اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
چگونه میشود چالش وبحران رهبری سیاسی در ایران را نجات داد ! ویکتوریا آزاد www.victoriaazad.com تقدیم به : زنان و جوانان پیشرو ایران ، امیر انتظام، زندانیان سیاسی و در بند ایران ، دانشجویان کارگران، زحمتکشان ، بیکاران آماده ورود به بازارکار، معلمان ، پرستاران ، ملت بزرگ ایران، اقوام ستمکش ایرانی ( کرد ، آذری، بلوج، ترکمن ، عرب ....) ، رضا پهلوی ، فرح پهلوی و تمامی سازمانها ـ احزاب ـ رسانه ها ـ نهادها ـ وب لوگ ها ـ سایتهای مترقی و تشکل های دموکراسی خواه اعم از چپ ـ سوسیالیست ـ جمهوری خواه، مشروطه خواه !! سخن سرآغاز براستی در دنیای مدرن امروز هر گاه سخن از اهداف و پیشبرد رسالتها بمیان آمده ، ذهن آدمی ناخودآگاه معطوف به مقوله رهبری ،مدیریت و دستاوردهای بشری در این خصوص شده است. مگر میتوان سخن ازنهاد سازی ، برنامه ریزی ، طراحی اهداف و چگونگی پیشبرد آن راند اما به قسمت فرآیند رهبری ومدیریت نپرداخت. با شروع قرن بیست و یکم، سازمان های سیاسی مدرن احتیاج به درک و فهم تازه ای از تغییرات جدید دارند تا بتوانند در پی شناخت این تغییرات، برنامه و اهداف سازمانی خود را پایه ریزی کنند. براستی اگر مردمان آفریقای جنوبی ، هندوستان ، لهستان ، برمه ، امریکا ، کنگو ..... رهبران آزادیخواهی نظیرنلسون ماندلا ، ماهاتما گاندی ، لخ والسا ، آنگ سان سو کی ، مارتین لوترکینگ ، پاتریس لومومبا و.....را به خود ندیده بود ، امروز به چه وضعیتی دچار بودند ؟ دراین مقاله سعی میکنم چکیده ای از آنچه در این خصوص مورد مطالعه و بررسی قرار دادم خدمت شما خوانندگان گرامی ارائه دهم ! سوالات مورد نظر من در این خصوص بترتیب زیر است : 1. رهبری سیاسی دموکراتیک وویژگیهای آن چیست و رابطه آن با گروه چگونه است ؟ 2. تفاوت رهبر و رئیس چیست ؟ 3. تفاوت قدرت و قهر و نیرو چیست ؟ 4. چرا اپوزیسیون ایرانی دستگاه رهبری سیاسی لازم دارد ؟ از آنجا که نوع برداشت از مقوله رهبری سیاسی بسیار فراخ و گسترده است و عوامل فرهنگی و ساختارهای سیاسی گوناگون در درک این مقوله بسیار تاثیر گذار است، بنابر این من در این مقاله تنها از رهبری دموکراتیک مبتنی بر دانش و برداشتهای دموکراتیک محصول غرب و بر اساس برداشتهای شخصی خود صحبت میکنم. هدف نگارنده طرح بحث و گفتمان در این خصوص است. درخصوص تعریف رهبریGary Yukl* در کتاب Leadership & Organisation جمعبندی کاملی ازنتایج تحقیقاتی و نظری چندین محقق ارائه داده . او می نویسد که علیرغم تعاریف مختلفی که از این مقوله شده است اما یک تعریف مشترک نیز که در واقع فصل مشترک تمامی این نظرات است وجود دارد و آن اینست که رهبرسیاسی کسی است که در پروسه سیاسی از حمایت و موقعیت برتری نسبت به سایرین برخوردار میشود. او با اتکا ء به توانائیها و قابلیتهای فردی خود ، ابتکار عمل را با هدف آسان سازی فعالیتها و روابط درون گروهی و ایجاد نظم در ساختار ارگانی و یا سازمانی ست میگیرد. در 25 سال گذشته مقوله رهبری بطور جدی و قابل ملاحظه ای مورد توجه محققان ، مدیران ، فرهنگیان ، روزنامه نگاران ، جنبشهای اجتماعی و سیاستمداران خصوصا در غرب قرار گرفته و در این زمینه هزاران کتاب و مقاله بزبانهای مختلف انتشار یافته است. نوع نگاه به مقوله رهبری سیاسی ارتباط مستقیم با ارزشها و برداشتهای ما از مفاهیمی چون انسان ، جامعه و سوابق و تجارب تاریخی وی ، فرهنگ ، اقتصاد و سیاست دارد. فرهنگ هر جامعه ای ، حزبی ، سازمانی و نهادی تاثیر مستقیم بر برداشتهای آن جامعه از مقوله رهبری سیاسی دارد. برای مثا ل در قرن 19 نگاه محقیقین به مقوله رهبری مبتنی بود بر دیدگاه ماکیاولی که معتقد بود رهبران انسانهائی هستند با ویژگیها و توانائیهای خارق العاده . اما امروز درک مدرن از هبری میگوید که رهبری مکانیسمی است مرکب و دو سویه که شامل رابطه ای دو جانبه بین رهبران و مخاطبین شکل میگیرد. رهبر بدون کسب مشروعیت از این مخاطبین ، رهبر تنوان بود. بعبارت بهتر ، رهبری مدرن محصول کنش و واکنش متقابل بین دو سویه ذی نفع است. ****روسو در خصوص تفاوت بین فرمانبرداری و بندگی چنین مینویسد: «یک خلق آزاد اطاعت میکند ولی بندگی نمیکند، رهبر دارد ولی ارباب ندارد، قوانین را مراعات میکند، اما فقط مطیع قانون است و به خاطر قدرت قوانین است که مجبور نیست از اشخاص اطاعت کند ****ماکس وبر در خصوص رهبری سیاسی چنین میگوید : انواع رهبري سياسي در انديشه ماکس وبر ماکس وبر اقتدار (رهبري سياسي) را به سه نوع تقسیم میکند: 1- اقتدار عقلائی – قانونی : که بر مبنای باور بر مشروعیت الگوها و هنجارهای مقررات و باور به حقوق کسانی است که تحت آن قوانین به اعمال قدرت و صدور دستورمی پردازند. 2- اقتدارفرهمند یا کاریزما تیک : که بر مبنای دلبستگی به تقدس یا شجاعت و یا ویژگی شخصی و الگوهای هنجاری یا نظمی است که از طرف فرد استثنائی ظاهر و مقرر شده است. 3- اقتدار سنتی : که بر مبنای باورهای تثبیت یافته در زمینه تقدس سنتهای دیرین و مشروعیت اعمال قدرت تحت آن می باشد. ( ریش سفیدان ، حکومت پدر شاهی و ملوک الطوایفی ) اقتدار عقلاني بر حاکميت قانون مبتني است و در جوامعي وجود دارد که احترام به قانون به يک رويکرد اخلاقي بدل شده يا قانون مبناي مشروعيت حکومت انگاشته ميشود. اقتدار فرهمند در تعارض با اقتدار عقلاني- قانونمند قرار دارد و فارغ از قيود ديوانسالاري است. اين نوع اقتدار بر مختصات برجسته فردي رهبر و پيروي مشتاقانه اتباع (پيروان) از او مبتني است. اين رهبر فرهمند ميتواند شاه موروثي در نظام های پادشاهی غیر مشروطه ، رهبر پدرسالار، رهبر ديني يا قهرمان نظامي باشد. اقتدار فرهمند، برخلاف اقتدار سنتي، گذشته را نفي ميکند؛ به عنوان يک نيروي انقلابي پديدار ميشود و گاه در پايه انقلابهاي بزرگ قرار ميگيرد. اقتدار فرهمند ممکن است در درون ساختار بوروکراتيک يا سنتي پديدار شود و به تحولات بزرگ و انقلابي عمدتاً منفي دست زند، ولي پايدار و دائمي نيست و سرانجام فرو میپاشد. اقتدار سنتي که به پنج بخش تقسیم میشود : اقتدار سنتی بدوی که حکومت در دست يک فرد (رئيس قبيله) است، نظام ريشسفيدي که حکومت در دست گروهي از بزرگان است، نظام پدرسالار که قدرت سياسي بهوسيله يک فرد معين و به شکل شخصي اعمال ميشود بدون وجود دستگاه اداري واقعي، سلطانيسم به عنوان افراطيترين شکل اقتدار پدرسالار (پاتريارکال) و موروثي (پاتريمونيال) و نظام طبقهسالاراست. منظور از نظام طبقهسالار، ساختار سياسي اروپاي غربي در دوران ماقبل سرمايهداري است که در آن طبقات اجتماعي و گروههاي سياسي معين، بهويژه اشراف، از استقلال سياسي در برابر فرمانرواي مطلق (پادشاه) برخوردار بودند و از طريق نهادهايي چون پارلمان در اداره دولت مشارکت داشتند. بر اساس تعریف بالا ، رهبری جمهوری اسلامی آقای خامنه ای نمونه بارز رهبری و اقتدار سنتی از نوع سلطانیسم و غیر عقلانی است ، بگونه ای که مقام شامخ استبداد مطلقه و خودکامه امام امت و ولی امر مسلمین ایران جائی برای مفاهیمی از قبیل دولت (اتا) و حکومت در نظام سیاسی ایران، و مکانی برای اصل حق و حقوق حاکمیت مردم بر دولت و حکومت باقی نمیگذارد. |