اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
سراسر دنيا را به خود جذب مي کنند زمينه توسعه و پيشرفت بيش از پيش آنان را فراهم ساخته، شکاف و فاصله بين کشورهاي توسعه يافته و توسعه نيافته را هر روز عميق مي سازند. عوامل دافع نخبگان اجمالا عواملي چند دست به دست هم داده پديده فرار مغزها را به وجود آورده اند. عوامل و يا شرايط عمده اي که منجر به بروز اين پديده مي شود و يا منجر به انتقال معکوس فناوري مي گردد و در واقع نخبگان و متخصصان خارج را به وطن ترجيح مي دهند عبارتند از: عوامل اقتصادي از جمله تبعيض، بي عدالتي، شکاف و فاصله طبقاتي و فاصله درآمدها، ماليات ها و رانت خواري عوامل حرفه اي، عدم بهره برداري دانش حرفه اي، فقدان تسهيلات مادي و ارتباط با جوامع پيشرفته، عدم امکان توسعه و پيشرفت بيشتر عوامل عاطفي همسر، خانواده، تعلقات و وابستگي، والدين، حساسات و عواطف در خارج کشور شرايط زندگي، سطح پايين درآمدها و زندگي، هزينه هاي بالاي زندگي، مسئوليت ناپذيريا فراد، فقدان تسهيلات زندگي شرايط کار، فقدان تسهيلات و تامين اجتماعي، فقدان استقلال در کار و پيشرفت شغلي 6- شرايط اجتماعي فقدان امنيت اجتماعي ، فساد، تبعيض، تمايزات قومي و نژادي ، بيگانگي فرهنگي ،انطباق پذيري و تابعيت جمعيت بررسي اثار وپيامد هاي پديده فرار مغزها در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات و حذف مرزهاي طبيعي و قراردادي و جهاني شدن فرهنگ و اقتصاد شايد سخن گفتن از پديده اي به نام فرار مغزها قدري شگفت آور به نظر برسد، اما با اندک تامل در عمق ماجراي تلخ قرن حاضر و تقسيم جهان به فقير و غني، جهان اولي و جهاني سومي، توسعه يافته و توسعه نيافته، به خوبي به طبيعي بودن اين پديده پي خواهيم برد. اجمالا مي توان با دو نگاه متفاوت به اين پديده نگريست در يک نگاه آن را پديده اي ميمون و مبارک و طبيعي جلوه داده و در نگاهي ديگر پديده اي ناميمون وشوم و خسارت بار! هرچند جهان امروز به واقع دهکده اي بيش نيست و افراد اين دهکده به راحتي قادرند در آن واحد با يکديگر ارتباط ديداري و شنيداري برقرار کنند و به تبادل انديشه و دستاوردهاي علمي بپردازند زيرا همه امکانات آن سوي دهکده در اين سو نيز موجود است. در اين دهکده کوچک جهاني ديگر نخبگان نياز به فرار و گريختن از موطن خود ندارند زيرا شبکه هاي ماهواره اي، رايانه اي و کابلي به قدري دنيا را کوچک نموده اند که هر کس درخانه خود مي تواند با دورترين نقطه جهان تماس بگيرد و آخرين يافته هاي علمي خود را ارائه دهد يا اطلاعات جديدي دريافت نمايد. اما از منظر ديگر صورت واقعي دنيا به گونه اي ديگر است با تحول هاي ارتباطي مجريان شبکه هاي ارتباطي الگوهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي خود را به مشتريان خود در سراسر دنيا القا مي کنند و آن را دائم در معرض امواج شکننده و يک سويه تهاجم تبليغاتي قرار مي دهند. اين در حالي است کهبه دليل توزيع ناعادلانه ثروت، کشورهاي به اصطلاح جهان سوم براي مقابله با اين انحصار رسانه اي، نه تنها هيچ امکاناتي در اختيار ندارند بلکه در تامين مايحتاج اوليه خود سخت دچار مشکلند. و به دليل فقدان وسايل ارتباطي و اطلاع رساني و امکانات آموزشي و پيشرفت و توسعه انساني در اين کشورها، بسياري ترجيح مي دهند که دست به مهاجرت بزنند و رفتن را به ماندن ترجيح مي دهند و اين نشانگر پيوند بي گسست، نامتوازن و غير عادلانه ميان کشورهاي جهان است. از اين منظر مهاجرت نخبگان از جهان سوم به کشورهاي پيشرفته، همواره بر عمق فاجعه، شکاف و فاصله طبقاتي مي افزايد و فاصله ميان کشورهاي پيشرفته و عقب مانده، فقير و غني را عميق تر مي کند. اين ديدگاه برخلاف ديدگاه اول که معتقد است اصلا مهاجرتي صورت نمي گيرد، معتقد به مهاجرت نخبگان است و عقيده دارد اين پديده موجب شکاف طبقاتي بين کشورها مي شود. اما ديدگاه ديگري معتقد است که مهاجرت نخبگان نه تنها به ضرر کشور مبدا نيست بلکه موجب رشد و شکوفايي اندوخته هاي علمي افراد براي شکوفايي علم و دانش بشري مي گردد زيرا نخبگان علمي و مغزهاي کارآمد درحوزه هاي علمي، سرمايه هاي جهان هستند و اين امکانات بايد در اختيار همگان قرار گيرد تا به رشد و توسعه علم بشري کمک کند. در صورت عدم توسعه يک کشور بايدنخبگان با در اختيار قرار دادن تجربه خود بتوانند از اطلاعات و فناوري ساير کشورها استفاده نمايند. مجموعه اين فرايند براي توسعه دانش بشري مفيد خواهد بود. صاحبان اين ديدگاه که پديده فرار مغزها را مثبت ارزيابي مي کنند معتقدند که نبايد حضور يک متفکر و نخبه علمي جهان سومي را در يک کشور پيشرفته پديده فرار تلقي کرد: چه آن که فرار بيانگر وجود محدوديت، حصر و زندان است در حالي که امروزه مرزهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي شکسته شده و در دهکده جهاني، ملت ها کم رنگ و مرزها شکسته شده است. بنابراين، فرار مغزها بي معناست. مهاجرت نخبگان مانع رشد فناوري سوالي که مطرح مي شود اين است که چه عامل و يا عواملي موجب مي شود که فرايند رشد و توسعه فناوري با کندي صورت گيرد و يا دچار رکود گردد و يا به عکس به صورت غيرقابل پيش بيني توسعه يابد؟ در پاسخ به اين سوال عمدتا دو عامل اساسي را به هعنوان موانع رشد فناوري برشمرده اند علل ساختاري و مهاجرت متخصصان. کيفيت منابع و شرايط فيزيکي تجهيزات موجود از جمله عوامل اصلي توسعه نيافتگي است. در بسياري از کشورهاي دنيا کارخانجات توليدي، که به توليد مواد اوليه صنعتي و نيز کالاهاي مصرفي مشغولند، فرسوده، قديمي و فاقد کارآيي لازم هستند. در اين کشورها به دليل فقدان امکانات زيربنايي و توسعه اي، ابزارهاي لازم براي نظارت و بهبود کيفيت کالاها وجود ندارد و عدم توجه به بهسازي تجهيزات فني و صنعتي از ديگر مشکلات ساختاري جوامع توسعه نيافته و جهان سوم است. از سوي ديگر در اين کشورها کمبود نيروهاي ماهر و متخصص انساني يکي از مشکلات اين جوامع است و اين يا به دليل فقر مالي نيروهاي متخصص انساني است و يا فقدان تناسب بين ماشين آلات صنعتي و دانش فني که در آن کشورها آموزش داده مي شود. همچنين مي توان از نارسايي و عدم کفايت برنامه هاي توسعه منابع انساني، ضعف شناسايي و يا دانش نيروهاي حرفه اي و ماهر و سرانجام کمبود اطلاعات و دانش فني در کشورها نام برد. فرايند مزبور سرانجام، منجر به تحقق پديده فرار مغزها مي شود. اين پديده که خود از جهتي معلول عدم توسعه اقتصادي و فقدان وسايل پژوهش، تحقيق و مطالعه است موجب کندي پيشرفت امور اجتماعي و توسعه همه جانبه مي گردد. در کشورهايي که برنامه ريزي جامع اشتغال و آموزش وجود ندارد و سازمان هاي آموزشي اقدام به ارائه آموزش غيرمتناسب با بازار کار مي کنند تقاضاي کاذب براي آموزش به وجود مي آيد و در يک دوره زماني جامعه با پديده آموزش اضافي مواجه مي گردد يعني نه تنها به قدر نياز جامعه به تربيت متخصصان نمي پردازند، بلکه به مراتب ميزان پرورش و تربيت نخبگان جامعه بيش از حد نياز است علاوه بر اين که هيچ برنامه اي براي جذب آنان وجود ندارد. اين فرايند سرمايه گذاري منابع محدود را از روش بهينه منحرف کرده و علي رغم صرف هزينه گزاف از منابع و سرمايه هاي ملي، هيچ فرصت شغلي جديدي به وجود نمي آورد و بيکاري فارغ التحصيلان و مهاجرت متخصصان به خارج و سرانجام، فرار مغزها را به دنبال دارد. انتقال معکوس فناوري رشد و توسعه همه جانبه سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي عمدتا به چهار عامل مهم سرمايه، نيروي انساني ماهر، مواد خام و دانش فني وابسته است. کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه يا جهان سوم، کاملا به صورت نامتعادل و ناعادلانه از اين عوامل مهم توسعه برخوردارند. اين کشورها به دليل فقدان دانش فني و يا سرمايه انباشت سرمايه در آنها صورت نمي گيرد و به دلايل ابتدايي و نيز پيشرفته |