اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
Politisch, Kulturell, Sozial März 2009 Nr. 16460 اصول در عهد ولایت فقیه!؟ وای بر ما که دانشگاهمان بهشت زهرا شده است ، زندان هایمان، دانشگاه. خیابانمان روسپی خانه است، روسپی خانه هایمان خانه ی عفاف و شهیدانمان چماقی بر سر دانشجو آری این اربابان قدرتند که همه چیز را به سخره گرفته اند، ،شهید را، دانشجو را و عفاف را. همه ی مقدسات مورد باور مردم ، ابزاری شده است برای ایجاد خفقان و آنچه در این میان گم گشته همانا حریم ِ حرمت هاست. قدرت باد آورده چندین معشوقه در بر دارد و با آنان به نماز جماعت می ایستد، ولی در قانونش می نویسد: رابطه نا مشروع تنها از طریق گفتگو، هشتاد تازیانه دارد که به اجرا میگذارد. می گوید: زر اندوزی گناه است و در کابینه اش وزیر میلیاردری دارد و غرق در سیم و غله اندوزی است. می گوید: اهانت به مراجع تقلید، جرم است و گناه، عجبا که خود مراجع را به حبس می کشد. می گوید: دانشجو باید سیاسی باشد ولی به بند می کشد دانشجویان سیاسی را. می گوید: بسیج مدرسه عشق است و با چماق این عشق می کوبد بر فرق هر آنکس که با او همکلاس نیست . می گوید: مملکت برای زاغه نشین هاست و آنگاه با محبوس کردن کارگران زاغه نشینش، مملکت را از وجودشان مطهر میسازد. می گوید: خداوند به قلم قسم یاد کرده است، و سپس قلم ها را می شکند و قلم به دستان را با طناب مرگ نابود مینماید. می گوید : بحث آزاد و بیان شبهات از افتخارات فقه شیعه است ، و پس از آن امثال مجتهد شبستری ها را به خاطر بیان نظرات دینی شان تکفیر می کند. می گوید: خداوند فرموده است لا اکراه فی الدین، و آنگاه پیروان سایر مذاهب را از ابتدایی ترین حقوق حقه خود محروم می گرداند. آری! آنچه می گوید نه آن می کند، و گویا این قصه ی پر غصه ی تاریخ ما است که حافظ و مولانا و سعدی و ... و شاملو و اخوان و فروغ و... باید به فاصله زمانی چند قرن، از یک درد مشترک بنالند. با شما هستم، درها را باز کنید و درد ها را درمان. درها را باز کنید پیش از آنکه از سر استیصال بگویید صدای شما را شنیدیم و دیگر هیچ کس صدای شما را نشنود. تا دیر نشده است صدا یمان را بشنوید. صدیقه جعفری |