اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
خلع سلاح ايران نوآم آورام چوآمسكي در 7 دسامبر 1928 در فيلادلفيا در ايالت پنسيلوانيا بدنيا آمد. پدرش مهاجر روسي بود كه به شغل معلمي اشتغال داشت. نوآم بين سالهاي 1945_ 1940 با كارگران سوسياليست آنارشيست آشنا شد. او در دانشگاه پنسيلوانيا در رشتههاي زبانشناسي, رياضي و فلسفه تحصيل كرد. او بعد از اخذ درجه دكترا, در انستيتو تكنولوژي ماساچوست شروع به تدريس كرد كه هنوز ادامه دارد. او خود را سوسياليست آزاديخواه ميداند. متن زير برگردان نروژي نوشتهايي از چوآمسكي است از كتاب جديد او به نام "دولتهاي ناموفق". خلیل رئیسی فرد خلع سلاح ايران متوقف كردن سلاحهاي اتمي و حركت كردن در جهت از بين بردن كامل آنها از ضرورت بالايي برخوردار است. چنانچه اين عمل اتفاق نيفتد, احتمالا" نتايج عظيمي در بر خواهد داشت_ و اين به معني پاياني بر تنها تجربه بيولوژي با هوش عاليتر (انسان, مترجم) هم خواهد بود. هر چند بحران تهديدآميز است, اما ابزارهايي پيدا ميشود كه براي مقابله با اين تهديد نياز است. فاجعهايي به نظر ميرسد كه در ارتباط با ايران و برنامه اتمي آنهادر حال وقوع است. قبل از سال 1979, وقتي كه شاه قدرت را در دست داشت, واشنگتن از برنامههاي اتمي ايران حمايت كرد. امروز ادعاي استانداردي اين است كه ايران به نيروي اتمي احتياج ندارد و به اين دليل آنها بايد مشغول يك سري برنامه مخفي نظامي باشند. هنري كيسينجر Henry Kissenger سال قبل در واشنگتن پست نوشت:" براي يك كشور توليد كننده بزرگ نفت مثل ايران نيروي اتمي به معني به هدر دادن منابع است". اما سي سال قبل وقتي كه كيسينجر در دوره جرالد فورد,Gerald R. Ford وزير بود عقيده داشت كه" نيروي اتمي ايران را قادر خواهد كرد كه به نيازهاي رو به افزايش خود در عرصه اقتصاد پاسخ بدهد و همزمان منابع ذخيره نفتي را آزاد كند و ميتواند يا آنرا صادر كند و يا آنرا به شكل ديگري از مواد پتروشيمي در بياورد".پارسال خبرنگار واشنگتن پست,دافنا لينزرDafna Linzer, كيسينجر را با اين تغير عقيده مواجهه كرد. كيسينجر به اين مواجهه به شيوه جالب و بي پرده خود پاسخ داد:" آنها يك كشور متحد بودند". لينزر مينويسد كه دستگاه اداري فورد در سال 1976 از " نقشه ايران در جهت بناي يك صنعت انرژي اتمي عظيم حمايت كرد, همزمان با اينكه آنها سرسختانه تلاش ميكردند كه يك قرارداد چندين ميليارد دلاري با ايران ببندند كه به تهران اين امكان را ميداد كه به مقدار زيادي پلوتونيوم و اورانيوم غني شده , دو راهي كه به بمب اتمي ختم ميگردد, كنترل داشته باشد. " طراحان اصلي دستگاه اداري جورج بوش حاكم, ديك چني Dick Cheney, دونالد رمسفلد Donald Rumsfeld و پل ولفوويتز Paul Wolfowitz در آنزمان سمتهاي كليدي در امنيت ملي داشتند. الان آنها برنامههاي اتمي ايران را محكوم ميكنند.ايرانيها به اندازه غرب مايل نيستند كه بگذارند تاريخ فراموش گردد. آنها ميدانند كه ايالات متحده آمريكا و همپيمانانش بيش از50 سال است كه مردم ايران را عذاب ميدهد, درست بعد از كودتاي نظامياي كه توسط ايالات متحده آمريكاو بريتانياي كبير هدايت شدهبودو منجر به سقوط حكومت پارلماني ايران شد و شاه را به قدرت نشاند.شاه با دست آهنين كشور را هدايت كرد تا اينكه در سال 1979 توسط قيام مردمي از قدرت بركنار شد. دستگاه اداري ريگان از صدام حسين در يورش نظامي به ايران حمايت كرد و ابزارهاي نظامي مورد نياز را كه به كشتار صدها هزار تن از مردم ايران( و همچنين كردهاي عراقي)منجر گرديد, در اختيار او قرار داد. بعد از آن محاصره شديد اقتصادي پرزيدنت كلينتون شروع گرديد و متعاقب آن تهديدهاي جورج بوش مبني بر حمله نظامي به ايران بود, حملهايي كه حتي منشور سازمان ملل را نقض ميكرد.در ماه گذشته دستگاه اداري بوش بطور مشروط با مذاكره متحدين اروپايي خود با ايران موافقت كرد, اما از پس گرفتن تهديد حمله به ايران خودداري كرد. هر پيشنهاد مذاكره در صورتي كه قدرت نظامي درگير است بي معني ميباشد.به گفته فلينت لورت Flynt Leverett , يك كارمند عاليرتبه در شوراي امنيت ملي, دولت اصلاحطلب خاتمي در ماه مه 2003 طرحي رابراي يك "پروسه ديپلماتيك با هدف حل همه اختلافات بين ايالات متحده آمريكا و ايران" به پيش گذاشت. مواد مورد بحث" سلاح كشتار دستجمعي, يك راه حل دو دولتي در ارتباط با جنگ فلسطين, آينده سازمان حزبالله لبنان و همكاري با شوراي امنيت سازمان ملل براي انرژي اتمي" بودند. اين به گفته فايننشيال تايمز( تايمز مالي) در ماه گذشته بود. دستگاه اداري بوش پيشنهاد را رد كرد و ديپلمات سوئيسي را كه اين پيشنهاد را از ايران به واشنگتن ارسال كرده بود, توبيخ رسمي كرد.يك سال بعد اتحاديه اروپا"EU " و ايران توافق كردندكه: ايران ميبايستي در مقابل تعهد اتحاديه اروپا"EU" مبني بر عدم حمله اسرائيل و ايالات متحده آمريكابه ايران, موقتا" غني كردن اورانيوم را به تاخير بياندازد. بعد از فشار ايالات متحده آمريكا, اتحاديه اروپا"EU" خود را از توافقنامه كنار كشيد و ايران به غني كردن اورانيوم ادامه داد. تاآنجايي كه ميدانيم, برنامه اتمي ايران شامل حقوق مندرج در ماده4 در قرارداد عدم گسترش سلاحاتمي است. اين تبصره به دولتهايي كه بمب اتمي ندارند, حق توليد براي سوخت براي انرژي اتمي ميدهد. دستگاه اداري بوش مايل است كه ماده 4 را تقويت كند, و به نظر من معقولانه است.وقتي كه قرارداد عدم گسترش در سال 1970 پديد آمد بين توليد سوخت براي انرژي اتمي و سلاح اتمي اختلاف فاحشي وجود داشت. اما پيشرفت تكنولوژي اين اختلاف را كاهش داد. اما هر گونه تجديد نظر در ماده 4 بايستي دسترسي بدون مانع به نيروي اتمي در جهت غير نظامي را, بر طبق توافقنامه اصلي بين دولتهاي داراي سلاح اتمي و دولتهاي فاقد سلاحهاي اتمي, ملحوظ نگه دارد. رئيس دفتر بينالمللي انرژي اتميIAEA , محمد البرادعي, در سال 2003 يك راه حل معقولانه ارائه داد: همه توليد و مالكيت مواد براي توليد سلاح بايد تحت كنترل بينالمللي قرار بگيرد, با"اين تضمين كه استفادهكنندگان مشروع آينده بايد بتوانند نيازهاي خود را بدست آورند". او اين را به عنوان مرحله اول در راه اجرائ كامل قطعنامه1993 سازمان ملل دائر بر تنظيمكردن مواد تسليحاتي(كه به نام FISSBAN شناخته ميشود) دانست. تا آنجايي كه من ميدانم پيشنهاد البراداعي تنهااز طرف يك دولت قبول شده است, ايران. اين امر در فوريه در جريان يك مصاحبه با مسئول اصلي مذاكرات اتمي ايران, علي لاريجاني, اتفاق افتاد.دستگاه اداري بوش FISSBANرا رد ميكند و در اين راه تقريبا" تنها است. در نوامبر 2004 كميته كاهش تسليحاتي سازمان ملل به FISSBAN راي داد. آرا به اين شكل تقسيم شده بود: 147 راي موافق در مقابل يك راي مخالف( ايالات متحده آمريكا), دو كشور در رايگيري شركت نكردند(اسرائيل و بريتانياي كبير). پارسال يك رايگيري كامل به اين ختم شد كه 179 كشور راي موافق دادند و دو كشور اسرائيل و بريتانياي كبير دوباره در رايگيري شركت نكردند. ايالات متحده آمريكا اين دفعه يك متحد داشت, پالائو Palau .راههايي وجود دارد كه ميتواند بحران را كاهش بدهد و حتي به آن پايان بدهد. اولين كاري كه بايد انجام شود اين است كه تهديدات به احتمال قوي اسرائيل و ايالات متحده آمريكا پس گرفته شود. تهديداتي كه ايران را عملا" وادار ميكند كه به تكميل سلاح اتمي بعنوان يك ابزار وحشت, بپردازد. قدم بعدي در اينراه هماني است كه بقيه دنيا انجام دادهاند: قبول كردن FISSBAN و پيشنهاد البراداعي, يا چيزي شبيه آن. قدم سوم در اينراه آن است كه مفاد ماده 6 قرارداد منع گسترش را كه دولتهاي داراي سلاح اتمي را موظف ميسازد كه "همه تلاشهاي" خود را براي از بين بردن سلاح اتمي بكار ببرند, اجرائ شود. قراردادي با قيود حقوقي تاكيد شده از طرف دادگاه بينالمللي. هيچ يك از دولتهاي داراي سلاحاتمي وظايف خود را در اين رابطه انجام ندادهاست, ولي ايالات متحده آمريكا در صدر كشورهايي قرار دارد كه آنرا نقض ميكند.هر قدمي در اينراه بحران آينده با ايران را تخفيف خواهد داد. از همه مهمتر بايد به حرفهاي البراداعي توجه كنيم:" براي اين وضعيت هيچ راهحل نظامي وجو ندارد. اين غير قابل تصور است. تنها راهحل دائمي راهحلي است كه از طريق مذاكره بدست آمدهباشد". و اين راهحل قابل دسترس است.
|