اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
بدینسان انزوای مجتهدان در دهههای نخستین قرن بیستم با افزایش منزلت طبیبان نسبتی معکوس داشت. با پذیرش روزافزون هنجار ويروسشناختى و اجتماعى شدن امر نظافت و كثافت، بهداشت عمومى با وطندوستى و آبادى ايران درآمیخت. در نتیجه، روزنامّۀ تربيت به مناسبت گشایش حمام آقا ميرزا ابوطالب در تهران در شوال ۱۳۲۴/دسامبر ۱۹۰۶ چنین نوشت: اگر ما معتقد به آبادى مملكت شويم [و] اين مطلب را لازم و مهم دانيم بايد در حفظ صحت عامه اهالى بلاد و ممالك محروسه اصرار كنيم و از چيزها كه ضرر آن براى مزاج كليه مردم يا اكثر محسوس و مسلم ميباشد وضع حمامهاى ما و آب مضاف ناپاك آنست. داخل شدن عده كثيرى با بدن كثيف، بلكه با تنى مبتلا به امراض جلدى و غيره، در خزانۀ حمام كه اسباب خراب كردن آب و واسطه سرايت دادن ناخوشيهاى بد از قبيل كوفت و جرب و امثال آن از اين بدن به بدنهاى ديگر مىشود.(25) برون رفتن از اين بحران معرفتی تنها زمانى امكانپذير شد كه پیشفرضهای انقلاب پاستوری زمینۀ بازانديشى احكام را فراهم آورد. در تلاش برای همسازی دانش و دين، که اساسیترین دشوارۀ روشنفکری ایران در نیمۀ نخستین قرن بیستم بود، مجتهدان نه تنها پيشگام نبودند بلكه با پایبندی به بنیان علمی فرسودهای که بر فرهنگ شست و شو استوار بود زمينۀ انتقال جايگاه اجتهاد و نوانديشى را از حوزهاى علميه به مدارس عالی و دانشگاهها فراهم آوردند. به همين دليل، شمار بسيارى از نخستين نوسازان فرهنگ دينى نه در جرگهٔ علما بلكه از ردۀ پزشکان، مهندسان و دانشگاهيانى بودند كه براى پاسخگويى به مسايل بهزيستى، بهداشتی و بهگوارى به بازكاوى پيشفرضهاى علمى احكام دينى پرداختند. به سبب نیازهای اجتماعی و بهداشتی که زمینهساز تقارن دین و دانش بود، بسیاری از نوشتههای اجتماعی و سیاسی در دو دهۀ پیش، و نیم سدۀ پس از، انقلاب مشروطیت به گونهای معطوف به مسئلۀ همسازی یا ناهمسازی دانش و دین بود. دو مفهوم نو ساختۀ «روشنفکر» و «روحانی» را نیز باید از پیامدهای نگرشی ناهمساز به دانش و دین شمرد. باور به همسازی دانش و دین نیز بنیان معرفتی پدیدۀ «روشنفکر دینی» را فراهم ساخت. با منطبق ساختن احکام دین با هنجارهای علمی جدید، روشنفکران دینی محللهای تجدد مذهبی و حوزوی بودند. «تفكيك دين از خرافات» و «جدال تدين و تجدد» و «تجدد و تقدم» همه را باید از جلوههای چندگانۀ دشوارۀ تقارن دين و دانش دانست که رهیافتهای متجددانۀ متفاوتی را بر مینمودند. این جدلها که در دهۀ ۱۳۲۰ به اوج رسید، حوزههای علمیه را برای هماورد تجدد دینی آماده ساخت. ۳. تقارن دانش و دين تقارن یا عدم تقارن دانش و دین دشوارهای بود که روشنفکران دهری را از روشنفکران دینی مجزا میکرد. دهریمنشانی چون آخوندزاده «علم و اعتقاد» را تطبيقناپذير میپنداشتند. به گفتۀ وی: «خطاى ما تا امروز در شناختن حق از باطل و تميز دادن راست از كج از اين رهگذر است كه ما هميشه دو قضيۀ مغايره را به همديگر مخلوط كرده يك قضيه مىشماريم و حال آنكه اين دو قضيه مغاير يكديگرند. يكى از آنها علم است، ديگرى اعتقاد.»(26) تقی ارانی نیز که در عرصۀ جدل علم و دین جایگاه خاصی داشت چندین دهه بعد هشدار داد: «باید دقت کرد که مفهوم کلمۀ مذهب با نهایت دقت از مفهوم کلمات «فلسفه» و «علم» جدا شود.»(27) این تفکیک علم و دین زمینۀ «تفکیک روحانیت از سیاست» و پیانداختن نظامی مدنی را فراهم آورد. انقلاب پاستوری گرچه به بحران معرفتی در احکام انجامید و زمینۀ نودهریمنشی را فراهم ساخت، زمینهساز انقلاب دینی نیز بود. چالشهای سازنده در باب «تفكيك خرافات از مذهب» به جاى توجه به ظاهر احكام شرعى كه مورد توجه مجتهدان بود، به تطبيق بنيادين دين با انقلاب پاستوری پرداخت و بدينسان زمينۀ «نهضت و تجدد آخوند،» «انقلاب مذهبى مقدس،» و «انقلاب روحانى» را در نيمۀ نخستين سدۀ بيستم فراهم آورد. اگرچه اين همسازى دانش و دین در دهههاى نخستين سدۀ بيستم سامان گرفت، نخستین كوششها در اين باب در ميانۀ سدۀ نوزدهم براى پيشگيرى از بيماریهاى واگیردار آغاز شده بود. بر اساس شواهد موجود، محمد بن عبدالصبور نخستين پزشكى است كه در تفسيرى بىنظير به بازانديشى علمى مفهوم شرعى طهارت پرداخت و در آن چنین نوشت: پاكيزگى بدن امريست كه در شرع مستحب است و عقل او را مستحسن ميداند و جناب ربالارباب پاكيزگان را در كتاب مجيد مدح كرده است. آنجا فرموده است "ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين" و شك نيست كه تطهير عبارت است از نظافت و در احاديث بسيار ترغبت به آن وارد شده است. پس از اينجا معلوم ميشود كه وساخت يعنى چركين بودن مذموم و مضر صحت است. (28) مترادفسازی طهارت و نظافت كه طبى شدن احكام طهارت و نجاست را به همراه داشت، به شكل منسجم و بهخواهانه در نوشتههاى دکتر امير اعلم [عاشوری قزوینی]، طبيب نظامى ايران، آشكار شد. وی این بحث را نخست در سال ۱۹۰۴ در رسالۀ دکترایش در دانشگاه لیون فرانسه با عنوان «Hygiéne et Islamisme» [بهداشت اسلامی] مطرح کرد. این رساله زمانى نوشته شدكه به سبب اشاعۀ «وباى آسيايى» اروپاييان مسلمانان راکثيف ميشمردند. در پاسخ به نقدى كه براين رساله در سال ۱۹۰۵ درLa presse médicale انتشار یافت، دكتر امير اعلم در نامۀ احمدی یا حفظالصحّه اسلامی که ترجمۀ رسالهاش بود چنین نوشت: اوضاع حالیه امور صحی ربطی به شرایع مقدسه اسلام ندارد و بهکلی برخلاف خیالات شارع مقدس است و معینا جمیع قوانین مطاعۀ اسلام موافق اصول حفظالصحه بوده و نکتۀ از نکات کار را فرو گذار ننموده. چیزی را که ما به حمایت آن برخواستهایم و از آن دفاع میکنیم احکام و آیات بینات قران کریم است نه وضع اجراء و اعمال آن اوامر مقدسه و حال هم میگوییم: اسلام به ذات خود ندارد عیبی/ هرعیب که هست ازمسلمانی ماست. (29) در این رساله(30 ) وی تاكيد کرده بود كه «تمام احكام مقدسۀ شريعت مطهّرۀ اسلاميه راجع به حفظالصحه و صيانت عالم انسانيت كاملا از روى عقل و حكمت بوده و موافق معلومات و كشفيات علميۀ حاليه است.» (31) وی گرچه مطهرات را در اسلام یکسره منطبق با دانش بهداشتى میدانست، اما تأئید میکرد که: مسئلۀ آب كه از اهم مسايل حفظالصحه عمومى و خصوصى است و در قوانين اسلاميه نهايت اهميت را داراست در ممالك مشرق متروك و غيرمنحل مانده است. بعضى از سادهدلان خوشاعتقاد دهان و دست و پا را در همان حوضى كه جهت وضو گرفتن است ميشويند و تصور نميكنند كه اين رفتار مخالف با قوانين اسلام است اگر چه در بعضى شهرها آب اين حوضها (حوض مساجد) متصل جارى است ولى عدم رعايت آن مخالف با قوانين حفظ الصحه است.(32) |