ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

امروز بر هیچ ایرانی ای پوشیده نیست که این رژیم باند سیاهی، عامل ومسبب فقر و فلاکت و فسادی است که دامنگیر جامعه شده است  وهر یک ازرهبران آن خود پروندهای عظیمی ار جنایت و قتل و کشتار و فساد و بزهکاری زیر بغل  دارند که باید بعنوان عاملین جنایت علیه بشریت دستگیرو محاکمه شوند، پس اینها هیچگونه صلاحیتی ندارند که صد و چهارده تن از نوجوانان زیر هیجده ساله  و صدها  انسان شریف دیگر را در مکانهای که از شرافت و انسانیت و انصاف اثری نیست دادگاهی کنند و احکام ضد انسانی اعدام را علیه آنان صادر نمایند، چگونه صلاحیت دارند که انسانهای شرافتمند ی مانند فرزادکمانگر ودها نفر ازفعالین کارگری ودانشجویی...را محاکمه کنند که تنها جرمشان دفاع از انسانیت  و فریاد از موجودیت انسان بوده است.صدور این احکام  یعنی تصمیم به فروپاشی تمام ارزشهای انسانی. آنها صلاحیت اینرا ندارند  برای کسی پرونده  سازی کنند تا چه رسد به اینکه حکم اعدام را صادر نمایند. هیچکس نباید به خود اجازه دهد  حق حیات را که مسلم ترین حق انسانی است از انسانها سلب نماید.

 ایرانیان شرافتمند ، زنان  و مردان آزادیخواه و جوانان پر شور :

 این دوره دورۀ عقب نشینی رژیم اسلامی است ، امّا قصابان این رژیم تا آخرین روز حیاتشان دست از جنایت و قتل و کشتار بر نخواهند داشت. به قدرت شما باید این جنایتکاران را افسار زد، ونباید گذاشت قربانیان بیشتری بگیرند.

خشم و نفرت شما از رژیم  باید به گسترش اعتراض وسیع علیه حکومت تبدیل شود و باید کمپین های سراسری  وسیعی را علیه حکم اعدام بپا داشت.بر اثر آمار وگزارشاتی که تا کنون رسیده در همین ساعتی که من این چند خط را نوشتم چندین نفررا اسیر کردند،  چندین نفردر بی حرمتی ترین شرایط دارند شکنجه می شوند ،چند حکم دست و پابریدن  و چند حکم اعدام  راصادر نمودند، جنایت دیگر بس است. باید برای لغو حکم اعدام هر انسانی که حکم اعدامش صادر شده و می شود با تمام قدرت و قوا کوشید و برای لغومجازات این قتل عمد پافشاری کرد ، برایش نیرو جمع کرد وبه تعرض وسیعی علیه حکومت تبدیل کرد. نباید به این قاتلین و قصابان اجازه داد تا بساط قتل و اعدام را در جامعه ادامه دهند. در مورد هرحکم اعدامی باید هزار نفر جمع شوند، به این حکم اعتراض کنند، به مراجع  و سازمان های انسان دوست بین لمللی نامه بنویسند طومارها امضا کنند و خواستار لغو حکم اعدام شوند، تا این بساط ضد انسانی را برچید و این قصابخانه را به تعطیلی کشاند. جامعۀ متمدن جهانی پشت شما و پشت این حرکت انسانی است.                                 زنده باد انسانیّت

                                              

ولایت فقیه، بزرگترین فریب تاریخ بشریت،

صدیقه جعفری

دوستان، عزیزان ،یاران و جوانان نسل انقلاب ، بسیاز متاسفم که در این برهه از تاریخ کشورمان و زیر سلطه ملایان حاکم بر ایران دین وسیله ای است در دست آنانی که خود را روحانی می نامند ، تیشه به ریشه حقیقت و انسانیت میزنند . به تمام زوایای زندگی وارد میشوند و آنجا که خاموش و یا کمرنگ میشود ، نه به سبب آن است که حرمت آزادی انسان ها را پاس میدارند بلکه با سلاح کوبنده تری بنام خرد مواجه شده و نابود میشود . این وسیله مخرب ( دین ) که سر جنگ با هر نوع آزادی و رهائی از قید و بند های ارتجاعی و واپسگرائی دارد ، مانع از هر گونه واقع بینی و رشد و تکامل ذهنی میشود و تمامی هستی را از دریچه تنگ و تاریکی نشان میدهد که پیام آورانشان تدارک دیده اند . هر چه این پدیده در جامعه رشد و نمو بیشتری پیدا میکند ، افراد آن جامعه را از رشد فرهنگی و در نتیجه مراحل تکاملی دور میکند و دچار دور بسته ای میکند که تنها در جهت منافع آنانی است که بنام آن چنگ در تک تک سلول های حیات بشری انداخته اند . سرزمین ما نیز ، قرن ها است که با این افیون خانمان بر انداز مواجه شده است و در هر زمانی بنا به شرایط آندوره ، روحانیون نقش های مخربی ایفا کرده اند و نقطه اوج آن بقدرت رسیدن ستمگری بنام خمینی بود که بر موج احساسات مذهبی مردم سوار شده و با بدست گرفتن حکومت ، چنان آتشی بر این سرزمین افروخت که حتی از میان طرفداران خود ، قربانی گرفت . بنام دین و مردان خدا ، کشتار ها کردند و فریاد هر آزادیخواهی را در گلو خفه کردند تا جائی که نام هر مرتد و کافری در مسیر آزادی ، تبدیل به زیباترین اسطوره شد . دینی که هرگز از سیاست جدا نبوده و آمده است تا با قدرت سیاسی به قدرت اقتصادی نیز تسلط یابد ، با رواج احادیث و خرافات ، مانع از حرکت جامعه به سمت تجدد شده و هر گونه مقاومتی را محاربه با خدا و پیامبرش میداند. در این میان ، کسانی نیز پیدا شدند که نام روشنفکران دینی بر خود نهادند و در پی اصلاحاتی نیز برآمدند ، گویا که میشود بار دیگر این مردم خسته و این نسل عاصی را به بازی کشاند و چند صباحی بیش حکومت کرد . گویا که میشود گفت که در بطن نجاست ، پاکی وجود دارد و میتوان اصلاحش کرد و گویا که میشود ، دین را از سیاست جدا کرد که دین بدون سیاست ، معنی و مفهومی ندارد ، چرا که در زوایای اندیشه سیاستمداران مذهبی نفوذ دارد و نقش خود را کم و بیش بازی خواهد کرد . آنچه که ما قرن ها است( اسلام و مسلمانی ) در این میهن شب زده شاهدیم ، جهالتی است که از بیابانهای عربستان و در غالب فریبی بزرگ آغاز شد و در چهره بزرگترین فاجعه ، شیعه گری ، خودش را مسلط بر اندیشه ها کرد . دستگاه عریض و طویل روحانیت ، با سوء استفاده از جهل و بیسوادی توده ها به رواج اندیشه های مرتجعانه خود پرداخته و از گرفتن مرغ و خروس مردم شروع کردند تا عاقبت بر چاه نفت نشستند . و صد افسوس که هر قهرمان وطن دوستی که در مقابل این دیو سیرتان زر پرست ، قد علم کرد ، حکم تکفیرش دادند . دست و پایش بریدند ، گردن زدند ، شمع آجین کردند ، حلق آویز کردند و در شکل آخرش به خاورانش سپردند .

 آنچه امروز ، شاهد آن هستیم جنگی است زرگری بین سنتی ها و اصلاحگران ، نه از زاویه خدمت به ملت که از جهت گرفتن حکومت و سواری بر گرده امت است که این خصیصه جنگهای زرگری است . میان ملت ایران و این نابخردان بیگانه پرست ، سال ها است که دیواری ساخته میشود که ملا تش را قطره های خون آزادگان ساخته است . آزادگانی که به خوبی در یافتند که تا این افیون ، پنجه بر هستی ما دارد ، رهائی خواب و خیالی بیش نیست .

 آنان که سعی کردند در مسیر زندگی پر افتخارشان به ما بیاموزند که رهائی ما ، نه در جدائی دین از سیاست ( حکومت ) است که در نابودی و انحطاط دین است . چراکه دین ، در ذات خود سیاستی است که حکومت میطلبد . در جامعه امروز ما ، پرده سیاه دین را نمیشود با نام روشنفکر اسلامی ، سپید کرد . مگر میشود که هم مسلمان بود و هم روشنفکر ؟ مگر میشود ، هم سیاه باشی و در عین حال سپید ؟ مگر میشود که واپسگرا باشی و متجدد ؟

 به جای بازی با کلمات ، اندیشه کنیم که چگونه میتوانیم ، این افیون هراز و چهار صد ساله که تاریخ ، فرهنگ و تمامی زیبائی های زندگی مان را به نابودی می کشاند ، به گورستان تاریخ بسپاریم ؟ چه کنیم تا دگر باره ، هیچ روضه خوانی نتواند از ساده باوری و بی دانشی انسان ها سوء استفاده کرده و با نام ولایت فقیه ، بزرگترین فریب تاریخ بشریت ، اسلام محمد ، را وسیله رسیدن به جاه طلبی های خود نکند ؟ چه کنیم تا دگر بار خمینی دیگری ، با عمامه و یا بی عمامه ، با شعار های زیبائی چون مردم سالاری بر ما حاکم نشود و دوباره شاهد اعدام ها ، سنگسار ها و غارت و چپاول نباشیم ؟

 آیا وقت آن نرسیده که به جای شعارهای زیبائی چون سکولاریسم ، به بنیان و اساس این فاجعه بیست و شش ساله و در کل هزارو چهار صد ساله تاخته و این غده سرطانی را ریشه کن کنیم ؟ آیا نمی دانیم که مرده را ، هر چقدر که بزک کنیم ، باز مرده است . آری ، مرده است . از دین و دین داری ، تکامل و پیشرفت و تجدد حاصل نمیشود و نخواهد شد.

و اینک آیا نیکو تر ان نیست که بشتر بخوانیم تا بهتر بدانیم و شایسته تر از پیش عمل کنیم ؟؟؟؟

 

قبلی

ببرگشت

بعدی