اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره چدید |
19. گفتند زنان بايد به حقوق و منزلت واقعي خود برسند و منزلت زنان در سياهپوشي و واگذار كردن اختياراتشان به ديگري معني شد. جنبش زنان را هم كه به اين بيدادگريها اعتراض كرد منحرف نشان دادند و اكثر پيشروان آن را زنداني كردند. 20. گفتند ما عقبماندگيها را جبران ميكنيم و جامعهاي پيشرفته مي سازيم. چيزي نگذشت كه در اقتصاد و سياست و فرهنگ از همه عقب مانديم و در تحجر و عقبماندگي از همه جلو افتاديم. 21. گفتند خرافات به دين ارتباط ندارد خرافات را ريشهكن مي كنيم. امروز خرافات دامن كابينه دولت را هم گرفته و رئيس دولت مدعي است كه دور سرش هاله دارد و امام زمان در امور مملكت به او مشورت ميدهد. 22. گفتند ما شيعه علي هستيم و عدل ما عدل علي است. معناي عدل علي كه مردم ديدند اين بود: تاراج و تفسيم ثروت بين خودشان و خفه كردن و به انزوا كشاندن هر كس كه مخالفت كرد. 23. گفتند ما برابر كشورهاي مخالف از حق ايران دفاع ميكنيم. براي حفظ منافع خودشان حق مردم را به ناكثان دادند و اجازه دادند كه با تحريم اقتصادي، مردم ايران محرومتر از هر زمان ديگر، همه حقوق خود را از دست بدهند. 24. گفتند اسلام با مردمسالاري مخالف نيست. به جاي مردم سالاري مردم سواري ديديم و سرور شدن كساني كه جز خوردن حق ملت و زيرپاگذاشتن هويت مردم نشان ديگري از سالاري ندارند. 25. گفتند فساد و فحشا را از بين ميبريم. فساد را در ظاهر حذف كردند و در باطن آن را عميقتر و ريشه دار تر و گسترده تر كردند و خودشان به مركز توليد و صدور فساد تبديل شدند. 26. گفتند راه نجات جوانان گسترش هويت ديني است. با از بين بردن و يا تخريب و تحريم هر چيز و هر كس كه به جوانان هويت ميداد برهوتي از بيهويتي براي جوانان ساختند. 27. گفتند كشور اسلامي بايد حكومت اسلامي داشته باشد. به اين بهانه روحانيت در هر سوراخي سرك كشيد و اسم كارشناس افتصاد و سياست و تربيت و ... به خود داد و چون همان يك كاري را هم كه لباسش را پوشيده بلد نيستند كشور را به بيراهه بردند. 28. گفتند ما راه درست زندگي كردن را به شما ياد ميدهيم. بعد از سي سال همه فهميدند كه وعدههايشان دروغ بود و اينها هم دروغگوياني بدتر از قبلي ها. 29. گفتند ايران كشور امام زمان است تا بتوانند بگويند ولي فقيه نايب امام زمان است و به اسم دين حكومت را حفظ كنند. امروز كه ميبينند صداي مردم درآمده، گندكاري هايشان را به اسم امام زمان توجيه ميكنند و مي گويند رئيس دولت با امام زمان در ارتباط است. 30. گفتند ارزش تفكر بيشتر از عبادت است. نه به عبادت بها دادند نه به تفكر. عابدان واقعي با آنها كنار نيامدند و به انزوا رفتند و انديشمندان واقعي با تهمت غرب زندگي يا نابود شدند يا به انزوا كشيده شدند. چيزي كه باقي مانده افكار تيره و تار و شوم آنهاست كه بر اين كشور سايه انداخته. 31. گفتند انقلاب مديون كساني است كه حاميان فكري آن بوده اند. وقتي فهميدند همينها باكجروي هايشان كنار نميآيند اول از همه امثال منتظري و بهشتي و شريعتي را كنار زدند. يكي را گوشه نشين كردند يكي را كشتند و عقايد آن يكي را كه خودش دم دستشان نبود سانسور كردند. الباقي را هم بيحرمت كردند تا پيش مردم حرفشان خريدار نداشته باشد. 32. گفتند آزادي يعني برخورد افكار و عقايد. نگذاشتند هيچ حزبي شكل بگيرد و يا اگر شكل گرفت پا بگيرد. فقط و فقط احزاب تندروي خوديشان باقي ماند و به هر كس ديگري كه كار سياسي كرد گفتند ضد انقلاب. 33. گفتند انقلاب مال جوانهاست و بايد به جوانان و بخصوص دانشجويان بال و پر داد. به آنها بال و پر دادند و در كشتارگاه 209 پرپرشان كردند. خوابگاه و دانشگاه را به بند 209 انتقال دادهاند تا به جوانان ياد بدهند چه زمانهايي و در برابر چه كساني نبايد زباندرازي كنند. 34. گفتند ساواك شكنجهگر و خائن به مردم بايد نابود شود. وزارت اطلاعاتشان پليدتر و بيرحمتر از هر ساواكي مخوفترين شكنجههاي جسمي و رواني را براي سركوب كساني به كار برد كه مملكت بر دوش آنها ساخته شده است. قتلهاي زنجيرهاي شان با جنايات چنگيز و تيمورلنگ گوشه ميزند. 35. گفتند انقلابي را كه به اين قيمت به دست آورديم با هر قيمتي شده حفظ ميكنيم. از مردم براي رسيدن به قدرت و تثبيت آن استفاده كردند و بعد انقلاب را از آنان گرفتند و از آن معجوني ساختند كه هيچ كشور انقلابي مثل آن را نديده است. 36. گفتند انقلاب ما الگوي همه آزاديخواهان و مظلومان است. چهرهاي كه از انقلاب اسلامي نشان دادند آنچنان در تعارض با انسانيت و آزادي و آزادگي است كه تا ابد مردم دنيا را از هر انقلاب ديني بيزار و آن را مساوي ترور و خشونت و بدبختي كرده. 37. گفتند حرمت خونهايي كه براي انقلاب داده شده حفظ ميكنيم اما چيزي نگذشت كه به همان ملتي كه آنها را به اين جا رساند انگ منافق و مجاهد و ضدانقلاب زدند و براي حفظ خود و منافع خود خون آنها را بر زمين ريختند. 38. گفتند به مردم زندگي بي دغدغه ميدهيم ولي فكر مردم را آنقدر گرفتار يك لقمه نان شب كردند كه در فكر كسي جاي خالي باقي نماند تا بفهمد اينها چه بر سر مردم و زندگي آنها آورده اند. 39. گفتند مجلس شاه مجلسی فرمایشی بود. ملت باید نمایندگان واقعی اش را خودش انتخاب کند و حکومت قانوني باشد اما به اسم اسلام و به بهانه اسلامی بودن مجلس، هزار سد و مانع ساختند و آنچنان ضدقانون هایی از خود اختراع کردند تا پای هیچ احدی از نمایندگان واقعی مردم به مجلس نرسد. 40. گفتند فساد ممکلت را به گند کشانده باید مملکت اسلامی شود، تا فساد ریشه کن شود. اما کاری کردند تا فجیع ترین خانه های فساد به شکل زیرزمینی فعال شدند. کاری کردند که بی دین و بادین، بافرهنگ و بی فرهنگ همه و همه درگیر فساد ناخواسته اجتماع شوند. 41. گفتند جامعه با امر به معروف و نهی از منکر زنده می شود. آمران و ناهیان خود را از بین مجانین، بزهکاران و پایین ترین اقشار فرهنگی کشور به استخدام گرفتند تا تخم نفرت از دین و اسلام در دل همه جوانان و روشنفکران کاشته شود. 42. گفتند رشوه خواری و فساد در دستگاه قضایی بیداد می کند. اما تنها فرقی که اتفاق افتاد استخدام قاضیان بی سوادی بود که تنها وجه اسلامیشان ریش آنهاست. اگر در سابق قاضی به رشوه راضی می شد حالا فساد جنسی و فحشاست که بیداد می کند و اگر شاکی یا مشتکی زن باشد رأیی صادر نمی شود مگر ... 43. گفتند تلویزیون خانه فساد شده و مروج فحشا در حالی که تلویزیون باید فرهنگ سازی کند بعد به اسم فرهنگسازی سفره ای گستردند برای نوکران احمق و بی فکر و فرهنگ خود تا ریشه فرهنگ و ادب برای همیشه از رادیو و تلویزیون بر کنده شود و همه از پیر و جوان و باسواد و بی سواد پای ماهواره ها بنشینند. 44. گفتند در جامعه نبايد اقشار ضعیف و مستضعف وجود داشته باشند. این را عملی کردند اما به جای رفع ظلم و ستم و برقراری عدالت، آنچنان اقتصاد بیماری ساختند که همه اقشار ضعیف نابود شدند و آنهایی که ماندند ناچار شدند نوكر و جاسوس آنها بشوند و اگر نشدند صبح تا شب را درگیر تهیه لقمه نانی هستند و اجاره بهای سرپناهی. 45. گفتند نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی تأمین کننده امنیت و آسایش مردم است. اما سران نیروهایی انتظامی شان از همکاران و محافظان نزدیک سردسته های باندهای تبهکاری و مجرمان حرفه ایاند. 46. گفتند دانشگاه باید اسلامی باشد و تخصص با تعهد همراه شود. اما دانشگاهی ساختند که نه از تخصص در آن اثری هست و نه از تعهد. استادان مجرب و متخصص را یا اخراج کردند و یا ترساندند و هم داستان خود کردند و دانشجوی متعهد را که می فهمید چه بر این مردم و این کشور می گذرد اخراج کردند یا زندانی و یا سر به نیست. |