ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

وسازمان های مورد نیاز چنین نظامی  و چگونگی گذر از وضعیت موجود به وضع مطلوب می باشد و لذا برخی مواردی که می بایست مورد بررسی و تحقیق صورت پذیرد شامل موارد زیر است : 

1-              ضرورت تحقیق و بررسی تکامل و توسعه همه جانبه و پایدار جامعه ایرانی ؛ همراه با الزامات آن ؛طرح ریزی نظام ها و نهادهای  سیاسی ؛  اقتصادی ؛ فرهنگی و اجتماعی

2-              چگونگی رشد تولید ؛ ابزار و الزامات در شاخه های مختلف صنعتی ؛ کشاورزی ؛ خدمات و غیرو و چگونگی رفع کلیه تبعیض و نابرابری ها بین مناطق مختلف جغرافیایی . فی المثل طرح رفع محرومیت ها و رشد ابزار تولید در کلیه عرصه ها  در استان بلوچستان و سیستان و دیگر استان ها محروم و حتی رفع نابرابری ها در شهرها و روستاهای مجاور تهران با شهرتهران

3-              طرح چارچوب نظام اقتصادی – اجتماعی که ارزش را بر کار فکری – یدی قرار داده و هرگونه غارت و چپاول و کسب سود که از راه های دیگری غیر از کار و تلاش بدست می آید را حذف و تنها برای فعالیت سازنده و خلاق ارزش قائل شود .

4-              چگونگی سازمان دهی ساختارها ؛ نهادها و سازمان ها اقتصادی و اجتماعی برای تحقق اهداف توسعه و رفع  نابرابری ها و تبعیض ها در سراسر ایران و در مناطق جغرافیایی

5-              چرائی عقب ماندگی تاریخی جامعه ما  بهمراه آسیب شناسی کلیه ابعادنظام های سیاسی؛ اقتصادی و اجتماعی موجود

6-              طرح سازمان سیاسی مطلوب و مورد نظر برای تحقق اهداف توسعه انسانی نظام هایی که آزادی ؛ دمکراسی در عرصه اجتماعی و اقتصادی را تحقق بخشد و تدوین راهکارهای آزادی احزاب ؛ جمعیت ها و تشکل ها ؛ آزادی بیان و قلم و اجتماعات و حق آزادی های صنفی – سیاسی و نابودی زندان ها برای فعالین اجتماعی – سیاسی

7-              تدوین نظام ارزشی و معیارها در یک جامعه انسان و کار محور و مناسبات درونی چنین جامعه ای

8-              طرح چگونگی جایگزینی نظام ولایت فقیه و یا هر نظام ضد بشری دیگر با یک نظام جامعه  گرا و انسان محور

9-              طرح تشکل ها و سازمان های مورد نیاز برای مبارزه جایگزینی نظام ضد بشری حاکم با یک نظام انسانی و آزاد

دانش بشری به این مرحله دست یافته که تنها با طرح آرمان ها ؛ ایده آلها و اهداف نمی توان به جامعه مطلوب دست یافت بلکه می بایست کلیه راهکارها ( استراتژی ها) ؛ مراحل و منزلگاههای تکامل و  پیشرفت  ؛ الزامات و پیشنیازهای آن ؛ سازمان ها و ابزار های مورد نیاز ؛ شرایط ؛ رویه ها و رویکردها ؛ روش و منش و بلاخره تمامی الزامات و چگونگی ها  را مد نظر قرار داد . البته طرح آنها نه بصورت تدوین طرح ها ذهنی و جامع ؛  بلکه بصورت اقدام عملی برای تغییر و شروع اقدام و عمل مورد نیاز در اولین گام و پیشبرد گام به گام عملی اهداف می باشد بدین منظور که که با " شدن " ؛   " صیرورت " و اقدام عملی برای ایجاد تشکل های مبارزاتی با اهداف ؛ استراتژی ها ؛ رویه ها ؛ روش ها و منش ها بصورت تیمی و کار گروهی در جهت پیشبرد اهداف جامعه انسانی حرکت کنیم که بزرگترین سد و مانع پیش رو نظام ولایت فقیه حاکم بهمراه کلیه سلسله مراتب سیاسی بهمراه نهادهای اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی موجود می باشد .

آخرین دیدار با دریا دل سالار

مینا انتظاری                mina.entezari@yahoo.com

یکی از روزهای اواخر دی ماه سال ۶۰ در اوین، طبق معمول اسامی تعدادی از بچه ها را برای بازجویی خواندند که نام من هم در بین آنها بود. وقتی با چشم بند و چادر (پوشش اجباری زندان) به ساختمان دادستانی اوین رسیدیم، در آنجا تعدادی را برای ادامه بازجویی و شکنجه به طبقه اول و دوم فرستادند. من و چند زندانی دیگر را هم که مراحل طاقت فرسای بازجویی های چند ماهه را پشت سر گذاشته بودیم، برای دادگاه به طبقه سوم بردند.

چندین ساعت با چشم بند پشت در یک اتاق نشستیم. هر از چند گاهی نام یکی را صدا میزدند و به داخل اتاق میبردند که معمولآ بعد از چند دقیقه او را از اتاق خارج و دوباره با چشم بند در پشت در می نشاندنت. انگار که در صفِ گرفتن کوپن و جیره زندگی بودیم! بالاخره نوبتم رسید و مرا هم به داخل آن اتاق بردند. صدایی آمرانه گفت: بنشین و چشم بندت را بردار. روی یک صندلی کنار دیوار نشستم و چشم بندم را برداشتم. روبرویم "حسینعلی نیّری" حاکم شرع بیرحم اوین را دیدم. کنارش نیز جوانی نشسته بود که از صدایش متوجه شدم بازجویم بوده و سمت دیگرش فردی نشسته بود که او را نشناختم.

 آخوند نیّری ابتدا با تحکم اسمم را پرسید. بعد از روی یک نوشته که به اصطلاح کیفرخواست بود همینجور ردیف کرد: شرکت در تظاهرات هفت اردیبهشت منافقین (منظورش تظاهرات مادران دراعتراض به سرکوب و قتل مجاهدین و حرکت به سمت منزل پدر طالقانی بود)، شرکت در تظاهرات ۳۰ خرداد، پخش اکاذیب و فعالیت بر علیه نظام جمهوری اسلامی و... به محض اینکه می خواستم کلامی بگویم، با برخورد تندی مجبور به سکوت می شدم  و او ادامه می داد... در مجموع شاید ۴ـ۵ دقیقه ییشتر طول نکشید و در آخر پرسید مصاحبه تلویزیونی می کنی؟ با بی اعتنایی جواب دادم: کاره ای نبودم که مصاحبه کنم. با عصبانیت گفت: شماها آدم بشو نیستید، به فتوای حضرت امام، حکم همه شما اعدامه و اگر اعدام نشوید، لطف و رحمت جمهوری اسلامی شامل حالتان شده،... پاشو، پاشو برو بیرون!دوباره چشم بندم را زدم وآمدم بیرون. این شد دادگاه ما!تا هنگام عصر، پشت در اتاق دادگاه! با چشم بند نشستیم و بعد بهمراه بچه های دیگر ما را به بند برگرداندند. چندین روز بعد، حکم ۷ سال زندان به من ابلاغ  شد. البته در آن ایام برایمان واقعآ فرقی نمی کرد که چقدر حکم میگیریم. همین که درجا و یا در موج اعدامهای جمعی و ضربتی تیرباران نشده بودیم، شانس بزرگی بود. مسلمآ اگر در شهریور و یا مهر ماه همان سال به دادگاه رفته بودم، سرنوشت دیگری درانتظارم بود... حدود دو سه هفته بعد از بلندگوی بند، اسامی حدود پنجاه نفر از بچه های بند را خواندند که فردا برای انتقال به زندان قزلحصار آماده باشند، نام من نیز در بین آنها بود.

انتقالها و جدائیها، بعد از طی دورانی که درکنار هم بودیم و به یکدیگر خو کرده بودیم، همیشه برایمان سخت و پراضطراب بود، بخصوص که فوق العاده نگران وضعیت و شرایط نامعلوم همدیگر بودیم.   ساعتی بعد متوجه جنب و جوش خاصی از طرف دفتر بند و چند تا از خائنین تواب شدیم. چند نفر از آنها را به بیرون بند بردند. البته این افراد انگشت شمار هر روز صبح به شعبه های بازجویی می رفتند و در سرکوب زندانیان تازه دستگیرشده نقش فعالی داشتند. ولی آنروز احساسی بدتر از روزهای قبل به ما دست داده بود، زیرا زمانی که توابین برگشتند
 

قبلی

برگشت

بعدی