ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

مورخان بزرگ قرون 18 و 19 عقاید مزدک را بررسی و باز تاب داده اند و تفسیر های متعدد از آن کرده اند.میان عقاید مارکس و مزدک مشابهت فراوان وجود دارد. برای مثال :

هر دو عامل اقتصاد را به وجود آورنده تاریخ می دانند. مزدک می گوید ما نمی توانیم انسان کامل بدون تأمین برابری میان آنان داشته باشیم و تا به این آرزو دست نیابیم، دشمنی میان فقیر و غنی از صحنه گیتی رخت بر نخواهد بست و ... و مارکس این قسمت را به جنگ طبقاتی پایان ناپذیر تعبیر کرده است. مزدک می گوید که اگر دارایی ها همچنان در دست افراد باشد و در دست جامعه نباشد یعنی مشترک میان همه مردم نباشد شادی عمومی و آرامش به وجود نخواهد آمد و مارکس سرمایه داری ( ثروت و منابع تولید در دست فرد) را علت العلل جنگها و استثمار انسان از انسان و رنج و تعب می داند و ... و بالاخره هر دو پیروزی سوسیالیسم و برابری اجتماعی - اقتصادی مردم را پیش بینی کرده اند.

تفاوت بزرگ میان مارکس و مزدک در این بود که مزدک عقاید خود را برگرفته از دین و خواست خدا می دانست.مورخان و اندیشمندان در این که مزدک پایه گذار سوسیالیسم و از بزرگترین اندیشمندان ایران و مصلحان جهان بوده است متفق القولند. بسیاری از آنان از جمله « گاس هال » رهبر متوفای حزب کمونیست آمریکا موضوع اشتراک زناشوئی را که به مزدک نسبت می دهند رد کرده اند و این را کار دشمنان عقاید او می دانند. گاس هال نوشته است که پس از انهدام مزدک در سال 524 میلادی قلم به دست دشمن او افتاد و می دانیم که تاریخ را عمدتاً فاتحان نوشته اند که در این یک مورد هم باید بررسی و دوباره نویسی شود.

باید اشاره کرد که مزدک اولین سوسیال ناسیونالیست در جهان می باشد که نه تنها به رفاه، عدالت اجتماعی و برابری انسانها می اندیشید، بلکه این فلسفه را زمینه ساز همبستگی میهنی و سرافرازی ملت می دانست. عقاید مزدک بارها در طول تاریخ مورد استفادۀ اندیشمندان و رهبران جهان قرار گرفته است که نتیجۀ آن انقلاب سوسیالیستی در انگلیس و فرانسه و همچنین بوجود آمدن بیانیه کمونیست مارکس و انگلس بود. از رهبران جهان حتی هیتلر و موسولینی نیز از عقاید سوسیال ناسیونالیست آن استفاده کردند.

تعریف امپریالیستی ”دموکراسی“ و ”حقوق بشر

 و یا معجونی برای چشم بندی

 ا. م. شیزلی

این ”دموکراسی“ و ”حقوق بشر“، که با تعریف امپریالیستی خود، دل بسیاری را آب کرده است، عجب معجونی است. این واژه ها چنان ترتیب و تنظیم شده اند که، حتی، بسیاری از آن دسته انسانهائی را که ”جسارتا“ خداوندگاران، ادیان آسمانی، انبیاء و ائمه ادیان مختلف و معجزات آنها را مورد تردید قرار می دهند، نه تنها به پذیرش خود جلب کرده است، حتی، دل بسیاری از آنها را چنان ربوده است که، حاضر به تحمل کوچکترین انتقاد هم نیستند. دلدادگان ”دموکراسی“ و ”حقوق بشر“ امپریالیستی، چنان مجذوب این مفاهیم شده اند که، علیرغم مشاهده روزانه نتایج عملی این مقوله ها، بازهم  از پذیرش واقعیتهائی که در جلو چشمشان روی می دهد، متعصبانه استنکاف می کـنند. روز دوم ماه مارس سال ٢٠٠٨، جهان یک بار دیگر شاهد مظاهر”دموکراسی“ امپریالیستی درروسیه (انتخابات ریاست جمهوری) و نمونه همیشگی حقوق بشر در نوار غـزه بود. این دو حادثه اتفاقا، در نزدیکترین مناطق به منبع و مرکز  ”دموکراسی“ و ”حقوق بشر“، اتفاق افتاد.

 در روسیه انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگ روسیه، وارث اصلی اتحاد شوروی، یکی از دوقدرت بزرگ جهان برگزار گردید. البته، به اصل انتخابات ایرادی نیست. و اما، تنها یک سئوال مرتبا در مخیله هر کسی دور می زند که: اگر انتخابات به مفهوم امکان گزینش از میان چند تاست، طبیعی است که هر کسی به سهم خود سعی می کند تا بهترین را برگزیند.

اگر این اصل بدیهی را بپذیریم، در آن صورت، باید به این سوال هم باید جواب دهیم که: چه شد که مردم، فرانسه، سارکوزی، مردم آمریکا، بوش، مردم ایران، احمدی نژاد، مردم روسیه، مدوداوف و .... را انتخاب کردند؟

شکی نمانده است که، هر کدام از این ”سواران“ مایه شرمساری ”مرکب“ خویشند. مگر اینکه قبول کنیم که؛ انتخابات معجزه آسمانی است و خالق این ”معجزات“، عقل و اراده مردم را سلب می  کند و یا باید قبول کرد که تکنولوژی انتخابات، چنان سازماندهی شده است که انسانهای عادی قادر به درک آن نیستند.

کار دنیا همیشه چنین بود و هست! در نتیجه انتخابات، سارکوزی در جای دوگل می نشیند. پوتین، سرهنگ دوم سازمان ضدجاسوسی، در روسیه بر سر حاکمیت گمارده می شود و سپس خود، مدوداوف را به کاخ کرملین می نشاند، بوش، از کاخ سفید به دنیا آقائی می کند، استوار چومبه، لومومبا را می کشد و خود بجای وی می نشیند، پینوشه با قتل آلنده بقدرت سیاسی دست می یابد و  ... و در نهایت، انسان به همه اینها تمکین می کند.

 یک نکته جالب تر این که، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور فعلی روسیه، ده روزقبل از برگزاری ”انتخابات“، رؤسای جمهوریهای متحد سابق شوروی را به مسکو دعوت نموده و در جلسه تودیع، مدوداوف را بعنوان جانشین خود معرفی کرد و چنین گفت: همتایان عزیز، ... و بزودی من پست ریاست جمهوری روسیه را ترک خواهم کرد. امیدوارم به همکاری خود با مدوداوف ادامه دهید...(نقل از کانال تلویزیونی R.T.R. روسیه). معنی این گفته جناب پوتین در آن جلسه، به توضیح بیشتر احتیاج ندارد.

 رئیس ”جمهور روسیه“ از پیش تعیین شده بوداما، در مورد نوع امپریالیستی «حقوق بشر»، یا معجون دوم برای چشم بندی. امروز، بازهم مثل همیشه، مردم محاصره شده فلسطین در نوار غزه، از زمین و هوا، مورد حملات سنگین قرار گرفت. هر روز که می گذرد، خانه ها، ویران و قبرستانها آباد می گردند. اکثر مقتولین را کودکان خردسال و زنان تشکیل می دهند. کودکان شیرخواری که هیچ انسان سلیم العقلی تاب تماشای پیکر تکه – تکه شده آنها را ندارد. این حقوق بشر را چه کسی و چگونه معنی می کند، خود حدیثی است مفصلدر این مورد نیز، از تأثیر ”معجزه“ بدور ماندن ممکن نیست. معجزه ای که چشمان بشریت را کور و وجدانش را خواب کرده است. اولمرت، رهبران کنونی جانیان، در جواب اعتراض ”دموکراتهای“ اروپا و دبیر کل سازمان ملل متحد، براحتی می گوید:

« ما بدون توجه به هیچ چیز و هیچ کس، تروریسم را زیر حمله خواهیم گرفت. یعنی به (شما ربطی ندارد)، ما خودمان می دانیم چگونه از هموطنان خویش دفاع کـنیم (یعنی، بیخودی گلو پاره نکنید). تازه، این که آغاز کار است. مقامات وزارت جنگ ایالت اسرائیل، فلسطینی ها را با هولوکاست تهدید می کـنند. همه اینها، نتیجه آن است که، هیچ گاه مجرمین آمریکائی ـ اسرائیلی - انگلیسی به سزای اعمال خود نرسیده اند.   متاسفانه، هنوز هم بسیارند کسانی که اسرائیل و ایالات متحده را جـــدا از هم تصور می کنند. اما، واقعیت موجود نشان می دهد که، اسرائیل همان آمریکا و یا آمریکا همان اسرائیل است و واقعیت اصلی این است که، طرح تشکیل کشور اسرائیل، در پایان جنگ جهانی اول، بوسیله بالفور مطرح شد.

با شکست و تجزیه امپراطوری عثمانی و پیدایش آمریکا بعنوان سهامدار جدید بین المللی، کشورهای خاورمیانه بین انگلیس، فرانسه و آمریکا تقسیم گردید. کشور اسرائیل که تا کنون فاقد مرزهای بین المللی است، در واقع، بعنوان یکی از ایالات آمریکا در نظر گرفته شد و در حدود سی سال بعد ، در پی شکست فاشیسم آلمان در غرب و ژاپن در شرق، زمینه مساعدی برای اعلام رسمی و علنی آن فراهم گردید. بدین ترتیب، کشور اسرائیل، بعنوان پرقدرت ترین ایالت آمریکا  در خاورمیانه، در «ارض موعود» تأسیس و تشکیل گردید.

قبلی

برگشت

بعدی