ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها

لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی


مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

می‌شد. این مسئله اعتراضاتی را در پی داشت از جمله جلسه‌ای كه در 8 آذرماه 86 و از سوی چندین نفر از معترضین از نسل جوان برگزار شد. یكی از برگزاركنندگان این جلسه در این زمینه می‌گوید: من و یه تعداد دیگه از بچه‌های منتقد نقدی رو نسبت به اون عمل‌كردهایی كه در كمپین اتفاق می‌افتاد مطرح كردیم. به نظرم این خیلی چیز جدیدی بود كه قبلاً اتفاق نیفتاده بود با اون تجربه ای كه من داشتم، اینكه تو بخوای به عنوان آدم جدیدی كه وارد این حوزه شدی به آدم‌هایی كه سابقه دارند نقد كنی، ایراد بگیری و نظرت رو بگی و بگی چرا در جمع خودتون تصمیم می‌گیرید؟ یك چیز نویی بود......... البته این‌جا اتفاق خوبی نیافتاد، ولی این نشون می‌داد كه تو می‌تونی نظرت رو بگی.

با تشكیل سایتی به نام مدرسه‌ی فمنیستی كه بعد از پیدایش نام سایت گروه را بر خود گذاشت، انتقادات نسبت به این نوع نگاه سازمانی گسترده‌تر شد و دامنه‌ی آن نه تنها در نقد رفتارهای جداشدگان بلكه همه ی اعضا گسترش یافت. در واقع زیر ذره‌بین قرار دادن هر نوع فعالیتی كه به ظاهر غیردموكراتیك می‌نمود و اطلاعات آن خواسته یا ناخواسته از دیگران دریغ می‌شد، با وسواس تمام ادامه یافت. امروز و پس از گذشت یك‌سال از آن اتفاقات مصاحبه شوندگان با بازنگری در واكنش‌ها و اتفاقات پیش آمده تجربه‌های مثبت و منفی خود را بیان می‌كنند. شاید مهم‌ترین پیامد منفی این جدایی، دامن زدن به حس بی اعتمادی و صدمه دیدن احساس همدلی میان برخی از ما بود.

ه- الف احساس خود را اینگونه بیان می‌كند:مثلاً بعضی موقع‌ها... ـ شاید حالا دچار توّهم باشم ـ هر ایمیلی میاد كه یه پیشنهادی توش هست كه بیاین این كار رو بكنیم، هَمش حدس می‌زنم كه آقا این آدم با فلانی و فلانی و فلانی در ارتباط هست، قبلش جلسه‌ای بوده یه تصمیمی گرفته....... من فكر می‌كنم این [حس] تو خیلی از بچه‌های دیگه هم باید باشه.

اما شاید در ارزیابی دیگر همانطور كه الف ـ سین معتقد است:

این اتفاقات را نباید مساوی با فاجعه بگیریم بلكه باید بپذیریم این‌ها خود نشانه‌ی تغییر است. این تجربه تا حدود زیادی حس ساختارگریزی نامعقول را كه در برخی افراد وجود داشت تعدیل كرد. در نتیجه دریافتیم ساختار لزوماً به معنای سلسله مراتب و تصمیم‌گیری بدون مشاركت نیست. نگاه‌ها واقع‌گرایانه‌تر شد و فكر كردیم ما باید ضمن پرهیز از تقلیل حركت‌های اكتیویستی به حركت‌های سازمانی یا ان‌جی‌اویی به ساختارهای حداقلی و سیال احترام بگذاریم تا افراد حتی با همان سرمایه‌های محدود بتوانند در این سیستم ‌مشاركت حداقلی داشته باشند.

بر اساس اتفاقاتی كه در مقاطع بعدی در كمپین رخ داد می‌توانم ادعا كنم كه تا حد زیادی فشار و نقدهای جمعی برای وادار كردن افراد به رفتارهای دموكراتیك‌تر نتیجه داده است. به عنوان مثال، در قضیه‌ی گرفتن جوایزی كه به كمپین تعلق می‌گیرد خصوصاً جایزه‌هایی كه بخش مالی هم دارند بحث‌های فراوانی بین كنش‌گران و حامیان كمپین برای رسیدن به نتیجه‌ای مورد توافق به وجود آمد. جدای از اینكه نتیجه چه بوده پروسه تبادل آرا جالب به نظر می‌رسد. 202 ایمیل در مدت 8 روز در خصوص مسائل مربوط به بخش نقدی جایزه‌ی سیمون دوبوار رد و بدل شد. شاید تمامی ا مل‌ها و اظهار نظرات بر مبنای استدلال‌های منطقی نبود در آنها نشانه‌هایی از واكنش‌های احساسی و نامربوط و یا پرخاش‌گرانه هم بود، زمان و انرژی بسیاری برای رسیدن به نتیجه‌ای صرف شد كه خالی از اشكال هم نبود. اما به هر ترتیب، از این نظر كه در جامعه استبدادزده ما كه معمولا تعیین خط مشی در حركت‌های جمعی منحصر به فرد یا افراد مشخصی است،تجربه‌ای ارزنده محسوب می‌شود.

جمع بندی :نسل جوان در كمپین یك میلیون تجارب متقاوتی از نقابل تا همكاری را با نسل پیش از خود تجربه كرده است. علاوه بر بسترهای متفاوت رشد و كسب تجربه كه منجر به دو دنیای متفاوت و شاید متضاد شده، در مسیر تلاش برای حل چالش‌های مرتبط با سازمان‌دهی دو نسل دوره‌هایی از افتراق و همدلی را ازسر گذرانده‌اند. به نظر می‌رسد در دوره‌ی نخست كه می‌توان تقریبا آن را مقارن شش ماه اول كمپین دانست، نسل انتقال دهنده با نسل جوان رابطه‌ی نزدیك مبتنی بر همكاری دارند. در دوره‌ی بعدی كه مقارن با اولین سال‌گرد كمپین و نخستین ماه‌های پس از آن است، با افزایش نیروهای جوانی كه كمپین اولین تجربه فعالیت مدنی آنها بود، رابطه‌ی دو نسل بیشتر وجه تقابلی پیدا كرد. متهم كردن نسل پیشین به قدرت طلبی مهم‌ترین محور بحث‌های تقابلی در این زمینه بود. به تدریج در پی انتقادات این افراد مرزبندی‌هایی روشی در كمپین مشخص‌تر شد.

گروهی بیشتر بر ساختار رسمی تاكید كردند و گروهی بر ساختار غیررسمی. این اختلافات باعث دسته‌بندی‌هایی شد كه در آن افرادی از هر دو نسل وجود داشتند. هر چند نوك پیكان انتقادات نسل جوان همواره به سمت نسل انتقال دهنده بود اما در وهله‌ی بعد، معمولا تازه واردان آن دسته از هم‌نسلان خود را هم كه مخصوصاً سابقه‌ی كار پیش از كمپین را داشتند، متّهم به قدرت‌طلبی می‌كردند. طبیعی بود كه پس از گذشت دو سال از آغاز به كار كمپین گروهی از همان نسل جوان و بدون پیشینه اكنون شناخته شده‌اند اینان نیز بر اساس میزان نزدیكی و ارتباط با نسل پیشین و باسابقه‌ترها مورد انتقاد قرار می‌گیرند. بنابراین انتقادات و تقابل‌های بین نسلی به تدریج به اتتقادات درون نسلی تبدیل شد و جستجوی مكانیسم‌هایی كه جلوی قدرت‌طلبی افراد و گسترش و یا بهتر بگوییم كنترل ساختارهای غیررسمی را بگیرد، همچنان دغدغه‌ی اصلی نسل‌های مختلف كمپین شد. اكنون شناخت این مساله و تلاش برای حل آن بهانه‌ای است كه دوباره نسل‌های مختلف را به همكاری باهم وادار می‌كند. راه‌كارها: برخی از راه‌كارهای حل این معضل به صورت زیر است:

1- مطالعه‌ی تجارب جنبش‌های فمنیستی در دیگر كشورها با تأكید بر چالش سازمان‌دهی: آنچه را كه ما تجربه می‌كنیم بسیاری از دیگر فمنیست‌های جهان در شرایط زمانی و جغرافیایی گوناگون از سر گذرانده‌اند. این بررسی از دو جهت اهمیت دارد یكی درك این نكته كه ما تنها حركت فمینیستی نیستیم كه با این معضل دست و پنجه نرم می‌كنیم، در نتیجه‌ی فهم این موضوع تا حد زیادی از واكنش‌های احساسی دور می‌شویم. دیگر اینكه با انطباق تجارب و راه‌كارهای مطرح شده از اشتباهات آنان پرهیز می‌كنیم.

2- افزایش آگاهی درون نسلی: این مهم تا حد زیادی از طریق بحث و گفتگو درباره‌ی نسل خود و تجارب زندگی‌مان حاصل می‌شود. شاید تلاش برای گسترش گروه‌های ارتقای آگاهی فمینیستی كه با وجود ساختار رسمی فضایی دوستانه و بدون سلسله مراتب دارند به این مساله كمك كند زیرا در جنبش زنان ایران و كمپین یك میلیون امضا احتیاج به همدلی و نقد الگوهای رفتاری مردسالارانه‌ای است كه در ارتباط با هم بكار می‌گیریم.

3- مقاومت در برابر مناسبات قدرت:آنچه كه در فضای جنبش زنان ایران اتقاق می‌افتد منفك از مناسبات قدرت در جامعه

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی