اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
از او پرسیدم چرا این دختر؟ وی در جواب من گفت، چون تحقیق کردهام که این دختر سواد زیادی ندارد و تازه هم از ایران آمده است و هنوز به داشتن دوست پسر اعتقاد ندارد و خانوادهاش هم از او خوب مواظبت میکند که با پسری رابطه نداشته باشد. در نهایت طبق تحقیق من او با کسی نبوده است و باکره است. این حرف او مثل پتک بر سرم فرود آمد. به او گفتم تو که از سیاه، سفید و زرد و هرچه که به ذهن آدم بیاید نگذشتهاید و تازه ادعای روشنفکری هم دارید و سالها به قول خودت برای نجات مردم به زندان رفتهاید، تو دیگر چرا در اروپا دنبال باکره میگردی. مگر خودت باکره هستی. وی در جواب گفت من که مرد هستم. وقتی فردی از لحاظ فرهنگی تغییر نکند در هر کجای دنیا باشد همان فردی است که بوده است. در واقع همان مردان و پسران بیوه که خود بویی از باکرگی نبردهاند حتی در اروپا دنبال دختران باکرهی ایرانی در خارج و داخل ایران هستند. اینجا در اروپا نه حکومت اسلامی وجود دارد و نه حاکم شرع و شرع اسلامی پس چرا آنان باز هم دنبال باکره میگردند. در واقع همان کسانی که خود بالاترین رابطه جنسی آزاد را داشتهاند بیشتر دنبال دختر باکره هستند تا آنهایی که رابطه کمتری داشتهاند. برای آنان باکرگی زنانشان فقط برای این است که بگویند که من مالک اول این زن بودهام. وقتی با یک جراحی میتوان پرده بکارت عالی و با کیفیت درست کرد آیا این شیوه جدید فرهنگی میتواند زنان و مردان متأهل آینده را خوشبخت نمود؟ اگرچه باز کردن موضوع بکارت و سکس قبل از ازدواج هنوز خط قرمز رسانهای جمهوری اسلامی است و کمتر روزنامهنگاری در سی سال گذشته این جرأت را به خود داده که در این باره قلم بزند. چرا روزنتها و سایتها و وبلاگها سکوت کردهاند. آیا زمان آن نرسیده است که جوانان و زنان و مردان ما هم دیگر نیازی به برگه بکارت از پزشک نداشته باشند. ایا زمان آن نرسیده است که ما هم مانند دیگر جوامع جهانی فقط از زمانی که با هم ازدواج میکنیم و به هم بله میگوییم به هم دیگر تعهد بدهیم و در رابطه با گذشته همدیگر قضاوت نکنیم. این حرکت مدنی فقط زمانی به نتیجه میرسد که همانند سایر ملل ما هم با سنتی که از گذشته به ما رسیده است فاصله بگیریم. نمیدانم چند قطره خونی که مرد در اولین ارتباط جنسی خود میبیند چه مشکلی را از آنها حل میکند. اگر ارتباط جنسی خوب است پس برای زن و مرد هر دو باید باشد و اگر بد است پس باید برای هر دو بد باشد. آخر این قانونگزار که یک طرفه حکم میکند از قانون کدام خدا حکم صادر میکند. آیا این دلیل منطقی است چون برای مردان باکرگی مهم نیست و نمیتوان تشخیص داد که رابطه جنسی پیش از ازدواج داشته است اشکالی ندارد ولی دختران به خاطر پرده بکارت حق ندارند که دست از پا خطا نمایند. به جای دروغ گفتن به هم راه درست را در پیش بگیریم و مسأله زندگی مشترکمان را فقط بر مبنای چند قطره خون قرار ندهیم بلکه بر مبنای برابری و دوستی قرار دهیم. خیلی از مردانی که هنوز هم به دنیای بکارت دل خوش کردهاند فکر میکنند در عهد عتیق زندگی میکنند. آنان شاید از پدران خود شنیده باشند که اگر در گذشته دختری پرده بکارت نداشت با کمک مادرش هزاران ریسک را میکردند تا شب زفاف با ترس و لرز و با شگردی که داماد نفهمد پارچه سفید را در شب اول خونی نمایند. آخر آنها نمیدانند که امروزه درست کردن پرده بکارت کاری ساده و پیش پا افتاده است. با پرداخت چند صد هزار تومان این مشکل را به راحتی می توان حل کرد. آیا مردان و دامادهای آینده نمیدانند که جدیداً خیلی از روسپیهای شرقی برای اینکه پول بیشتری از مشتری خود دریافت کنند هر شب باکره با مشتریان خود میخوابند. اگر چه دنیای غرب سالهاست که با این مسأله فرهنگی مبارزه کرده است ولی در نهایت مردم، کلیسا را مجبور کردهاند که به آزادی انسان احترام بگذارد که هر کسی خودش باید تشخیص بدهد که چگونه با بدن خویش برخورد نماید و چه شیوهای را برای زندگی مشترک انتخاب میکند. خلیی از مردم اروپا که مذهبی هم هستند به رابطه جنسی قبل از ازدوج معتقد هستند ولی عدهای از مردم مذهبی اروپا که تعداد آنها زیاد هم نیست به رابطه جنسی قبل از ازدوج معتقد نیستند و معتقد هستند که تا شب زفاف باید باکره باقی بمانند. در نهایت این زنان و مردان هستند که باید انتخاب نمایند. در حال حاضر سه نوع رابطه در اروپا وجود دارد. رابطه دوست دختر و دوست پسر، رابطه زندگی مشترک و ازدواج دائم. برای یک دختر و پسر، زن و مرد اروپایی مسأله باکرگی مطرح نیست. مسأله اصلی برای آنان رابطه دوستی و دوست داشتن مهم است. اینکه در گذشته با چه کسی بودهاند، به زندگی کنونی آنها ربطی ندارد. آیا همانطور که مردم اروپا و جهان مسیحت توانستند با یک حرکت اصولی مسأله ارتباط زنان و مردان و از همه مهمتر رابطه جوانان را با هم حل کنند آیا زمان آن نرسیده است که ما و مسلمانان نیز این حرکت را آغاز کنیم. در این شکی نیست که حکومت جمهوری اسلامی و خیلی از مردان بیوه که با پول و قدرت دهها باکره را به روز سیاه نشاندهاند مخالف این حرکت هستند ولی نقش مردم، جوانان و فعالان مدنی در اینجا چیست. وقتی این سنت فرهنگی از دورانی که بشر هنوز آگاهی کامل نداشته است به ما به ارث رسیده است، آیا زمان فاصله گرفتند از این سنت غیرانسانی و تحقیرآمیز که ربطی به اسلام ندارد، نرسیده است. آیا زمان آن نرسیده است که نسل جوان ما، روشنفکران و زنان برابریطلب در این رابطه لب به سخن بگشایند. البته در حالی این کلمات را مینوشتم یاد این خاطره افتادم که در سال ۵۸ در خیابان ۱۶ آذر تهران جلوی ستاد سازمان فدائیان اتفاق افتاد. چند نفر از حزباللهیها دم در ستاد فدائیان آمده بودند، چند نفر از دختران فدائی را گرفته بودند و به آنها میگفتند شما که طرفدار کارگر هستی پس بیاید با ما که کارگر هستیم باشید. آخر آن بیچارهها فکر میکردند هر کس طرفدار کارگر هست حتماً باید مسأله زیر شکم آنها را هم حل کند. آنها از طرفداران کارگر بودند و آزاد بودند زنان این را فهمیده بودند که تمام زنان و دختران فدائی مرزی در این رابطه ندارند. منظورم از این گفته این بود که نسل جوان چه دختر و چه پسر باید بداند که ارتباط آزاد جنسی به معنی تجاوز و تعدی به همدیگر نیست. حل مسأله باکرگی نیاز به کار فرهنگی زیادی دارد و نسل جوان باید از تجربههای دنیای غرب استفاده کنند. داشتن چند نوع زندگی مشترک مختلف به ضرر جامعه نیست. آیا بهتر نیست که آقایان به جای تبلیغ صیغه که فقط در خدمت مردان پولدار است به این نوع رابطه دوستی که در غرب جا افتاده است و در عمل هم نشان داده است که به جوهر انسانی بیشتر نزدیک است، ترغیب نمایند و یا حداقل به جای دستگیر کردن دختران و پسرانی که هم را دوست دارند و یا دستگیری دختر خانمی در پارک همدان و بردن به زندان به جرم دوست داشتند و سپس دادن جنازه او به خانوادهاش حداقل دست از دستگیری جوانان بردارند و بگذارند مردم کم کم راه خود را انتخاب نمایند. اگر این مسأله حل شود ما دیگر هر سال به بهانه اینکه فلان زن و دختر بکارت نداشته است و به نام دفاع از ناموس شاهد قتل صدها زن در کشورمان نخواهیم بود. در ضمن همانند اروپا هر دختر و پسری که دوست دارد باکره باشد و با باگرگی ازدواج کند، این حق را داشته باشد و دیگر نیازی نباشد که دختران به جراح مراجعه نمایند و برای همیشه هم به خود و هم به شوهر آینده خود دروغ بگویند. زندگی که بر مبنای دروغ بنا شود معلوم است که چه آیندهای دارد. امید است که مردم ما و نسل جوان هم به نقطهای برسد که دیگر نیازی به دروغ گفتن نداشته باشند. پانوشت: ۱. تاریخ اجتماعی ایران جلد سوم مرتضی راوندی ص ۲۹۵ |