اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره چدید |
است که آنها اين يا آن توانايي مربوطه را در اين زبان حفظ کنند، اما نه زبان خود، بلکه زبان اکثريت را در گفتگو با همسنوسالان و خواهر و برادرهای خود و در پاسخ به والدين بکار خواهند برد. و اگر آنها در چنين وضعيتی بزرگ شوند، شکاف زبانی بين والدين و بچهها به يک تَرَک احساسی بين آنها مبدل خواهد شد. در اين صورت دانشآموزان با هر دو فرهنگ بيگانه ميگردند، در خانه و در مدرسه. عواقب مخرب آن قابل پيشبينی ميباشند. والدين بايد به منظور محدود ساختن گسترهی محو زبان مادری قوائد معينی را برای کاربرد اين زبان در محيط خانه تعيين نمايند و برای فرزندان خود امکانات متعددی را (چون خواندن و نوشتن) برای گسترش کاربرد زبان مادری فراهم آورند و همچنين مناسبتها، فرصتها و موقعيتهايي را که بچهها در آنها زبان مادری خود را بکار ميبرند (مانند روز زبان مادری، ديدار گروه همبازی و سفر به کشور متبوع خود و از اين قبيل) را توسعه بخشند. آموزگاران نيز ميتوانند در اين امر بچهها را مورد حمايت قرار دهند و مشوق دانشآموزان برای حفظ و گسترش استفاده از زبان مادری خود باشند. معلمين بايد برای دانشآموزان ارزش يادگيری زبان دوم را روشن سازند و آنها را متوجه اين امر نمايند که دوزبانی يک توانايي زبانی و فکری و هوشی بسيار با اهميت ميباشد. آموزگاران برای نمونه ميتوانند پروژههای درسیای را بوجود آورند که موضوع آنها الف) درک و آگاهی زبانی (language awareness) بچهها باشد (مثلاً چندزبانی بودن بچهها را در کلاس معرفی و تحسين نمايند و ب) در زبانهايي که در کلاس صحبت ميشوند مشارکت فعال کنند (مثلاً هر روز دانشآموزی يک کلمهی مهم از زبان مادری خود را بيان کند و کل کلاس، به انضمام آموزگار، آن کلمه را بياموزد و در مورد آن بحث کند). اگر زبان بچه ای در مدرسه مورد عنايت قرار نگيرد، خود بچه هم مورد توجه قرار نگرفته است. اگر به بچهها ـ حال بطور مستقيم، يا غيرمستقيم ـ اين پيام و ندا داده شود که »آنها بايد زبان و فرهنگ خود را پشت دروازهی مدرسه بگذارند«، در اين حالت آنها يک بخش مهم از آنچه هستند، يعنی هويت خود را پيش دروازهی مدرسه ميگذارند. اگر آنها احساس کنند که آنطور که هستند مورد پذيرش نيستند، به احتمال قريب به يقين مشارکت فعال و قابل اعتمادی در درس و کلاس نخواهند کرد. کافی نيست که آموزگاران تنوع زبانی و فرهنگی بچ ها را در مدرسه تحمل کنند. آنها بايد فعال شوند و مبتکر ايدهها و حرکتهايي در مدرسه در راستای پذيرش هويت و چندزبانه بودن بچهها باشند، مثلاً از طريق آويزان کردن پلاکاردهايي به زبانهای مختلفِ اجتماعاتِ دور و بر مدرسه، از طريق تشويق بچه ها برای اينکه آنها مضاف بر زبان آموزشی به زبان مادری خود نيز مطالبی را روی کاغذ بياورند و کتابهاي دوزبانه بنويسند و در مدرسه معرفی نمايند و بطور کلی از طريق ايجاد يک جو کلی در کلاس و مدرسه که در آن تجارب زبانی و فرهنگی دانشآموز بطور فعال مورد توجه و حمايت قرار گيرد و ارج نهاده شود. بايد برای آينده يک هويت پويا بوجود آورد. اگر کادر آموزشی در مدرسه يک برنامهی زبانی و به ويژه برنامهی درسیای را تدوين و تهيه کند که سرمايهی زبانی و فرهنگی بچهها و اجتماعات زبانی موجود در جامعه را در کل ارتباطات مدرسهای مورد توجه و حمايت قرار دهد، با برداشتها و داوريهای منفی و بياطلاعیای مبارزه نموده است که در کل جامعه به نسبت واقعيت چندفرهنگی بودن آن وجود دارد. اگر مدرسه در برابر تقسيم کنونی قدرت قرار گيرد، آئينهی مثبت و تأييدشدهای را در مقابل بچههای چندزبانه قرارميدهد که به آنها نشان ميدهد که آنها کی هستند و چه کسانی ميتوانند در جامعه بشوند. بچههای چندزبانه بايد نقش مهمی را در و برای جامعه خود و همچنين جامعهی بينالمللی و جهانشمول ايفا کنند. و اين مهم عينيت پيدا خواهد کرد، چنانچه ما کادر آموزشی آنچه را به واقعيت مبدل نمائيم که بر طبق اعتقادمان برای همهی بچهها معتبر ميشماريم: تجارب خانگیِ فرهنگی و زبانی مبنای و زيربنای آموزش آيندهی بچهها ميباشند. لذا بايد آنها را ارج نهاد، تحسين نمود و مهمتر از آن، پايه و نقطه عزيمت قرار داد، نه اينکه آن را تدفين نمود. هر بچه ای حق اين را دارد که استعدادها و تواناييهايش در مدرسه مورد پذيرش و حمايت قرار گيرد. به کوتاه سخن: سرمايهی فرهنگی، زبانی و فکری جوامع ما بطور سرسامآوری رشد خواهد نمود، چنانچه ما ديگر تنوع و تکثر فرهنگی و زبانی بچه ها را بعنوان »مشکلی« که نياز به حل داشته باشد، ننگريم. به جای آن بايد چشمان خود را بر روی تواناييهای زبانی، فرهنگی و فکریای که آنها با خود از محيط خانه به درون مدرسه و جامعه ميآورند، بگشاييم. Baker, C (2000): A parentsū and teachersū guide to bilingualism. 2nd Edition, Clevedon, England: Multilingual Matters Cummins, J. (2000): Language, power, and pedagogy. Bilingual children in the crossfire, Clivedon, England: Multilingual Matters Skutnabb-Kangas, T. (2000): Linguistic genocide in education or worldwide diversity and human rights?, Mahwah, NJ, Lawrence Erlbaum Associates Jim Cummins از سال 1996 در Modern Language Centre, Department of Curriculum, Teaching and Learning در دانشگاه تورنتوی کانادا بعنوان پروفسور کار ميکند. وی در سطح جهان بعنوان يکی از مهمترين محققين چندزبانی بشمار ميرود. برای کسب اطلاعات بيشتر ميتوانيد به سايت ايشان (www.iteachilearn.com/cummins/) مراجعه نمائيد. |