اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
آزار/ خرسک بازند کودکان در بازار. برخی از معلمان بر چنین زمینه فرهنگی، خشونت علیه کودکان را توجیه و تجویز می کنند · نبود ضمانت اجرایی و پایش قانون منع تنبیه در مدارس. طبق ماده 77 آیین نامه اجرایی مدارس اعمال هرگونه تنبیه دیگر از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه ممنوع است و در اعمال تنبیهات نباید بین دانش آموزان تبعیض و استثنایی قایل شد. بر اساس ماده 76 دانش آموزان متخلفی که راهنمایی ها و چاره جویی های تربیتی در آنها مفید و موثر نمی افتد، با رعایت تناسب به یکی از روش های زیر مورد تنبیه قرار می گیرند؛ تذکر و اخطار شفاهی به طور خصوصی، تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانش آموزان کلاس مربوط، تغییر کلاس در صورت وجود کلاس های متعدد در یک پایه با اطلاع ولی دانش آموز، اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانش آموز، اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلی ولی دانش آموز حداکثر برای مدت سه روز و انتقال به مدرسه دیگر از مدرسه محروم می شود. این گونه از تنبیه یا پیامدهای رفتاری کودکان دانش آموز در مدارس نه تنها به بدترین وجه صورت می گیرد بلگه حتی اشکال خشون آمیز دیگر قابلیت ثبت، پیگیری و شکایت ندارد. · هنجارشکنی های نسل جدید نیز از دیگر عواملی است که سبب ساز تضادهای بیشتر بین معلم و دانش آموز می گردد. شکاف های بین نسلی که گویای تفاوت و افتراق آموزه ها و آموخته های بین دویا چند نسل می باشد در دهه های اخیر نه تنها در جهان مدرن و توسعه یافته بلکه در جامعه ایران نیز بسرعت رو به فزونی گذارده است. دراین میان کودکان با نگرش ها، روشها و الگوهای زیست، اندیشه و رفتار اجتماعی بزرگسالان خواه در خانواده یا مدرسه و در نهایت در جامعه همسویی نکرده و لذا بیش از پیش مورد تعرض و خشونت جامعه بزرگسالی قرار می گیرند که وظیفه خود می دانند آنان را تمشیت و تربیت کنند. سرکوب تمایلات دگرخواهانه کودکان توسط ضابطان و رابطان آموزشی در کشور مبتنی بر حفظ وضع موجود و هنجارهای متعارفی است که نزد کودکان دیگر رنگ ارزشی پیشین را ندارد. بنظر میرسد پذیرش خشونت علیه کودکان در نظام آموزشی ایران بقدری نهادینه و رسمیت یافته است که می توان از آن بعنوان خشونتی ساختاری یاد کرد. بدین معنا که امر خشونت بعنوان روشی برای همسازی و انطباق پذیری، همرنگی اجتماعی و جامعه پذیری مورد بهره برداری قرار میگیرد که طی آن کودکان باید راهی را پی بگیرند که بزرگسالان در نقش معلمان و ضابطان هنجارهای موجود آنرا از پیشینیان پذیرفته و دنبال می کنند. بی تردید خشونت بدنی و روحی در مدارس سبب نارسایی جدی فیزیکی و فکری در کودکان می گردد. این امر عامل کاهش رشد مهارتهای اجتماعی، افسردگی، تشویش و روان پریشی، رفتار پرخاشگرایانه و فقدان همدلی یا مراقبت از دیگران می گردد. این امر حتی سبب تداوم و استمرار خشونت در مدارس می گردد .
در حمایت از معلمین ایرانی دربند امیرعلیائی بسیاری از کشورها در سراسر دنیا، روز جهانی معلم را جشن می گیرند. اما در ایران، جایی که معلمین از بیان عقاید خود و نیز داشتن معتقداتی مغایر با تفکر رسمی حاکمیت منع می شوند، این روز با اندوه همراه می گردد. برای دانشجویان، دانش آموزان و خانواده های معلمینی که اعدام شده، از کار بر کنار و پاکسازی شده ویا در زندان به سر می برند، روز معلم روز یادبود است.
درحال حاضر، ده ها معلم خواه زندانی اند، خواه در انتظار صدوراحکام محکومیت خود می باشند. اینان به هر شکل و طریق ممکن، به خاطر بیان عقاید ویا به لحاظ فعالیت های سیاسی و صنفی خود، مجازات می شوند. بسیاری از آنها تحت شکنجه قرار گرفته و مجبور به اعتراف به جرایمی شده اند که اساساً مرتکب آن نشده اند. برای نمونه می توان به عبدالله مومنی، معلم و فعال دانشجویی سابق اشاره کرد که در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به جرم «اجماع و تبانی با هدف اقدام علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام» ، به چهار سال و یازده ماه حبس محکوم شد. مومنی طی نامه ای که از زندان نوشت اظهار داشت که به علت دادن پاسخ هایی که به مذاق بازجویانش خوش نمی آمد، به کرات مورد شکنجه قرار گرفته و مجبور شده اعترافات خود را چندین بار قبل از حضور در دادگاه، تمرین کند.سه تن از معلمین زندانی به مرگ محکوم شده اند. به عنوان مثال، عبدالرضا قنبری، استاد دانشگاه پیام نور در دیماه سال ۱۳۸۸ بازداشت و پس از اعتراف اجباری، به جرم محاربه به اعدام محکوم شد. قنبری قبلاً به علت عضویت در اتحادیه صنفی معلمان (اتحادیه ای که در سال ۱۳۸۶ منحل شد) بازداشت، ممنوع التدریس و تبعید شده بود، ولی اطلاعی در مورد عضویت وی دریک حزب سیاسی در دست نیست. با اینحال، گزارش شده که ایمیل های ناخوسته ای که قنبری از یک گروه مسلح مخالف با جمهوری اسلامی دریافت کرده، مدارکی است که در دادگاه علیه وی مورد استفاده قرار گرفته است. سرنوشت دو معلم دیگری که به اعدام محکوم شده اند مستلزم توجه فوری است چراکه این دونیز، همچون فرزاد کمانگر، معلم جوان کرد که در سال ۱۳۸۹ به اتهامات واهی اعدام گردید، اعضای یک اقلیت قومی و مذهبی می باشند. هاشم شعبانی عموری و هادی راشدی معلمان عرب ایرانی هستند در جنوب ایران، جایی که فقر و تبعیض هر از چندگاه منجر به شورش و تظاهرات می گردد و مقامات دولتی با آزادی عمل بیشتری افراد را به جدایی طلبی متهم نموده و عناصر نامطلوب را حذف کرده و به حاشیه برانند. این دو در برنامه ای که در تاریخ ۲۲ آذرماه ۱۳۹۰ از شبکه تلویزیونی پرس تیوی (تحت نظر جمهوری
|