اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
تبریز ساکن گردانیدم ».در دوره ایلخانان و تیموریان هر سه زبان عربی و ترکی و فارسی بموازات هم رشد میکردند. در معراج نامه مصوری که در هرات و در دربار شاهرخ تیموری نوشته شده و کپیه نفیسی از آن در اختیار نویسنده این سطور است و نسخه اصلی در کتابخانه ملی فرانسه نگهداری میشود ، شرح هر مینیاتوربه سه زبان عربی و ترکی و فارسی نوشته شده است (١١) در این دورهها است که حوزات اربعه: رصد خانه مراغه ، ربع رشیدی در شرق تبریز ، شام غازان در غرب تبریز و سلطانیه بوجود آمده و فلاحت و صنعت و تجارت رونق مییابد و رفاه ایجاد میکند. ندیده گرفتن خدمات سلسلههای ترک در ایجاد و نگهداری ایران فعلی و خونخوار و بربر نامیدن ترکها در کتب درسی و اصرارغیر منطقی بر این ادعای بی اساس که سی میلیون ترک در ایران ترک نیستند و اقوام مهاجم ترک بزور زبان آنان را تغییر دادهاند ، غیر از ترک ستیزی نمیتواند نام دیگری داشته باشد. لوئی بازن تورکولوگ برجسته فرانسوی و متخصص ترکی آذربایجانی مینویسد: « اینکه گفته شود اقوام مهاجر بزور زبان ترکی را به مردم آذربایجان تحمیل کردهاند ، مغلطه است و نمیتواند واقعیت داشته باشد بلکه منطقی اینست که گفته شود با آمدن ترکان مهاجر ، ساکنان بومی تقویت شدهاند ».بسیاری از پان فارسیستها که قادر به خواندن یک جمله ترکی نیستند در موضع گیری علیه آذربایجانیها ناگهان ترک شناس میشوند و با سماجت بسیار میگویند که آذربایجانیها ترک نیستند و آذری زبان هستند. همین عده که در گذشته برای هدف خاصی تربیت شدهاند وقتی که مساله آذربایجان مطرح میشود ، وا زرتشتا گویان و گاتها خوانان از راه میرسند و میخواهند اصل و نسب آذربایجانیهارا به آنان بشناسانند. اصرار بر نفی هویت ترکی آذربایجانیها منجر باین میشود که امروز صدها هزار ترک ، همزمان در بیست و پنج شهر آذربایجان قیام میکنند و فریاد میزنند: «هارای هارای من ترکم » « منیم دیلیم اولن دئییر اوزگه دیله دونن دئییر » زبان من نمیمیرد بزبان دیگری تبدیل نمیشود « آذربایجان اویاخدیر وارلیقینا دایاخدیر » آذربایجان بیدار است پشتیبان هویت خویش است پان ایرانیستها هر تهمتی میخواهند به ترکها میزنند و لحن کلامشان مانند رفتار ارباب با رعیت است و بر خورد بخشی از اهل قلم فارس با غیر فارسها که متاسفانه از حمایت همه جانبه بوروکراسی و قدرت سیاسی نیز بر خوردارند مصداق بارز شوونیزم فارس است. گاهی این تعصب کور ناشی از محدود بودن دید است. در مقایسه روشنفکران ترک با اهل قلم فارس متوجه این فاصله میشویم. ازدورانهای قدیم علمای آذربایجانی هر یک لا اقل به سه زبان تسلط کامل داشتند ولی در میان فارسها تک زبانی پدیده رایج بوده است و چون زبان دیگری نمیدانستند به پرستش زبان فارسی میپرداختند. زنده یاد دکتر نطقی در اشاره به سه زبانه و پلی قلوت بودن آذربایجانیها میگفت که ترکها با خدای خود بزبان عربی راز ونیاز میکنند ،با دوستان خود بزبان فارسی بحث میکنند و با همشهریان و خویشاوندانشان بزبان ترکی حرف میزنند. دکتر کاتوزیان شوونیسم فارس را پان ایرانیسم غلیظ شده تعریف میکند که نسبتا جدید است و در دوره رضا شاه بوجود آمده و بعضی از ترکها نیز در ایجاد آن نقش داشتهاند. شوونیسم فارس با برگزاری هزاره فردوسی رسمیت میابد و با گرایش سیاسی و ایدئولوژیک رضاشاه و اطرافیانش به آلمان و نظام هیتلری به اوج خود میرسد و در سال ١٩٣٦ به پیشنهاد سفیر رضا شاه در برلین به سفاتخانههای خارجی رسما اطلاع داده میشود که از آن تاریخ نام کشور بجای پرس ، ایران نوشته شود و و البته قبل از آن در داخل نام کشور ایران گفته میشد و ترکانی نظیر کاظم زاده ایرانشهر نیز که تربیت شده آلمان بودند درپیشبرد این تفکر و تثبیت شوونیسم فارس تلاش میکنند. فرهنگستان زبان فارسی دوران رضا شاه به سرپرستی پرویز ناتل خانلری ترک تبار ، مشغول ترکی زدائی از زبان روزمره ایرانیان میشود و اصطلاحات متروک و لغات نامفهوم را بنام فارسی سره جایگزین لغات متداول میکند. معروف است که در جلسه فرهنگستان اصطلاح « ترانسپورت » را به « فرابری » ترجمه میکنند و به منشی میدهند تا بعد از تایپ کردن آنرا به تمام ادارات بخشنامه کند ، منشی نیز که نه اصل ونه ترجمه لغت را نمیفهمیده بجای حرف « ف » اشتباها حرف « ت » را تایپ میکند و بخشنامه ارسال میگردد و بدینسان لغت بی معنی « ترابری » وارد زبان فارسی میشود. بدستور همان فرهنگستان ، ارتش بعنوان سازمانیافته ترین تشکیلات کشوری مروج زبان باستانی میشود. تیمسار ورهرام که خود ترک بود در هرجمعی ادعا میکرده که به من الهام شده است که شاهنامه کتاب آسمانی است و بهمین جهت میگفت من دستور دادم تمام اصطلاحات نظامی موجود در شاهنامه را جایگزین اصطلاحات ترکی متداول در ارتش بکنند ونیز ازکلمات پهلوی باستان استفاده شود. شوونیسم فارس برپایه شیفتگی به نژاد موهوم آریائی جان گرفته است. کشف خوانواده زبانهای هند واروپائی توسط ویلیام جونز در سال ١٧٨٨ به رشد تفکرات نژاد پرستانه کمک کرد ه است و شروع این تفکر را در ایران میتوان در آثار کنت دو گوبینو از جمله در « مقالهای در نا برابری نژادهای انسانی » در سال ١٨٥٥ مشاهده کرد. امروزه آنچه که بر زبان و قلم بعضی از نامداران فارس جا ری میشود ، با تعریف کاتوزیان ، شوونیسم عریانی است که حتی بدلیل داشتن بار سنگین نژاد پرستی میتواند در دادگاههای صالحه مورد تعقیب واقع شود. صد البته حساب اینان از ملت فارس و انبوه روشنفکران دموکرات و انساندوست فارس جداست. کسانی که در ایران قصد بریدن زبان غیر فارسهارا دارند باید از تاریخ عبرت بگیرند. بعد از فتح اصفهان توسط افغانها که بر بستر دعوای شیعه و سنی بود و افغانها علیه جورو ستم حکام شیعه قیام کرده بودند واندکی بعد نیز توسط نادر شاه شکست داده شدند ، « قتل نادر شاه را میتوان اولین حرکت سازمان یافته علیه حاکمیت ترکان در ایران نامید زیرا این قتل با هم قسم شدن افسران فارس در قشون نادرشاه انجام گرفته است » (١٣). نادر شاه افشار فرصت نیافت تا سلسله پایداری بوجود آورد و حتی پایتختی نیز انتخاب نکرد و این جمله او که پایتخت من زین اسب من است ، معروف میباشد. افشارها بعد از نادر در نقاط مختلف ایران حکومتهای محلی خود مختار ایجاد کردند. افشارها تنها ایل از ٢٢ ایل بزرگ ترک هستند که در ایران ماندهاند. محمود کاشغری مولف « دیوان لغات الترک » و اولین دایره المعارف نویس دنیا در قرن یازدهم میلادی ، که ترکی را زبان مسلمانان ترک مینامد ، نام و مشخصات ٢٢ ایل ترک از جمله ایل افشار را در جنگ بزرگ ملازگرد در سال ١٠٧١ میلادی ، که حاکمیت ترکان را در آسیای صغیر همیشگی ساخت ، ذکر میکند و نیز ازدو ایل خلج نام میبرد که ساکن آسیای مرکزی هستند. افشارها در جنگهای شاه اسماعیل با عثمانیها نیز همراه شاه اسماعیل بودند و بعد از شکست شاه اسماعیل از آناتولی به آذربایجان عفب نشینی کردند وسازمان ایلی خود را حفظ نمودند. هم اکنون افشارها در آذربایجان و نیز در کرمان و خراسان زندگی میکنند. ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که در قرون گذشته همواره از ٢٤ ایل ترک سخن بمیان میآمد ولی فقط بیست دو ایل شناسائی میشدند تا اینکه مینورسکی در سال ١٩٠٦ خلجها را که در خلجستان (متشکل از ٢١ دهکده واقع در جنوب تهران و غرب قم) زندگی میکنند کشف کرد و با نوشتن رسالهای در باره خلجها که در سال ١٩٤٠ منتشر شد ثابت کرد که خلجها ترک هستند و زبان خلجی زبان اولی ترکان بوده است ومی توان آنرا زبان مشترک ترکان اولیه یعنی ترکی مشترک دانست. متاسفانه تضییقات علیه خلجها توسط فارسها بقدری زیاد بوده که آنها را کاملا در انزوا قرار داده است. |