اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
و به جامعه نزديک کند، استقلال عمل بهتری برای پيگيری مطالبات خود و مردم خواهد داشت. . تاثيرپذيري بيروني جنبش دانشجويي . تاثيرپذيري بيروني جنبش دانشجويي در ايران موجب شد تا وجه مذهبي آن بر ديگر شئون جنبش غلبه کند و با پيروزي انقلاب اسلامي جهت گيري اسلامي اين جنبش به همراه رفتار راديکال آن تقويت گرديد. جنبش دانشجويي در ايران همراه تحولات جامعه، نقش ايفا کرده است. تبار شناسي جنش دانشجويي به دهه 40 بر مي گردد. اين دهه در حقيقت نقطه عطف شکل گيري حرکت دانشجويان در صحنه جهاني است. اما تاثيرپذيري جنبش دانشجويي ايران از مذهب باعث شد تا متمايز از آنچه در صحنه جهاني به خصوص موج چپ روي جريان دانشجويي بود حرکت خود را سازماندهي نمايد و از همان ابتدا که قالب کنفدراسيون و انجمن به خود گرفت پسوند اسلامي با آن عجين شد و به هم پيوستگي فعاليت جمعي دانشجويي و مذهب آنچنان شد که هر نوع فعاليت جمعي در دانشگاه مساوي شد با فعاليت براي مذهب و ايدئولوژي کردن رفتار اين بهم پيوستگي مذهب و فعاليت جمعي موجب ساخت هويت گرديد. هويت جنبش دانشجويي در ايران هويت مذهبي و اسلامي بود و محوريت مذهب موجب تاثيرگذاري جنبش بر ديگر فعاليت هاي اجتماعي و سياسي گرديد و توده مردم با هويت جنبش دانشجويي احساس خويشاوندي و همگوني کردند. از اين رو دانشگاه در تحولات انقلاب به عنوان يکي از نهادهاي پيشرو نقش تعيين کننده پيدا کرد. اگر چه از ابتداي انقلاب تاکنون تلاش زيادي شده است تا با دگرديسي تدريجي، زمينه تبديل شدن انجمن هاي اسلامي به انجمن هاي معمولي و بدون پسوند صورت پذيرد و سعي مي شود با القا» اينکه موقعيت دگرگون کننده دانشگاهي اقتضاي حذف پسوند اسلامي را از فعاليت انجمن هاي اسلامي دارد اما به حکم ويژگي حاکم در فرهنگ جامعه و وابستگي عقيدتي نسل جوان، چنين حرکتي امکان هويت سازي معادل را نخواهد داشت. امروز نقش پيشرويي اجتماعي يکي از کارکردهاي طبيعي دانشگاه ماست. وقتي هويت فرهنگي و تاريخي جامعه ايران مذهبي است، دانشگاه نمي تواند راهي متفاوت با آن را برگزيند در ايران ما نبض کشور در دانشگاه مي تپد، از نظر تاريخي همه تحولات آزاديخواهانه، استعمار ستيز و عدالتجو از دانشگاه بوده است. به عبارت ديگر دانشگاه در ايران اگر چه خود قالبي بود براي سکولاريزه کردن جامعه ايران و بنا بود با دانشگاه زمينه سکولاريزه کردن جامعه فراهم آيد از قضا نتيجه معکوس داد و دانشگاه همپاي جامعه دينداران و در بسياري موارد پيشگام شعارهاي عدالت طلبانه براي خود تعريفي بومي ارائه داد. اما امروز از آن شوريدگي و نشاط و پيشرويي جنبش دانشجويي خبري نيست و جنبش دانشجويي در کمايي خاموش فرو رفته است. بخشي از اين خاموشي در نتيجه تندرويي ديروز است و بخشي نيز به دليل دور افتادن از تبار گذشته است. در مقاطعي از تاريخ بعد از انقلاب همسان با فراز و فرود بخشي از گروه هاي سياسي، جنبش دانشجويي نيز دستخوش فراز و فرود شده است. براي برون رفت از وضعيت رفتار خاموش و نه چندان رضايت بخش امروز جنبش دانشجويي و سرگشتگي و احساس بي هويتي، راهي به جز باز تعريف جنبش و بومي سازي متناسب با شاخص هاي فرهنگي و تاريخي ايراني نيست و دانشجويان خود بايد پيشقدم تعريفي جديد براي خود باشند و با آسيب شناسي درست از گذشته، تعريفي واقعي ارائه دهند و جايگاه خود را در تحولات سياسي اجتماعي باز يابند. آنچه كه معادله را در فضاي دانشگاه به نفع مذهبيون سنگينتر كرد، به چند عامل وابسته است: عامل اول: تعداد جمعيت دانشجو بود؛ حركتي كه رژيم شاه به طرف تحصيلات رايگان و بعد به طرف تحصيلات عالي انجام داد، باعث شد اقشار بيشتري وارد دانشگاه شوند؛ دانشگاه كه در سال 39 حدود 20هزار نفر دانشجو داشت، در مقطع پيروزي انقلاب اسلامي و سال 57 حدود 160هزار دانشجو دارد. در فاصلة كمتر از 20 سال ما با افزايش 8 برابري دانشجو روبرو هستيم. و اين بدان معناست كه طبقات جديدي وارد دانشگاه ميشوند، بر خلاف دورة رژيم گذشته كه طبقاتي بودند كه معمولاً به طبقات مرفه اجتماعي متصل بوده، و تعلقات دينيشان يا كمتر بود يا بيتعلق بودند، فرق دارند. لذا طبقات متوسط مذهبي هم وارد دانشگاه شدند. اين از نظر قشرشناسي اجتماعي و پايگاه اجتماعي قابل توجه و بررسي است. عامل دوم: در دهة 50 موج ادبيات و مذهبيسازي «دكتر شريعتي» بود. او در دهة 50ش در مذهبيسازي فضاي دانشگاه نقش قابل توجهي داشت. البته در اينجا در مورد ديدگاههاي ايشان و امثال ايشان، قضاوت و داوري تاريخي نميكنيم. او توانست با ادبياتي كه در فضاي مذهبي خلق كرد، محيط دانشگاه را مذهبيتر كند. ويژگي «دكتر شريعتي» اين بود كه از يك طرف هم به نقد پان ماركسيسم ميپرداخت و از طرف ديگر، اسلام سنتي را نقد ميكرد. اين نقد جاذبههاي خودش را داشت و نقدي يك طرفه نبود. «شريعتي» از اسلام سياسي و اسلام حماسي صحبت مي كرد. او ادبيات ويژهاي خلق كرد و اين ادبيات را به محيط اجتماعي به طور عام و صحنة دانشجويي به طور خاص، كشانيد. بنابراين موج «دكتر شريعتي» در فضاي دهة 50 در صبغة مذهبي دادن به محيط دانشگاهي و مجال حضور بيشتر دادن براي مذهب در فعاليتهاي دانشجويي، مسلماً تأثيري اسلامي بود. عامل سوم: نهضت خميني بود؛ كه با «ايدئولوژي اسلام»، «استراتژي نفي رژيم شاه» و تاكتيك «آگاهيبخشي به مردم»، سه ضلع مبارزة را تشكيل ميداد؛ ايدئولوژي اسلام چيزي بود و نهضت را از جريان ماركسيستي و چپ، جدا ميكرد. .. در خارج از كشور نيز شاهد دو انجمن اسلامي فعال، يكي در اروپا و يكي در آمريكا هستيم. دانشجويان مسلمان ايراني در اروپا، زماني كه مرحوم شهيد بهشتي(ره) در مسجد هامبورگ آلمان به ايفاي تبليغ ديني و مذهبي ميپردازد، در سال 45 ش كه اولين سالي است كه انجمن اسلامي دانشجويان اروپا با پيام افتتاحيه مرحوم بهشتي(ره)، شكل ميگيرد و تا سال 49 كه شهيد بهشتي(ره) در آلمان هستند، اين انجمن اسلامي با ارتباط با ايشان تا مقطع انقلاب ادامة كار ميدهد. نشرية «اسلام، مكتب مبارز» يكي از نشريات قابل توجه دانشجويان ايراني خارج از كشور قبل از انقلاب بود. انجمن فعال ديگري كه در خارج از كشور بود، انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا و كانادا است كه در سال 42، آقاي دكتر چمران، و دكتر يزدي، از مؤسسين اين انجمن هستند و از سال 46 به بعد به عنوان يك انجمن اسلامي فعال خارج از كشور عمل ميكند. بسياري از كساني كه بعد از انقلاب و هم اكنون از مقامات جمهوري اسلامي محسوب مي شوند، جنبش دانشجويي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سالهاي اول انقلاب اسلامي، دانشگاهها تا سال 60 باز بودند و از سال 63 به بعد، يك موج اُپوزيسيون و مخالف نظام جديد |