اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
حقوق بشرو میثاق های آن |
|
و پسر من که شبیه تو بود و در تشنج پر التهاب سرکوب جان داد. در نقش پیراهن خونینت که نشانم دادی ترسیم کرده بود.
و ترانه خوان های گیسو سپید شهر با مستانه های آواز پیراهن خونین کبوترانم را که بر دستهای تو حمل میشد چونان پرچمی برای شعری تازه تر از کوچه باغهای سرود در بال پروانگانی دیگربه رعشه پرواز می خواندند. آهای آهای یکی بیاد یه شعر تازه تر بگه برای گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه. شاعران شهر آنها که رنج و خون را با قلم تدبیر برصفحه تاریخ هجه میکردند خون سعید و دهها سعید را بر چهره شب سلطان شعری تازه کردند آهای آهای جهانیان با ایران همچون آفریقای جنوبی زمان آپارتهاید رفتار کنید. وقتی تو پیراهن خلق را بر دستهایت برافراشتی آری تو و من آری ما و آنها در کوچه بن بست قدیمیمان به شعری تازه تر رسیدیم که جهان را در پس پشت به آوازی بلند تر از آزادی ندا میداد شعری برای گیس گلابتون شعری برای تو شعری برای دختر رحمان شعری برای پسر من شعری برای دستهای کهکشانی تو شعری برای کبوتران سپیدم شعری برای بر پا ایستادن و آواز خواندن شعری برای ماندن شعری برای مرگ جادوگر شعری برای احمد باطبی شعری برای عشق شعری برای شعر های تازه تر شعری برای فردا و باز شعری برای باطبی با پیراهن خونین و دستهای کهکشانی اش تاریخ 21 فوریه سال 2007 میلادی سوئد استکهلم ریشههای ترکستیزی در ایران بخش سوم در سالهای اخیر ، شروع تحریکات و توهینها از کانالهای دولتی بخاطر اینست که هرچه مردم از مذهب دولتی بیشتر فاصله میگیرند ، حکومت بیشتر به ناسیونالیسم ایرانی متوصل میشود و چون پان ایرانیستها بعنوان مدافع ناسیونالیسم ایرانی و کارشناس مسائل ملی در دستگاههای تبلیغی حکومت بکار گرفته شدهاند لذا خط فکری نژاد پرستانه خود را پیش میبرند و چون معتقد به مستحیل کردن ترکها هستند ، از هر امکانی برای تحقیر و توهین به ترکها استفاده میکنند. حسین عابدینی بیرق اماچه عواملی از قرن نوزدهم به بعد باعث گسترش ترک ستیزی در ایران شده است؟ ازآغاز قرن شانزدهم بیش از همه قدرتهای بزرگ اروپائی در پیدایش ترک ستیزی از طریق شرق شناسانشان نقش اول را بازی کردهاند ، اشاره به این مطلب نه بخاطر سلب مسئولیت از فارسها یا حتی بعضی از خود ترکها ، بلکه برای نشان دادن جایگاه استراتژیک ترک ستیزی در تفکراستراتژهای کشورهای اروپائی است. هنگامیکه قشون عثمانی شهر وین را در قرن شانزدهم در محاصره گرفته بود ، سیاستمداران غرب میکوشیدند بهر ترتیبی شده از شرق حرکتی علیه ترکها بوجود آورند و از پشت جبهه ضربه بزنند و موفق هم شدند. تا دعوای شیعه و سنی راه بیاندازند و از نیروی بخشی از ترکها علیه خود ترکها استفاده به کنند. می دانیم که جنگ چالدران به ظاهر یک غالب و یک مغلوب داشت اما برنده اصلی این جنگ عثمانیها نبودند بلکه اروپائیانی بودند که آتش بیار این معرکه شده بودندو بعد از آن نیز به ترک ستیزی بمثابه یک سیاست استراتژیک ادامه دادند و تا توانستند از اختلافات طایفهای بهره برداری کردند و به خصومت بین خود ترکها و ترکها با ملل دیگر دامن زدند. مروری بر سفر نامههای سیاحان اروپائی آشکارا این سیاست دراز مدت را عیان میسازد. رنه گروسه ترک شناس و مورخ معروف فرانسوی در کتاب « امپراطوری استپها » (١٤) که بفارسی « امپراطوری صحرانوردان » ترجمه شده است ، آسیای مرکزی را زهدان بشریت و تاریخ میداند و جهانگشائیهای آتیلا ، چنگیزخان و تیمور را شرح داده و تجزیه و تحلیل میکند که هدف از آن نشان دادن خطر دائمی از طرف ترکان است و همچنین بمانند او تمامی نمایندگان سیاسی ، تجار ، جهانگردان و مبلغین مذهبی اروپائی خطر ترکها را عمده نموده و هدف واحدی را دنبال میکنند که عبارت است از تضعیف و تکه تکه کردن ترکها و شکستن ابهت آنان در نزد سایر ملل. در ایران ترک ستیزی از زمانی شروع به رشد کرده است که بخشی از خود ترکها در این راه قدم گذاشته و فارسی گری پیشه ساختهاند. شکست قشون ایران که عموما از ترکها بودند ، در جنگهای ایران و روس و امضاء قرارداد ترکمن چای در سال ١٨٢٨ ، دو تکه شدن ترکهای آذربایجان و پیشرفت روسها در آسیای مرکزی و متروک شدن جاده ابریشم - که شاهراه ارتباطی دنیای ترک بود - در اثر بازشدن کانال سوئز و قحطی چند ساله بدنبال آن ضربات پی در پی بودند که بر قدرت و ابهت ترکها وارد شد و نقاط ضعف آنان را عیان نمود. انبوه ترکها مجبور شدند برای امرار معاش به عثمانی و روسیه مهاجرت بکنند و بدنبال آنان ، سفر ناصرالدین شاه به اروپا و مشاهده پیشرفتهای صنعتی و اجتماعی اروپائیان باعث گردید که ترکهای ایران به انتقاد از خود به پردازند. از آن به بعد ترکهای ایران دنباله رو کسانی شدند که همیشه سیاست نابودی ترکان را پیش برده بودند. ایرانیان تا آن زمان از طریق عثمانی با دنیای غرب تماس داشتند و از فرنگ تصویر خیالی در ذهن داشتند و حتی درآغاز جنگهای ایران وروس ، روسهارا قزاقهای فرنگی میگفتند ، اما با گذشتن سیمهای تلگراف از خاک ایران که هندوستان را به انگلستان وصل میکرد احساس عقب ماندگی کردند و بعضی از آنها چاره را در آن دیدند که « از نوک پا تا فرق سر فرنگی شوند » (١٥) و این آغاز شکست درونی بود. خود ناصرالدین شاه که در تبریز تربیت شده و فارسی را بالهجه غلیظ صحبت میکرد دیگر اهمیتی به زبان و فرهنگ ترک نمیداد و در مجالس و محافل ، فارسی حرف میزد و فقط با اندرونیها به ترکی صحبت میکرد وبدینسان میدان برای ترک ستیزی عوامانه باز گذاشته شده بود. شکست شیوه حکومتی ناصرالدینشاه در واقعه تنباکو که باعث شد حتی زنان اندرون نیز از فرمان وی سرپیچی کنند سلسله ترک قاجار را رو در روی مردم قرار داد. جنبش تنباکو که اولین حرکت بیداری ایرانیان بعد از آشنائی با غرب میباشد یک خوبی ویک بدی داشت ، خوبی اش این بود که توده مردم را به میدان آوردو صحبت آزادی را در دهان مردم گذاشت و بدی اش نیز آن بود که آخوند را رهبر سیاسی کرد. با آلوده شدن دین به سیاست و سیاست به دین ، مانع بزرگی در راه رشد مدرنیته بشیوه سکولار ایجاد شد. و سرنوشت دموکراسی در ایران به اسطوره سیزیف در یونان باستان تبدیل شد. از این روی تاریخ یک و نیم قرن گذشته ایرانیان ، تاریخ نبرد مردم با حکومت برای کسب آزادی است. |