اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
بایگانی |
خانه از پای بست ویران است بخش دوم علی اصغر حاج سید جوادی هموطنان عزیز اگر عازم شرکت در انتخابات هستید؛ اول قانون اساسی جمهوری اسلامی را مطالعه کنید اگر در خود توانائی شکستن شاخ این قانون سراپا قانونی را دیدید پا به میدان بگذارید و جان را نیز بر کف دست نهید. از استیصال مردم در تنگناهای فشاراختناق و فساد حاکمان از سوئی و تنگدستی روز افزون آنها در زمینه معیشت و معاش از سوی دیگر و مهمتر از همه از نارسائی فرهنگ اجتماعی و سیاسی آنها استفاده یا سو ٍ استفاده نکنید؛ آقای خاتمی و مدعیان اصلا ح طلبی بر این موج سوار شدند اما جرأت و شهامت و یا اعتقاد و ایمان در افتادن با شاخ اختاپوس هزار توی استبداد فاسد را نداشتند.شاید اکثریت مردم ایران نمیدانند که پدیده انتخابات دررژیم های استبداد خودکامه پیشخوان و ویترین دکانی است که درپس آن قفسه های مختلف مارهای زنگی و عقرب های جراره و شغالها و لاشخورهای رنگارنگ ردیف به ردیف صف کشیده اند. راه دور نرویم چند هفته ای از انتخابات پارلمان روسیه نمی گذرد، از انتخابات قرقیزستان و ازبکستان و نیجریه و الجزایر و لیبی و اکنون درکنیا و فردا در پاکستان صحبت نکنیم، از کشوری صحبت کنیم که دومین کشور نیرومند نظامی و بزرگترین جامعه پیشرفته صنعتی و غنی ترین سرزمین گاز و نفت جهان است. این کشور پس از صدها سال استبداد تزاری و هفتاد وپنج سال خودکامگی حزب واحد ، چند سالی بیش از عمر کوتاه آزادی یا به معنای صحیح هرج و مرج نگذشته بود که بار دیگر به همت ولادیمیر پوتین و حلقهً همکاران سابق او در ک – ژ- پ و کادرهای ورزیده حزب سابق کمونیست (البته با اهرمهای اقتصاد بازار) به دوران قدرت گرائی گذاشته باز گردانده شد، آنچنان که گاری گاسپاروف قهرمان سابق شطرنج جهانی روسیه درپای صندوق رأی، ورقه سفید رأی را بر روی دست مقابل دوربین فیلم برداران و روزنامه نگاران حاضر گرفت و گفت با این انتخابات شرم آور و سراپا دروغ و نیرنگ رأی من ورقه سفید است. انتخابات دررژیم های خودکامه خود وسیله کاذب ایجاد مشروعیت و مقبولیت برای دیکتاتوری است. رضا شاه پهلوی مدت 16 سال با انجام انتخابات مجلس شورای ملی، حقوق پیش بینی شده در قانون اساسی مشروطیت رازیر پا می گذاشت، اشتباه جانشین او یعنی پسرش محمدرضاشاه دراین بود که دو اصل اساسی از حقوق مردم درقانون اساسی یعنی استقلال قوه مقننه و قوه قضائیه را با تشکیل مجالس فرمایشی موًسسان به خیال تحکیم قدرت خود تغییر داد؛ رضاشاه بدون این تغییر از سلطنت رانده شد و پسراونیز با وجود این تغییر درجریان اوجگیری خشم انقلابی مردم به دستور آمریکا ( طبق روایت سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران) از کشور گریخت. به عبارت دیگر این پدروپسروقبل از آنها احمدشاه و پدرش محمدعلی شاه نیز از سلطنت خلع شدند؛ اما آنچه آنها را ازتخت سلطنت به پائین کشید ؛ دست خارجی نبود بلکه استبداد و خودکامگی آنها ودرنتیجه بیگانگی ازمردم ووجود فاصله ای غیرقابل ترمیم بین مردم و آنها بود.خمینی و وحلقه پیرامون او که جهل فرهنگی وفقرخردورزی آنها را به سرحد جنون برای رسیدن به قدرت و ثروت رسانده بود به خیال خود. هوشیارانه و زیرکانه ! درقانون اساسی همه راههای دسترسی به حقوق اولیه وطبیعی مردم را به نام دین اسلام و برتری شریعت و ایمان کورکورانه جاهلی برعقل نقاد و پویای بشری مسدود و قانونی را که باید سند آزادی و بلوغ سیاسی مردم باشد به چماق تکفیر تبدیل کردند، غافل ازآنکه پیشتر ازآنها و بیشتر ازآنها دیگرانی نیز برهمین راه رفتند و بهمانجائی رسیدند که محمدرضا شاه پهلوی رسید. سرانجام سخن ما خطاب به خواستاران شرکت در انتخابات این است که درقالب قانون اساسی جمهوری اسلامی؛ که پایه اش به صراحت و وضوح بر استبداد خودکامه مطلق نهاده شده است؛ رأی مردم را درانتخابات یا پیش پرده تأترهای رایج دیکتاتوری های عصر مدرن به بازی نگیرید اگر می توانید شاخ ولایت مطلقه و حکم حکومتی را درمجلس بشکنید؛ اگر می توانید تکلیف قطعی ترکیب ساختگی جمهوریت محکوم را با اسلامیت حاکم برای همیشه روشن کنید و قلاده سگ های هار ولایت مطلقه فقیه را به همراه اصل اساس ولایت به زباله دانی تاریخ به بندید ؛ این گوی و این میدان؛ جزاین شرکت درانتخابات ونشستن بر صندلی های وکالت درواقع چیزی جز چریدن در مزرعه حیوانات ولایت مطلقه نیست. به قول ژرژ اورول درمزرعه حیوانات همه برابرند اما بعضی ها برابرترندزیرا درمملکتی که در حکومتش وزارت ارشاد اسلامی وجوددارد؛ باید به صراحت بگویم که یا ما ملت هنوز ملتی صغیر و نابالغیم که حتی به ابتدائی ترین حقوق انسانی خود اشعارو ا شراف نداریم و یا این که در تداول و تسلسل بدون وقفه قرنها زندگی در یوغ خشونت و خودکامگی و تجاوز حاکمان و تحمیق وتخدیروتحذیر واعظان و مفتیان غریزه تحول و قانون طبیعی تکامل انواع درما کشته شده است؛ دراین جا ذکر گفته یک یهودی روشن بین بجاست. اسحق بن آهارون از رهبران حزب کارگر و سندیکای کارگران اسرائیل وقتی در سال 1977 حزب افراطی مناهیم بگین برای اولین بار پس ازتأسیس دولت اسرائیل درسال 1948 با شکست حزب کارگر درانتخابات به اکثریت درکنیسه رسید؛ گفت:« اگر این اراده مردم است؛ پس باید مردم را عوض کرد » یادش بخیر او دسن 99 سالگی در سال 2006 به ابدیت پیوست. مردم چگونه تغییر می کنند ؟ اگر درمجلس نمی توانید شاخ حکم حکومتی فرمان ولایت مطلقه دیکتاتور را بشکنید؛ یاد گفته دکتر مصدق ؛ آن مرد روشنروان خردمند و بیدار را به خاطر آورید که وقتی ازمجلس مأیوس شد به میان مردم رفت و گفت مجلس آن جاست که مردم آنجا هستند. انقلاب بهمن 1357 درحقیقت نخستین گام درشکستن طلسم شوم تقدیرتاریخی پیوند نامبارک دین و دولت قشری و مستبد باستانی مردم ایران بود. در آن انقلاب عظیم حلقه سنگین این پیوند نامبارک از هم گسیخت و دولت چندین قرنی سلطنت موروثی واژگون شد و این بار نوبت به نابودی همیشگی دین خودکامه باستانی است از آن رو که نطفه نابودی آن خود به خود با رهبری خمینی درشکم انقلاب بهمن 1357 بسته شد؛ همانگونه که نطفه واژگونی سلطنت خودکامه پهلوی در کودتای 28 مرداد 1332 بسته شده بود. وقتی شریعتمداران به ضرورت بر تخت تاجداران جلوس می کنند؛ عاقبتی جزسقوط ندارند. قدرت طعمه ایست که موش کورتاریک اندیشان را در تله تاریخ به بند می کشد. مفهوم انتخابات در نظام پارلمانی، به هیچ قیدی اعم از قید مذهبی یا مسلکی( ایدئولوژیکی ) یا قومی یا جنسی یا نژادی مقید نیست؛ درجامعه آزاد و دموکرات ساکنین کشوراز نظر مذهبی و مسلکی و قومی و جنسی و نژادی به اقلیت و اکثریت تقسیم نمی شوند؛ قید « موازین اسلامی » درتمامی اصولی که درقانونی اساسی جمهوری اسلامی به حقوق مردم و اختیارات و وظائف نهادهای قانونی مربوط می شود؛ هدفی جز محدودیت آزادی عقیده و آزادی بیان و آزادی وجدان؛ به نفع چارمیخ کردن استبداد و خودکامگی درفضای عمومی و حریم خصوصی زندگی مردم ایران منظورنظر واضعان قانون اساسی نبوده است. این قید و هرگونه قیدی به نام قانون در جداکردن مردم ایران به اقلیت و اکثریت با تمامی اصول مدون دراعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های بین المللی حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن در تضاد است. خطاب من به کسانی است که همچنان درچارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی خواهان شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی هستند؛ اگر قادر به برچیدن این بساط آلوده و مسموم نیستند؛ مشاطه گر چهره زشت آن نشوید زیرا به قول فیلسوف آلمانی کریستف لیشتن برگ (1799 – 1742 )« من یقین ندارم که با تغییر؛ وضع بهتری خواهد آمد؛ اما یقین دارم که برای بهترشدن باید وضع تغییر کند».آری وضع باید تغییر کند؛ اما بهترآنست که با نگاه به تجربه های ناکام گذشته از هم اکنون دراندیشه آن سوی تغییر وضع باشیم که آن کاریست کارستان زیرا « از دست که نالیم که از ماست که برماست ».تغییر وضع احتیاج به آگاهی از گذشته و نقد خود درگذشته و مقدم داشتن مصالح عمومی برمنافع خصوصی و قبول این واقعیت که آزادی من جز قبول آزادی برای دیگران میسر نمی شود.
|