اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
بایگانی |
عرضه و تقاضا بلکه از طرف موسسات مذهبی و نیرو های نظامی ( به نام عسکر یا عساکر به ترکی یا سرباز که در خدمت منافع این افراد بودند) تعیین می شد و در نتیجه در مواقع بحرانی خود این نیروها در خدمت قاچاق کالا به داخل کشور در می آمدند. اما این روش ها، در نهایت به بی ارزش ساختن پول کشور در مقابل اروپا می انجامید.دینر در این فصل سوال می کند چرا علیرغم آنکه بر شرایط جغرافیایی و طبیعی منطقه و استبداد شرقی، شیوه آبیاری و تقسیم آن و غیره تاکید شده است، همچنان بر نقش مذهب بعنوان فاکتور مهمی در عقب ماندگی منطقه اصرار می شود؟ اسلام یک مدنیت را بوجود آورد و توسعه داد، چرا در یک جا متوقف ماند؟ و چرا این مدنیت در خود، مدرن را نتوانست بوجود بیاورد؟ آیا مذهب، عادت ها، فرهنگ و شرایط جغرافیایی و طبیعی به یک سمت حرکت می کنند و یک جا هستند؟ این سوال ها در واقع سوالهایی است که به زعم دینر 200 سال است که تکرار شده است. آیا می توان این عقب ماندگی را تنها با حمله مغولها توضیح داد. یعنی می توان با این متغیر توضیح داد که چرا دینامیک درونی در جهان اسلام بوجود نیامد؟ یا باید از خود سوال کنیم که چرا شرایط تفکیک کارکردی نهاد ها در جهان اسلام که برخاسته از شرایط داخلی است، بوجود نیامد؟ او در این فصل به سیستم اقتصادی اسلامی قبل از استعمار که بر خراج استوار بوده است نظر دارد. موضوع دیگر به اساس مذهبی شهر در تمدن اسلام که در معماری آن جلوه داشته، اشاره شده است که با غرب تفاوت اساسی دارد، از جمله دیوار های بلند به دور خانه که حریم داخل از چشم نا محرم دور بماند و یا در های کوتاه منازل، بن بست بودن خیا بانها، عدم در نظر گرفتن حوزه و مکا نهای عموی در شهر ها که تنها در مساجد جمع می شدند ( در اوقات فراغت و به موعظه ای گوش می دادند)، شیوه ساخت سقف ها و پنجره ها یا به عبارتی این نوع شهر سازی، همه بر اساس نوع عقیده مذهبی سامان پیدا می کرد.
آنچه که مهم بود حوزه خصوصی و پنهان داشتن آن بود، لذا به حوزه عمومی توجهی نمی شد و در نتیجه برنامه شهری هم شکل نمی گرفت و شهر در مفهوم غرب هیچگاه در جهان اسلام شکل نگرفت. شهر های ایده آل اسلامی ( از یکجا شدن سلول های از هم جدا و متفاوت ) تشکیل شده بودند. از سلول های از هم جدا که هر سلولی به فکر سلول خود (حوزه خصوصی ) بود و آنچه مهم نبود حوزه عمومی بود. به عبارتی فرهنگ قومی و قبیله ای آنان علیرغم آنکه در شهر زندگی می کردند، استمرار داشت و هیچ گسستی در آن دیده نمی شد. این نوع شهر و شهر نشینی با اعتقاد مذهبی که در آن تداوم داشت در دوران بعد از آشنایی با مدرن در تضاد در آمد. اگر چه در ساختار شهری تغییرات اساسی پدید آمد به لحاظ بنیان های مادی جدید که از بیرون به داخل تحمیل شد ولی به لحاظ ذهنی همچنان تداوم شهر به مفهوم مذهبی و خانواده ای، قبیله ای است. از نظر دینر این مسئله بیشتر تحت تاثیر حقوق اسلامی است که بیش از هر چیز به حفاظت خانواده و قبیله و مفهوم پیشگیری تاکید شده است. مطلب دیگری که در این فصل دینر به آن می پردازد، رابطه تنگا تنگ بازار، روحانیون و سلطه سیاسی در جهان اسلام است. بازاریان برای اینکه ازمالیات معاف شوند تلاش می کردند که فرماندار منطقه ای شوند، لذا نیاز به مشروعیت مذهبی داشتند. از طرف دیگر بسیاری از قرارداد ها و قوانین تجاری، تقسیم ارث، سرمایه های غیر متحرک چون وقف و متحرک در درون بازار و ... در دست خلیفه یا روحانیون بود. همینطور در آموزش و قوانین قضایی نیز نقش اساسی داشتند. بنا بر این نقش عمده ای را هم در سیستم سیاسی و دولت وقت بازی می کردند (نقش هایی که با ورود مدرن از دست رفت و قشر روحانیت، به مثابه یک گروه استراتژیک از یکطرف در مقابل مدرن به مقاومت پرداختند و از طرف دیگر تلاش کردند که نقش تاریخی خود را مجددا زنده کنند. دقیقا وضعیتی که در اروپا بدلیل آگاهی و هوشیاری روشنگران و روشنفکران آن زمان، باعث شد که کلیسا و روحانیون تفکیک کارکردی نهادی را پذیرا شوند. دینر توضیح می دهد که دیدگاه عقلانی نسبت به کار، سرمایه و زمان در جهان اسلام وجود نداشت. کار همچنان مفهوم مذهبی و کلاسیک خود را حفظ کرده بود در حالیکه در اروپا بدلیل نظام سرمایه داری کار و سرمایه از هم جدا شده بود و زمان مفهومی سکولار بود و دستکاری می شد، در حالیکه زمان همچنان مذهبی باقی مانده بود و مفهوم زمان یعنی زمان نماز و اذان و یا طلوع و غروب خورشید بود. ( این در حالی بود که اروپا برای اولین بار در جنگ های صلیبی با ساعت شنی توسط متخصصان ریاضی و مکانیک مسلمان آشنا شدن) دینر در انتها به نقش محتسب بعنوان عاملی در از بین بردن حوزه عمومی یاد می کند. بگونه ای که نظم داخل خانواده و حوزه خصوصی توسط محتسب به حوزه عمومی نیز تحمیل می شد. دینر شکل گیری چنین سیستمی در جهان اسلام را با تکیه بر سوره 3 آیه 104 قرآن ذکر می کند که محتسب بر اساس آن موظف می شود مردم را به طرف حلال و از حرام بازدارد. اجتماع در اسلام باید (که بیشتر بر اساس مفهوم پیشگیری است ) کنترل شود لذا به زعم دینر روحانیون با زبان، امیران با زور و مرد م با قلب ( باید از روی قلب اطاعت کنند) باید در آن مشارکت داشته باشند و در نهایت حوزه عمومی که پیش نیاز هر توسعه بخصوص توسعه فکری است، درجهان اسلام شکل نگرفت. از نظر دینر همین آیه کلید اخلاق اسلامی شده است. در فصل ششم (قصل پایانی کتاب) تاریخ و قانون به مطالبی چون قوانین مهر و موم شده و تحرک تاریخ، حرکت دوری و خطی تاریخ، توصیف و توضیح تاریخ، اسلام و یهودیت، توسعه و پیشرفت و ... پرداخته شده است. از نظر دینر از آنجایی که قوانین اسلام در جهان اسلام ابدی فرض می شود، عیلرغم تغییر در زمان و شیوه زندگی و تغییرات پایه های مادی و ذهنی همچنان همان حقوق اولیه در جهان اسلام اعتبار دارد و لذا در مقابل تغییر مقاومت نشان می دهد. به عبارت دیگر به زعم دینر در بین علمای دینی نوعی محاقظه کاری ضد زمان وجود دارد. زمان توسط حقوق ابدی مهرو موم شده است. این حقوق به محض آنکه خود را در قانون منعکس می کند مقاومت در مقابل تغییر به سایر جنبه های زندگی نیز سرایت می کند. به تبع آن روابط اجتماعی نیز به سختی تغییر می یابد و ذهنیت سنتی در مقابل تغییرات فرهنگی نیز از خود مقاومت نشان می دهد. شریعت در اسلام در واقع زمان را متوقف می کند ( به این معنا که تاریخ در جهان اسلام حرکت انسا نها در زمان و مکان نیست؛ بلکه ایجاد شرایطی است که در چارچوب آن شرایط بتوان بهتر اجرای قوانین و حقوق اسلامی را تضمین کرد و در آن اسلامی زیست.بدین ترتیب فضایی که به لحاظ فرهنگی و فکری ایجاد می شود حول این محور در حال چرخش است و بدنبال آن است که این شرایط را ایجاد کنند. اگر چنانچه در طول تاریخ متغیری به جهان اسلام وارد آمده است و به اجبار و بدلیل ادغام آنها در بازار جهانی و پذیرش بخش عینی |