اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
در چه نوع نظامی اعدام و خشونت مشروعیت می یابد جهانگير گلزار
مستبد آنچه را می کند به پای آزادیخواهان می نویسد. سعی می کند تصور آنها را در ذهن مردم خراب کند. سعی می کند آنان را آنقدر سانسور کند که دیگر کسی جرئت فکر کردن به آنها را و صحبت در رابطه با آنها را به خود ندهد. مثلا مصدق مردی که الگوی ایستادگی و وفاداری به اصول استقلال و آزادی در نزد ایرانیان و جهان بشمار می رفت در دوران پهلوی آنچنان سانسور شده بود که کمترکسی حرفی از او می زد. امروز هم همانگونه سانسور است . کشور ما هنوزاز استبدادی شاهنشاهی آزاد نشده بود با نظریه استبداد فقیه آقای خمینی زیر سلطه نظریه ولایت فقیه رفت . بسیاری بر این باورند که استبداد دینی از هر استبدادی بدتر است . از این بابت که با عقیده و اخلاق و آرمان آدمی در رابطه است شاید حق با آنها باشد . البته استبدادهای دیگر که حول محور طبقه کارگر یا نژاد برتر و یا ایدئولژی برتر بوجود می آیند ، کمتر از استبداد دینی دست به خشونت نمی زنند . مبارزه با استبداد دینی نیز سختر از استبدادهای دیگر است زیرا ، احتیاج به معنویتی دارد که در پرتو آن ، انسانها اذهان خود را آزاد از فشار استبداد حس کنند و دروغهای استبداد دینی عیان شده و مردم ذهنیت خود را از خشونت طلبی و مطیع بودن ، به آزادی خواهی و خود را صاحب ولایت تصمیم دانستن ،تغییر بدهند . جهت روشن شدن چرایی نیاز استبداد به خشونت ، لازم است توضیح دهم که در حکومتهایی که یک شخص و یا یک حزب و ... محور می شود ، نگاهداری قدرت اصل برتر می گردد . وقتی هدف تنها قدرت بود ابزار رسیدن به آن معتاد کردن آدمیان به اطاعت از زور خواهد گردید . خشونت چه زمان خود را نمایان می گرداند ؟ برای رسیدن به هدف نیاز به وسیله ای می باشد . خشونت یا عدم خشونت خود را در رابطه با ابزار انتخاب شده نشان می دهد . یعنی متناسب با هدفی که انتخاب می کنیم وسیله انتخاب می گردد . اگر هدف آزادی باشد وسیله متناسب با رسیدن به آزادی را برخواهیم گزید . و آن کسانی که هدفشان قدرت می باشد ، ابزاری انتخاب می کنند که در اصل ابزار قدرت هستند اما به دیگران وانمود می کنند که این ابزار را برای آزادی انتخاب کرده اند . کمتر کسی بیان می کند که من هدفم قدرت است وبرای رسیدن به این نامشروع هر عملی را مشروع خواهم نمود . مستبدین برای اعمال بد خود وقتی ابزار نامشروع ، یعنی خشونت را بر می گزینند ، به این اعمال ، مشروعیتهای خیر خواهانه و مدافع حقوق ، ارزش برین ، الهی و ... می دهند . فطرت انسانی که بر اساس آزادی است نمی تواند استبداد و خشونت را قبول کند . استبداد ، برای خشونتی که اعمال می کند تعریف و واژه های خیر خواهانه انتخاب کرده و بدین صورت عمل خود را توجیه می کند . آقای خمینی در پاریس در مقابل چشم جهانیان تمام آزادیهای مردم را برشمرد و خود را به آنها متعهد نمود . در رابطه با اعدام شاه حتی گفت تا معلوم نشود که جنایت کرده ، نمی شود او را اعدام نمود . آقای خمینی به عنوان سخنگوی خواست مردم و به عنوان مرجع تقلید این نظرات را می داد . برای اولین بار از زبان یک مرجع دینی آزادیها و حقوق انسانها با نظرات و مرامهای مختلف محترم شمرده می شد و برخورداری از حقوق را حق همگان می دانست . پیروزی بزرگی بدست آمده بود . استبداد شاه از میان می رفت و استبداد مذهبی نیز رو بسوی آزادیخواهی نهاده بود . ولی در فردای آزادی ، آقای خمینی بر اساس نظرش که "دیروز دیروز بود و امروز امروز است" احکام دیگری را" قانونی" نمود . من باب نمونه آقای خمینی با حکمی که به آقای خلخالی داده است نظر خود را کاملا آشکار کرده است . "حضرت امام ، دو یا سه روز پس از به ثمر رسیدن انقلاب اینجانب را فراخواند و نوشته ای را نشان داد و گفت : این حکم را به نام شما نوشته ام وقتی که به نوشته نگاه کردم ، دیدم که ایشان حکم قضاوت شرع و دادگاههای انقلاب را با خط خویش به نام اینجانب نوشته است . جناب حجت الاسلام آقای شیخ صادق خلخالی دامت افاضاته به جناب عالی ماموریت داده می شود تا در دادگاهی که برای محاکمهء متهمین و زندانیان تشکیل می شود ، حضور به هم رسانده و پس از تمامیت مقدمات محاکمه با موازین شرعیه حکم شرعی صادر کنید . امضا – خمینی عرض کردم : متشکرم ، اما این کار خون دارد و بسیار سنگین است . حضرت امام فرمودند ، برای شما سنگین نیست ، من حامی شما هستم . عرض کردم : من زحمت کشیده ام و چیزهایی بلدم ، می ترسم که چهره ام در تاریخ انقلاب ، خونین جلوه گر شود و دشمنان اسلام علیه من تبلیغ کنند ، به ویژه این که ، باید سردمداران فساد و تباهی در ایران را محاکمه کنم . امام فرمود : من از شما حمایت می کنم ، وانگهی به چه کسی بدهم که بتوانم به او اطمینان داشته باشم ؟ "( به نقل از کتاب خاطرات خلخالی – صفحه 290 ) خلخالی معتقد است که کسانی را که اعدام نموده به جزای اعمالشان رسانده است . در سال 1359 رئیس جمهور وقت آقای بنی صدر خطاب به مردم و رسانه ها زبان اعتراض گشود که : در ایران 6 نوع زندان وجود دارد و ما انقلاب نکردیم که زندان و شکنجه داشته باشیم . آقای خلخالی در خاطراتش ( صفحه 313 ) مینویسد : " بنی صدر مرتبا مسئله شکنجه را برای کوبیدن دادگاه ها عنوان می کرد و از کاه کوه می ساخت و تا آن اواخر هم دست بردار نبود . آقای بنی صدر تعزیرات شرعی را جزء شکنجه به حساب می آورد . او اصلا به دستورات شرع توجه نداشت ." در جای دیگر از خاطراتش می گوید ( صفحه 319 ) " هیئت مبعوث از طرف امام ، هر گونه شکنجه را در زندان ها نفی می کردند ، ولی بنی صدر با تمام وقاحت فریاد می زد که : شکنجه در ایران از زمان شاه هم بدتر است . بنی صدر در نطق های خود دولت و مجلس و شورای نگهبان و شورای عالی قضایی را می کوبید . او قانون اساسی |