اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
فرشته با نگاهی آرام و عزمی استوار از کنارمان پر کشید و رفت. او آینده را نمیدید، اما به آن ایمان داشت، به فردای آزادی ... و البته آرمانش که بی شک در تمام آن سالهای سخت و طاقت فرسا و طولانی زندان، چراغ راهمان شد. چه فضای تلخ و سنگینی بعد از رفتن او در بند بجا ماند. آخر آنشب، باز دسته ایی دیگر از شقایق های باغ پرپر میشدند.... شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد، فریبنده زاد و فریبا بمیرد، شب مرگ تنها نشیند به موجی، رود گوشه ای دور و تنها بمیرد، با رفتن آنها، تا لحظاتی طولانی، هیچکس حرفی نمیزد. بعد از مدتی یکی از پرستوهای خونین بال آزادی، مریم عبدالرحیم کاشی، بر فضا غالب شد و با صدای رسا و زیبایش، شروع به خواندن نغمه ای شورانگیز از پروین، خواننده قدیمی کرد و چه دلنشین خواند: امشب در سر شوری دارم، امشب در دل نوری دارم، باز امشب در اوج آسمانم، ...... مجددآ سکوت فضای بند را فرا گرفت. "مادر ذاکری" که مشغول نماز و نیایش بود، طاقت از کف داد و ناگهان سر به آسمان بلند کرد و ناله سر داد: ای خدای بزرگ تا به کی بچه های ما را پرپر می کنند، آخه تا کی؟... و اشک مجالش نداد... برای من نیز که بغض بشدت گلویم را میفشرد فرصتی شد تا پشت پای فرشته و بقیه بچه ها، کنار دیوار پشت در بند، جایی که معمولآ با فرشته می نشستیم، چمباتمه زده و سر روی زانو بگذارم و آرام به استقبال اشکهایم روم. آخر دیگر پاسداری در بند نبود که مجبور به اختفای آن باشم. شب بعد، هنگامی که دو روزنامه عصر رژیم وارد بند شد، همبند عزیزم اعظم (شهربانو عطاری) شروع به خواندن آن با صدای بلند برای جمع کرد و طبق معمول با اسامی اعدام شدگان آغاز نمود. نام "فرشته نوربخش" به عنوان فرمانده تظاهرات ۱۶ شهریور مجاهدین خلق در مرکز تهران، در بین اعدام شدگان شب قبل بود. نمی دانم که آیا او واقعآ فرمانده آن تظاهرات بود یا نبود، امّا بی تردید او از آنشب فرمانده قلبهایمان در راه آزادگی و ایستادگی در زندگی شد. فرشته نه اولین و نه آخرین دانشجوی بند ما بود که در راه مبارزه با فاشیسم مذهبی بعد از تحمل غیر انسانی ترین شکنجه ها به خاک افتاد. در طی سالیان سخت و طولانی زندان در دهه شصت، دانشجویان بسیاری از شاخسار روینده و بالنده جنبش دانشجویی، گل جوانیشان بدست رژیم ملایان پرپر شد که تنها به ذکر نمونه هایی از یاران همبندم و ستارگان آن شبهای اوین اکتفا می کنم: "فرح محمدی" با نام مستعارفریبا حسینی از دانشجویان مجاهد خلق دانشگاه پلی تکنیک تهران بود که در سال ۶۰ دستگیر شد و در سال ۶۲ در بند تنبیهی ۸ قزل حصار، مورد شناسایی یکی از خائنین قرار گرفت و علیرغم محکومیت اولیه یکسال و نیم زندان، به اوین منتقل و سرانجام به جوخه اعدام سپرده شد. "ناهید جوادی" دانشجوی رشته زبان تهران که در ۲۴ شهریور سال ۶۰ در رابطه با مجاهدین خلق دستگیر و در ۲۷ شهریور، یعنی تنها بفاصله سه روز از دستگیری در اوین تیرباران گردید. مجاهد خلق "میترا چوپانزاده" (فرزند فدایی شهید خلق "محمد چوپانزاده"، یار و همرزم "بیژن جزنی" پیشتاز جنبش فدایی)، دانشجوی مهندسی شیمی پلی تکنیک که در سال ۱۳۶۱ در اوین تیرباران شد. همبند عزیزم "میترا قاضی زاهدی" دانشجوی حقوق سیاسی دانشگاه تهران که بعد از تحمل شش سال زندان، سرانجام سالها پس از رهایی از بند بطور ناگواری بر اثر سکته مغزی جان سپرد و با نام نیکش به ابدیت پیوست...... در قتل عام هولناک هزاران زندانی سیاسی در تابستان سال ۶۷ نیز چه بسیار دانشجویان دلیری بودند که بعد از تحمل هفت سال زندان، سرانجام در آن جنایت بیسابقه به حکم جلاد جماران و توسط "طناب بدستان" دیروزی یا همان "اصلاح طلبان" و "مهرورزان" امروزی، سر به دار شدند و به کهکشان شهدای خلق پیوستند. دلاورانی همچون مجاهدین شهید: "فروزان عبدی" دانشجوی رشته تربیت بدنی تهران و عضو تیم ملی والیبال زنان ایران. "منیره رجوی" دانشجوی علوم در کشور انگلستان. "فضیلت علامه" دانشجوی مهندسی دانشکده فنی تهران. "سیمین بهبهانی دهکردی" و "زهرا شب زنده دار"، دانشجویان پزشکی مجتمع پزشکی طالقانی تهران. "اعظم طاقدره" دانشجوی مهندسی دانشگاه علم و صنعت تهران. "مهین قربانی" دانشجوی فیزیک دانشگاه تربیت معلم تهران. "مریم گلزاده غفوری" و "فریبا عمومی" دانشجویان رشته ریاضی دانشگاه تهران. "سپیده (صدیقه) زرگر" دانشجوی پرستاری مجتمع شفا یحیائیان تهران. "مهرآفاق دکنما" متولد شیراز، دانشجوی تهران. "سهیلا فتاحیان" متولد شهر کرد، دانشجوی تهران. "مریم توانائیان فرد" دانشجوی تهران. "ناهید زرگانی" دانشجوی شیمی تهران. "مریم ساغری خداپرست" دانشجوی تهران. "فهیمه جامع کلخوران" دانشجوی تهران. "صنوبر قربانی" دانشجوی فلسفه تهران. "مهری کریمیان" دانشجوی تهران. "مهدخت محمدیزاده" دانشجوی فیزیوتراپی دانشگاه تهران. "رضیه آیت الله زاده شیرازی" دانشجوی علوم دانشگاه تهران. "نیره فتحعلیان" دانشجوی تهران......... آنان، همه آنان، ستارگان پرفروغی بودند از جنبش دانشجویی ایران که تا ابد بر پرچم پرافتخار تاریخ این میهن میدرخشند. جنبشی خونبار با کهکشانی از ستارگان دنباله دار...شنیدیم یا خواندیم که در آغاز یک دوران، جنبش دانشجویی ایران در روز ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ با سه شعله اهورایی، مشعلدار شد.دیدیم یا شنیدیم که در دهه پنجاه آن شعله ها برافروخت و گُر گرفت و گسترش یافت، و در بطن جنبش دانشجویی، نسل "مجاهد خلق" و "فدایی خلق" سر برآورد و پا به عرصه مبارزه گذاشت که از جمله صدها دانشجوی پیشتاز، در آن شبهای تار، ستاره شدند تا دودمان یک استبداد کهنسال برچیده شد.بودیم و دیدیم که با به حاکمیت رسیدن ملایان شیاد، "نسل انقلاب" و در متن آن جنبش دانشجویی رو در روی فاشیسم مذهبی قد برافراشت و پایداری کرد و در یک رزم خونبار و مستمر، دست در دست دانش آموزان و کارگران و کارمندان و همه آزادیخواهان، آتشفشانی شدند که زمین را در زیر پای حاکمان جبار لرزاندند و البته در این کارزار هزاران هزار ستاره دیگر بر تارک آسمان تقدیر این خلق نشست...و حالا هستیم و می بینیم که "نسل سوم" علیرغم همه سرکوبهای سیاسی و سانسورهای ارتجاعی و تحریف های تاریخی و تصفیه های فیزیکی تاریک اندیشان حاکم، پرچم جنبش نوین دانشجویی را همچون مشعلی در دست گرفته، و هر کدامشان از جنگل آن ستاره های پرفروغ و جاودانه، توشه ایی برگرفته و با افتخار بر سینه خود کاشته اند. این چنین است که جنبش دانشجویی، جنبش اخگرها و اخترها، جنبش ستاره های دنباله دار و دانشجویان ستاره دار، همچنان می خروشد و تا به زیرکشیدن رژیم جهل و جنون و جنگ و جنایت، از پای نخواهد نشست.فریاد رسایشان را و طنین شعارهایشان را و اعتراضات شجاعانه شان را باز هم در همین روزها می شنویم و میخوانیم و می بینیم:"زنده باد آزادی" – "مرگ بر دیکتاتور" – "دانشجو می رزمد، می میرد، ذلت نمی پذیرد" ...آری"دانشگاه زنده است" و دانشجویان آگاه و آزادیخواه در این "سنگر آزادی"، حرمت شانزده آذر "روز دانشجو" را "با یاد ستاره ها" و در حمایت از یاران دربندشان و با آرمان "آزادی و برابری" پاس میدارند. |