اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
خشونت هايي كه اتفاق افتاده به خصوص در شهر سقز با تحريك نیروهای دولتی بوده و دستهايي در كار بوده كه مي خواستند به روي مردم تيراندازي شود و گویا همین سبب شد که متاسفانه عده زيادي كشته شوند و به نقل از خود مسئول هياتي كه براي تحقيق به كردستان رفته بود و عضو شوراي امنيت ملي مجلس شورای اسلامی هم بود، بيش از 500 تن دستگير شدند.یکی از نقاط کردنشین که در صدد حفظ وجه مسالمت آمیز اعتراضات برآمد،شهر سنندج و فعالان مدنی آن بودند.این اعتراض آرام به خشونت کشیده شد و سازمان دهندگان آن به شدیدترین شیوه ها با برخورد حکومت مواجه شدند. از تابستان هشتاد و چهار تا نگارش این مقاله یعنی قریب به سی ماه بعد از مرگ شوانه و کشتار شمار زیادی از مردم معترض کرد،شاهدیم که هیچ دادگاهی به پرونده رسیدگی نکرده و کسی محاکمه نشده است. موضع جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست و انتظاری بیش از آن از چنین رژیم دیکتاتوری بیهوده است اما آیا به جا نیست که بخش کثیری از اپوزیسیون مبارز ایرانی که حاضر است دستگیری یک جوان دانشجو در تهران، صدور احکام چند ماهه برای فعالین سیاسی و یا تجمعی کوچک را در ابعاد وسیع پوشش دهد، به چنین رویدادهای مهمی که عامل بحران سازی و دور افتادگی و عدم همبستگی خواهد بود، توجه بیشتری مبذول دارد؟ قریب به یک سده بعد از تشکیل حکومت در دوره مدرن در ایران ، مسئله ملی کماکان یک موضوع لاینحل بوده و تا به امروز ادامه داشته است.نادیده گرفتن هویت و خواسته های ملل غیرفارس و تلاش برای ساختن ملت واحد که در نوشته برخی از فعالان اپوزیسیون هم هویداست ، نتایج منفی در بر داشته و خلقهای ایرانی نفی هویت خود را از جانب ملیت حاکم و قدرت متمرکز ، بسته و ایدئولوژیک ، دیگر نمیپذیرند. در همان وقایع تابستان هشتاد و چهار کردستان ، مردم به جان آمده از فرط تبعیض ملی، بی عدالتی ، بیکاری ، بی حرمتی ، شهروند درجه چندم قلمداد شدن و هزار و یک علت دیگر که بخش عمده آن متاثر از ستم ملی است عصیان کردند.در این وضعیت که همه شاهد فشار شدید بر مردم کرد و دیگر ملیت های تحت ستم هستیم، برخی از فعالان اپوزیسیون حاضر به پذیرش آنها به عنوان ملیت نیستند و آن را موضوع مناقشه ای شدید ساخته اند.از دید ملیتهای ایرانی و خصوصاً خلق کرد موضوع از این قرار است که خلقهای ایرانی ملیت سازی نکرده اند، بلکه بوده اند و عده ای ندیده یا نخواسته اند که ببینند.هنگامی که به همین جرم در بلوچستان که از توسعه نیافتگی بیشتری در مقایسه با سایر مناطق ایران به ویژه مرکز برخوردار است مردم محکومند و محکومند که به این شرایط تن بسپارند. مردم بلوچ بر اساس گزارش اقتصادی سال 81 که توسط سازمانهای دولتی رژیم اعلام شد با شاخص توسعه انسانی "54" از آخر اول شدند.هنگامی که در اهواز همین چند سال پیش شاهد بودیم که مردم در اعتراض به پاکسازی ملی که دستور بالاترین مقامات جمهوری اسلامی بود چگونه به خیابانها ریختند و در حالی که به وحشیانه ترین شیوه سرکوب شدند با دهن کجی مقامات دولتی مواجه گردیدند.این ماجرا در ترکمن صحرا هم از یک "مناقشه ساده" فراتر است ، چون گذشت هشتاد سال سیاست استعماری ، بخش بزرگی از سرزمین ترکمن صحرا را به اشغال غیر ترکمنها در آورده و ترکمنهای ایران که از کمترین حقوق خود محرومند ، حتی حق نامگذاری و انتخاب اسم فرزندان خود را ندارند .اسامی زیبای ترکمنی همچون "آیلار"، "آیتین آی" ، "آیسان"، "یاغمیر" ، "گونش" ، "آیدینگ" و ... آرام آرام فراموش میشود و جای خود را به اسامی فارسی و اکنون عربی هم، میدهد و علت هم نه در رویگردانی مردم از فرهنگ خودی ، بلکه در ممانعت رژیم دینی ایران از حق انتخاب ترکمن هاست. این موضوع در میان اکثر ملیتهای ایرانی صادق است.در کردستان هنگامی که کسی برای دریافت شناسنامه فرزندش با لیستی از اسامی مذهبی روبرو میشود، پس موضوع به سادگی تحلیل های عداه ای نیست که میخواهند با پاک کردن صورت مسئله، خود مسئله را از بین ببرند. برای پایان دادن به دوری باطل که کشاکش میان ملیت های ایرانی را از بین ببرد، ضروری است که به نکات بحران زا و بحران ساز توجه ویژه ای مبذول شود.در حالی که اکثر قریب به اتفاق خلقهای ایرانی همواره در فقر و محرومیت به سر برده اند و قدرت مرکزی قریب به هفتاد درصد بودجه اختصاصی به آن مناطق را صرف عملیات و تدابیر اطلاعاتی و نظامی امنیتی کند و در یک کلام تجهیز ماشین سرکوب را در اولویت قرار داده است،در حالی که فقر شدید ذکر شده بر تار و پود مردم اثرات مضر و جبران ناپذیر به جا گذاشته و مامورین دولتی و امنیتی ها در این مناطق در شهرکهای ویژه و محلات حفاظت شده زندگی کنند و از حداکثر امکانات برخوردار باشند، برای مردم این مناطق گارانتی متافیریکی بی معناست و چشم امید به توافقات احتمالی آینده نخواهند بست.ضمانت عملی به این سبب طلب میشود که اگر در کردستان فیلتر اطلاعات و پیشتر ساواک، زندگی را بر مردم تلخ کرده بود و فقر ناشی از بیکاری سر به آسمان کشیده،اگر در بلوچستان، بلوچها در کپرهای حصیری با فقر و بدبختی و بیماری و گرسنگی سرکرده و میکنند و در اهواز هر از چند گاهی فاجعه محمره را علیه مردم بی دفاع تکرار کنند، پس ترس از تکرار چنین فجایعی میتواند بی اعتمادی شدیدی بیافریند.به این نکته که در اعترافات جمهوری اسلامی آمده توجه کنید. این اعتراف جالب میگوید: کم توجهی به نابرابری های منطقه ای منجر به مهاجرت از استانهای فقیر به استانهای پیشرفته تر میشود. خلقهای ایرانی به دلیل فقر و گرسنگی و تبعیض به دیگر استانهای کشور نظیر شهرهای مرکزی و بزرگ ایران مهاجرت میکنند و حتی کردها برای هر کاری خود را به خطرات بی شمار مرزهای ایران سپرده اند که هر چند وقت یکبار هم خبر کشته شدن تعدادی از این زحمتکشان که تنها جرمشان کسب درآمد برای تامین معیشت خانواده های چند نفری است منتشر میشود.در عرصه امکانات آموزش سالیانه هزارن نفر از این ملیتها و در این بحث به طور مشخص در کردستان ایران،علیرغم قبولی در کنکور ، به دلیل عدم گزینش سیاسی ، عقیدتی از تحصیلات دانشگاهی محروم میشوند. هر نوع اعتراض به وضع حاکم با برخوردهای شدید امنیتی روبرو میشود. من اینجا میخواهم در پایان به این نتیجه برسم که موارد ذکر شده که بخش ناچیزی از مشکلات موجود ملیت های ایرانی و خصوصاً مردم کردستان است باید به شکلی صحیح و مدبرانه حل شود زیرا بر این اعتقادم که دیگر نمیتوان ملیت های ایرانی را پشت دروازه های فرهنگ و تمدن نگاه داشت و با واژههای پرطمطراق چون "هویت ایرانی" و "اصالت آریائی" خاک به چشم آنها پاشاند. در ایرانی با شش ملیت مشخص، در ایرانی با سابقه طولانی اعمال ستم ملی، در ایرانی که احساسات ملی هر کدام از این ملل قابل چشم پوشی نیست و در کوچکترین واکنشهای ضد حکومتی از کردستان و اهواز گرفته تا ترکمن صحرا و بلوچستان خود نمائی میکند و شماری از مدعیان دمکراسی که مسبب بحران در ایران آینده اند حاضر به دیدن و اعتراف به آنها نیستند باید گفت که ایران کشور خلقهاست و هیچ ملیتی بر دیگری برتری ندارد. این همان اصلی است که به مذاق بحران سازان واقعی ناخوشایند است. ختم کلام آنکه آزادی و دمکراسی در چنین کشور وسیع، ثروتمند و چند فرهنگی، تنها از طریق عدم تمرکز قدرت و سیاست و شرکت دادن تمام ملیتهای ایرانی در قدرت سیاسی و اداره کشور است که میتواند به وحدت واقعی منجر شود ، که مناسبترین روش در شرایط حاضر استقرار سیستمی فدارل در ایران بعد از جمهوری اسلامی است. اظهارات بدبینانه، ضد خلقی و مغرضانه هرگز راه صحیح برخورد به مسئله ملیتها نیست. همانطور که بعد از مصادره انقلاب در بهمن 57 شاهد بودیم تغییر ساختار زاینده هیچ تحول و امیدی نبود و همگان را سخت متعجب کرد. ایران آتی اگر قرار است دستخوش انشقاق، تجزیه و درگیری نشود ،باید از هم اکنون تضمین برای آینده خلقهای آن ایجاد کرد که به آنها اطمینان داده شود که ایران آتی ،ایرانی برای همزیستی مسالمت آمیز و برابر است. ادامه دارد... |