اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد عیب و هنر دو ولی فقیه رسم شده است كه هر چند روز يك بار به بهانهاي، مثل سالگرد و ماهگرد و روزگرد یک اتفاق يا حادثه، مثل شهادت، قتل، درگذشت، تولد، یادبود یا اعیاد مذهبی و غیره و غیره، اجتماعي از خلايق كه به ضرب تهديد و زور و رشوه و ساير لطايف الحيل گذارشان پاي منبرمقام معظم رهبري ميرسد، ساعاتي را از فرمايشات گهر بار ايشان مكيف شوند. اين قبيل نمايشها، معمولاً چندين بار در ماه به روي صحنه ميرود، منتها بسته به بهانهاي كه خلايق را براي آن گرد آوردهاند، صحنهآرايي و ديالوگها كمي تغيير ميكند. ميخواهم تحليلي از چند و چون اين نمايشهاي تكراري رهبر معظم انقلاب و سكانسهاي اين فيلمنامههاي كليشهاي داشته باشم. نقد و تحلیل از: شهاب ثاقب سكانس اول، زيربغل زني (ترویج فرهنگ ريا و چاپلوسي) در ابتدا جناب رهبر، با فن زير بغل زني كه همان تعريف و تمجيد از خلايقي است كه سعادت ملاقات نصيبشان شده شروع ميكند. فلسفهاش هم اين است كه زير بغل جماعت باد كند، سبك شود، بعد عين بادكنك بروند روي هوا و در هپروتي كه خود رهبر هم معمولاً در آنجا سير ميكند (و وصفش به عرض ميرسد)، حواسشان از الباقي لفاظيهايي كه قرار است بنيوشند، پرت شود. در اين بخش، رهبر عادتاً بر فضاي معنوي و روحاني تأكيدات خاصه ميكند، به دو دليل، يكي اينكه رؤيت ملائك و فرشتگاني كه در آنجا بال و پر ميزنند، فقط از عهده چشمان برزخي ايشان ميآيد و بس، دوم اينكه اشارهاي است به مقام عظمی و ملكوتي رهبر، چرا كه معلوم است ملائك آنقدر بيكار نيستند كه براي تماشاي ملت نادان و احمق پايين بيايند، ميآيند تا از افاضات مقامات معظم رهبري فيض ببرند. "مجموعهی جوانان بسيجی در هر نقطهای از اين كشور كه اجتماع ميكنند، با آنها عطر جهاد همراه است؛ بخصوص اگر آن محل اجتماع جائی باشد كه دلهای مشتاق فراوانی در طول زمان از آنجا به عرصههای جهاد گسيل شدند و دلاوريهای آنها در تاريخ باقی مانده است؛ كه اين پايگاه، اين مركز در شيراز از آن قبيل است". "ماهيت کارِ کارمند، خدمت است. البته در يک نظام سالم، حتّي کساني که شغل آزاد هم دارند، ممکن است به نحوي به جامعه خدمت کنند؛ اما آنها کجا و آن کسي که همه عمر و همه وقتش، براي جريان امروز کشور صرف ميشود کجا؟ محيط کارمندي، چنين محيطي است. انسان کارمند - چه خواهران و چه برادران - يعني آن کسي که همه زندگيش را در همان حدّي که در وسعت تواناييهاي اوست، براي اداره امور کشور صرف ميکند. اين، خيلي ارزش دارد." سكانس دوم، اخبار ویژه و فوق اختصاصي در اين قسمت از بيانات، برخي از اخبار سري هم فاش ميشود. البته معلوم نميشود اين قبيل اسرار، كه از دهان مبارك رهبر نقل ميشود چرا قبلاًٌ از قول هيچ منبع خبر ديگري نقل نشده و خبرنگاران اختصاصي ايشان، اين قبيل اخبار را انحصاراً به اطلاع معظم له ميرسانند. اين اخبار عمدتاً مربوط به عزت و عظمت نظام و ملت ايران در بين مردم جهان است: "ملتها به عكسِ قدرتهای سلطهگر، دلشان با شماست. آنها بسيجی جوان ايرانی را تحسين ميكنند. نام شماها، ياد شماها، حركات شماها خيلی دلها را در دنيای اسلام، حتّی در بيرون از دنيای اسلام به شما جذب كرده. اين تهديدها بنابراين هست، پس حضور مردمی و حضور بسيجی هست". "دولتهاي دنيا، کشورهاي دنيا و رژيمهاي دنيا، از خدا ميخواهند با چنين ملّتي ارتباط داشته باشند." سكانس سوم، تزريق دلشورههاي انقلابي در اينجا آقای رهبر، ارواح همه مردگان و مقتولان و آنهايي كه سرشان زير آب رفته را جلوي چشم خلايق ميآورد تا همگان از يادشان نرود: اولاً اينكه ما ول كن اين مملكت نيستيم و آخوند جماعت اگر بر خر مراد سوار شود پايين بیا نیست، دوماً اينكه شما هم اگر پر رو بازي درآوريد، ميرويد در جوار همان ارواح طيبه! و سوم، وعده و وعيدهاي مستقيم و غيرمستقيم در اين باب كه اگر همچنان به روي خودتان نياوريد كه چه بر سرتان آمده و بي سر و صدا بگذاريد ما به خرسواريمان ادامه دهيم و موي دماغ نشويد، شما را هم از اين خوان گسترده بي نصيب نميگذاريم. "برخلاف برخى از انقلابهاى ديگر - گسترش انقلاب در ميان ملتها از راه الگوسازى نظام جمهورى اسلامىاست. يعنى ملت ايران نظام جمهورى اسلامى را به حدى و مرتبهاى برسانند كه وقتى ملتهاى ديگر به اين الگو نگاه ميكنند، شوق پيدا كنند و آن راه را دنبال كنند؛ از راه ترويج معارف اسلامى و از راه صراحت در دفاع از طبقات مظلومِ دنياى اسلام و ملتهاى مظلومى كه در دنياى اسلام پامال ظلم استكبار شدهاند. اين گسترش نظام اسلامى است كه اتفاق افتاد." سكانس چهارم، من نبودم دستم بود؛ يا كوچه علي چپ (كه به احتمال قريب به يقين تخصص در اين قسمت را مديون اسم و دست مبارك هستند). در اين كوچه كذائي، رهبر معظم به روي خود نميآورد كه در اين مملكت واقعاً چه خبر است و چه بر سر مردم آمده و ميآيد، اينكه از مفاسد مالي و اخلاقي گرفته تا ظلم و جنايت و بيقانوني در مملكت بيداد ميكند و نظام جمهوري اسلامي مبدأ و مبدع آن است. او خود و همه نظام را از اين وانفساي فلاكت مستقل نشان داده و از مقصر اصلي مانند سايه و توهم ياد ميكند: "آن چيزى كه من بالخصوص بر روى آن امروز مناسب ميدانم در كنار مطالبى كه گفتم، تكيه كنم، مسئلهى تعقيب مفاسد اقتصادى است. مفاسد اقتصادى را صرفاً به عنوان يك كار خلاف نبايد در كشور در نظر گرفت. اين كار اگر چنانچه دنبال نشود، تعقيب نشود، ريشهيابى نشود، قواى مختلف كشور دست به دست هم ندهند براى خشك كردن ريشهى اين كار، ضربه و خطرش براى كشور بسيار كلان و عظيم خواهد بود. مفاسد اقتصادى، مفاسد فرهنگى را هم با خود مىآورد، مفاسد اخلاقى را هم مىآورد." در جايي ديگر كه در باره موانع تحقق شعارهاي انقلاب چنين ميگويد، همين سكانس به بيان ديگري تكرار ميشود: "اين موانع چه بودند؟ ما دو نوع موانع داشتيم: يكى موانع درونى، يكى موانع بيرونى. موانع درونى يعنى چه چيزهائى؟ يعنى آن چيزهائى كه در درون خود ما انسانها - چه تصميمگيرانمان، چه آحاد مردممان، چه ناظرين بيرون از گود مبارزه و انقلاب - وجود دارد؛ اينها موانع درونى است. موانع درونى، ضعفهاست؛ ضعفهاى فكرى است، ضعفهاى عقلانى است، راحتطلبى است، آسانگرائى است، آسانپندارى است؛ اين گاهى اوقات خودش يكى از موانع تحقق آن چيز است. بايد برآورد و تقويم نسبت به كار و مشكلات كار، مطابق با واقع يا لااقل نزديك به واقع باشد. آسانپندارى هم مثل آسانگيرى و سهلانگارى است؛ آن هم يكى از موانع راه است. گريز از چالش هم يكى از ضعفهاى درونى ماست. به گريز از چالش، بغلط ميگويند عافيتطلبى." سكانس پنجم، الزايمر از نوع رهبري رهبر معظم در اين قسمت فراموششان ميشود كه اساساً در ايران چرا انقلاب شد. فراموش ميكنند كه شعارهاي انقلاب چه بود و رژيم شاه چرا اينقدر منفور و پليد شد. فراموش ميكنند كه قرار بود عدل علي بر ايران حاكم شود. فراموش ميكنند كه قرار بود اسلام محمدي پياده شود، فراموش ميكنند كه قرار بود فساد اداري و مالي ريشه كن شود، قرار بود كه مسئولان بچه مسلمان باشند و دزدي نكنند، قرار بود شايسته سالاري باشد نه پارتي بازي و رانتخواري و امثال اين قرارها. خلاصه فراموشي رهبر هم مثل خودش، از نوع خيلي مرغوب است. توجيهاتي از اين سبك، آنچنان ناشيانه و كودكانه است كه حتي بچههاي دبستاني را به خنده مياندازد: "بسيارى از اين موارد و قضاياى مفاسد اقتصادى كه به طور مشخص گزارش شده و براى ما گفته شده است، به اين ترتيب بوده است كه آن |