسی برای ما رهائی از آخوندیسم و رسیدن به استقلال را یکجا به ارمغان نمی آورد چون اصولا تضاد منافی پیدا می کنند یعنی جمع این دو مقوله با هم دیگر سودی برای ناجی باقی نمی گذارد، پس فراموش نکنیم که ارباب سخن فرمود: کس نخوارد پشت من جز ناخن انگشت من، و شیواتر از آن که تعیین تکلیف می کند استاد کفاش اصفهانی که فرموده: گر بخوارد پشت من جز ناخن انگشت من خم شود از بار ذلت پشت من، و آن بار ذلت همان عدم دسترسی به استقلال است، پس بیائیم همچون قطرات جدا از یکدیگر بهم بپیوندیم و دریا شویم، آراءمان را بهم نزدیک کنیم، البته بهر ترتیب که ممکن است. بنده مثل خیلی ها تجویز نمی کنم که بدون توجه به ایدئولوژی یکدیگر بیائیم گرد یک میز بنشینیم چون نتیجه چنین گردهمائی را مثبت وسازنده نمی دانم و اینکه چرا افکار ایدئولوژیکی بر افکار ناسیونالیستی حق تقدم دارد، خود مقاله جداگانه ای را می طلبد ولی با تواضع و انعطاف می توان دور یک میز برای مذاکره نشست و با اتکا به جمع، خلع ید قدرت از ولایت مطلقه را خواستار شد و این واقعا مقدور است، فراموش نکنیم: قطره دریاست، اگر با دریاست ورنه آن قطره و دریا دریاست ادامه دارد.. |