ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

ادامه شرکت گسترده و میلیونی مردم در این مبارزه سبب شد تا جناح‌های هیئت حاکمه در پشت پرده به چانه‌زنی بر سر تقسیم قدرت سیاسی میان خود بپردازند. در رابطه با این کشمکش سیاسی سه وضعیت را می‌توان تصور کرد:

در نخستین وضعیت که بیانگر خواسته خامنه‌ای است، هرگاه جناح خامنه‌ای- احمدی نژاد دست بالا را داشته باشد، «شورای نگهبان» که بیش‌تر اعضای آن دست‌چین شده «ولی فقیه»‌اند، به شکایت نامزدهای «شکست خورده» درباره تقلب در انتخابات رسیدگی خواهد کرد و با پذیرش تقلب در بعضی از حوزه‌ها ممکن است کمی از آرای احمدی نژاد بکاهد، اما ‌پیروزی او را تأئید خواهد کرد. در این صورت ادامه تظاهرات علیه نتیجه انتخابات کاری خلاف قانون خواهد بود و جناح خامنه‌ای- احمدی‌نژاد می‌تواند از این فرصت برای سرکوب جنبش مردم و رقیبان خود در هئیت حاکمه بهره گیرد. آیت الله خامنه‌ای نیز در خطبه نماز جمعه خود همین سخنان را گفت و مدعی شد که «جمهوری اسلامی به رأی مردم خیانت نمی‌کند». به‌عبارت دیگر، او سه نامزد دیگر را که مدعی تقلب در انتخابات هستند، به دروغگوئی متهم کرد.

روشن است که این روند ایران را به‌سوی دیکتاتوری استالینستی، نابودی «جمهوریت» و استقرار «خلافت» سوق خواهد داد.

در وضعیت دوم، هرگاه جناح خاتمی- هاشمی رفسنجانی بتوانند از پشتیبانی اکثریت لایه‌های هیئت حاکمه برخوردار شوند، در آن‌صورت یا «شورای نگهبان» و یا «ولی فقیه» می‌توانند تجدید انتخابات را اعلان کنند که پیروزی میرحسین موسوی در آن حتمی خواهد بود. اما دیدیم که آیت الله خامنه‌ای در خطبه نماز جمعه خود و هم‌چنین «شورای نگهبان» در مواضع تا کنونی خود این احتمال را مردود دانستند و مدعی هستند که 25 میلیون به احمدی‌نژاد رأی داده‌اند. با این حال، هرگاه چنین وضعیتی رخ دهد، در آن صورت عناصر «جمهوریت» به زیان موقعیت انحصاری «ولایت فقیه» می‌تواند تقویت شود و جناح «جمهوریت‌خواه» خواهد توانست قدرت نامحدود «ولی فقیه» را با تکیه بر اصول قانون اساسی و یا تغییر آن  محدود سازد.

وضعیت سوم آن است که توازن قدرت در درون هیئت حاکمه به‌گونه‌ای باشد که هر دو جناح از  خواست‌های خود عقب ‌ننشینند. در آن صورت هر دو جناح مجبور خواهند شد مبارزه خود را در خیابان‌ها ادامه دهند، یعنی جناح خامنه‌ای- احمدی نژاد با در اختیار داشتن نهادهای فشار و خشونت به سرکوب تظاهرکنندگانی خواهند پرداخت که که خواهان تجدید انتخاباتند. کشتار وحشیانه بیش از صد تن به‌دست «لباس شخصی‌ها»، نیروهای «بسیج» و سپاه پاسداران، زخمی‌ساختن و دستگیری هزاران تن در روزهای اخیر و گسترش مداوم مبارزات پراکنده مردم علیه حکومت نظامی که در شهرهای بزرگ ایران برقرار گشته است، نشانگر آن است که ایران آبستن حوادث تازه‌ای است که هیئت حاکمه کنونی نمی‌تواند آن را با ابزار ایدئولوژی دینی مهار کند. شرکت گسترده مردم در تظاهرات به سود کروبی و موسوی و طرح شعار «رأی مرا پس بگیر» بیانگر آن است که مردم حاضر به پذیرش مشروعیت رژیم اسلامی به رهبری خامنه‌ای و رئیس‌جمهوری احمدی نژاد نیستند، زیرا دریافته‌اند که پذیرش این سلطه سبب خراب‌تر شدن وضعیت زندگی بلاواسطه آنان خواهد گشت. مردم ایران خواهان دگرگونی در ایرانند تا بتوانند نه فقط به آزادی، بلکه هم‌چنین به رفاء بیش‌تری دست یابند. بنابراین مبارزه‌ای که هم‌اینک سراسر ایران را در خود فراگرفته است، مبارزه‌ای است میان اقشار و طبقات اجتماعی بر سر تقسیم ثروت اجتماعی. خامنه‌ای و احمدی‌نژاد با در اختیار داشتن درآمدهای نفت و گاز و تقسیم بی‌رویه آن در میان مردم، می‌کوشند اقشار و طبقات تنگ‌دست و بینوا را به خود وابسته سازند، یعنی با دادن «صدقه» یا «رانت» به آن‌ها، این بخش از جامعه را به پیروان خود بدل سازند. همین امر سبب شد تا برخی از تحلیل‌گران مسائل اجتماعی و سیاسی در اروپا و آمریکا «پیروزی چشم‌گیر» احمدی‌نژاد در انتخابات اخیر را نتیجه ضروری پشتیبانی اقشار و طبقات آسیب‌پذیر از او بدانند. از سوی دیگر شرکت گسترده مردم در انتخابات و تظاهراتی که به هواداری از میرحسین موسوی در شهرهای بزرگ ایران برگزار شدند، بیانگر آن است که اقشار میانی و بالائی جامعه خواهان دگرگونی‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی‌اند. به این ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که مبارزه سیاسی کنونی در ایران بازتاب دهنده بحرانی اجتماعی- اقتصادی است که از موقعیت، خواست‌ها و موقعیت اقشار و طبقاتی که در جامعه ما حضور واقعی دارند، سرچشمه می‌گیرد. این مبارزه را شاید بتوان با به‌کارگیری خشونت و ترور و تبدیل ایران به حمام خون مهار کرد، اما آن را نمی‌توان متوقف ساخت. هرگاه حکومتی نتواند خواست‌ها و نیازهای مادی و معنوی توده را متحقق سازد، در آن صورت با بی‌اعتمادی توده روبه‌رو خواهد شد و مبارزه پنهان مردم هم‌چون موریانه از درون شالوده حکومت را پوک خواهد ساخت. سقوط ناگهانی بسیاری از حکومت‌های «متقدر» بازتاب دهنده یک‌چنین روندی در تاریخ بوده است. با توجه به این بررسی می‌بینیم که سرنوشت جنبش کنونی بسیار نامعلوم است. همان‌طور که در انقلاب‌های تا کنونی دیدیم، نیرومند ترین دستگاه‌های سرکوب در برابر جنبش مردم اعتماد به‌نفس خود را از دست می‌دهند و در برابر جنبش توده مردم به‌زانو در می‌آیند. بنابراین مهم آن است که جنبش مردم تا چه اندازه از استمرار و توانائی برخوردار باشد و رهبری کنونی این جنبش، یعنی میرحسین موسوی که خود بخشی از هئیت حاکمه کنونی است، تا چه اندازه حاضر باشد برای تحقق خواست ابطال انتخابات به جنبش مردم تکیه کند.  زیرا تجربه انقلاب 1357 نشان داد که یک چنین جنبشی می‌تواند در مرحله‌ای از رخدادها به سیلی خروشان بدل گردد که هدایت آن توسط فقط رهبرانی که آن جنبش خود آفریده است، فقط می‌تواند ممکم شود. بنابراین تعیین کننده آن است که میرحسین موسوی جنبش کنونی را هدایت می‌کند و یا آن که جنبش مردم ناراضی او را به رهبر کنونی خود بدل ساخته است تا در مرحله دیگری از مبارزه رهبر دیگری را جانشین او سازد که بازتاب دهنده خواست‌های نوین آن جنبش مبنی بر فراتر رفتن از نظام سیاسی کنونی است. تناسب و وزن مادی و واقعی نیروهای اجتماعی نشان خواهد داد که آینده ایران چگونه خواهد بود.چکیده آن که شرکت گسترده مردم در انتخابات و مبارزه توده‌های شهرنشین برای ابطال آن سبب جهشی بزرگ به سوی تحقق دمکراسی در ایران گشته است. سرنوشت این مبارزه هر چه باشد، شکست یا پیروزی، چهره ایران و حکومت آن دیگر آن نخواهد بود که تا کنون بوده است. حتی اگر خامنه‌ای و احمدی نژاد در این مبارزه «برنده» شوند، در نهایت بازندگان واقعی خواهند بود، زیرا پایگاه توده‌ای حکومت اسلامی بسیار کوچک‌تر از گذشته می‌گردد، شکاف در روحانیت شفاف‌تر می‌شود و دولت و ملت در برابر یک‌دیگر قرار می‌گیرند.اما جدا از این نگرش، سرنوشت واقعی مبارزه در ایران تعیین خواهد شد و ما مهاجران و «خوش‌نشینان» اروپا و آمریکا تنها کاری که می‌توانیم کنیم، پشتیبانی بدون چشم‌داشت از خواست‌های دمکراتیک مبارزات مردم ایران است.

 

قبلی

برگشت

بعدی