اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
زمانی مناسب بین دو تولد در امکان زنده ماندن کودک و پیشگیری از ابتلا به بیماریها نقش قابل توجهی دارد. زمانی که فاصله بین دو تولد کوتاه باشد، هر کدام از انها در معرض خطر بیشتری قرار می گیرند. فقدان آموزش های لازم برای خانواده ها در روابط زناشویی سبب می گردد که امر مراقبت های بهداشتی بشدت دستخوش رسیک و مخاطره شود و دراین میان نه تنها مادران، بلکه کودکان نیز در معرض تهدید بیماری های مسری و خطرناکی مانند ایدز، هپاتیت و .. قرار می گیرند. مرگ ومیر اطفال زیریکسال نیز که پیش از این دارای وضعیت نسبتا مطلوبی بوده است، تحت تاثیر قرار گرفته و روبه افزایش خواهد نهاد. همچنین کودکان مبتلا به بیماری های جنسی نظیر ایدز و هپاتیت، و کودکان معلول نیز می تواند روبه افزایش نهد. بحران آموزش، مدرسه و مهد کودک. یکی از پیامدهای رشد جمعیت، افزایش تعداد افراد در سن تحصیل و در نتیجه افزایش تقاضا برای امکانات آموزشی است. مشاهده وجود کودکان محروم از تحصیل در جامعه ایران امروز، باتوجه به افزایش جمعیت کودکان در صورت موفقیت طرح افزایش رشد جمعیت، تصویر هولناکی بدست می دهد. وجود قریب بیش از دومیلیون نفر کودک در بیرون از فضاهای تحصیل برپایه سرشماری سال 90 (خشونت علیه کودکان در نظام آموزشی، طایفی)، در کنار فرزندزایی های بدون کنترل در سالهای آتی، سبب وقوع بحران مدرسه و آموزش و محرومیت تحصیلی کودکان واجد شرایط تحصیل خواهد شد. تغذیه و کودک. آمار نشان می دهد که حدود یک ششم مردم کشور ما به غذای کافی دسترسی ندارند و رقم سوء تغذیه در بین کودکان ما از این هم بالاتر است. در کشور ما 11میلیون هکتار زمین کشاورزی داریم که کفاف 45 درصد جمعیت ایران را می دهد و برای 40میلیون نفر دیگر باید مواد غذایی را از خارج وارد کرد .افزایش جمعیت بمعنای افزایش بار تکفل اقتصادی در جمعیت نیز خواهد بود که باید به طور متوسط هر نفر باید هزینه زندگی 2 و نیم نفر را تامین کند. علاوه براین در خانوارهای پرجمعیت امکان رسیدگی به وضعیت تغذیه و بهداشت کمتر است و این مسئله دامنه بزرگی از شیر مادر تا توان رسیدگی و تامین غذای مناسب برای کودکان بویژه در خانواده های پرجمعیت با وضعیت اقتصادی ناکافی و آسیب پذیر را در بر می گیرد. افزایش سقط جنین. با کاهش توزیع و دسترسی خانواده ها و حتی جوانان به روشها و ابزارهای پیشگیری از زادو ولد، نرخ باروری های ناخواسته نیز روبه افزایش می نهد و به تبع آن نرخ تمایل و تقاضا برای سقط جنین نیز روبه رشد می نهد. این امر زمانی رخ می دهد که جامعه مسبوق به قوانین دینی و شرعی مانع از انجام سقط جنین شده و درنهایت، میزان اعمال جراحی غیر قانونی سقط جنین افزایش می یابد. بدیهی است دراین رهگذر بدلیل فقدان نظارتهای بهداشتی و درمانی لازم و مطلوب، نرخ سقط جنین، آزار جنین، آزار مادران و بیماری ها و افسردگی حاصل از آن افزایش می یابد. کودکان کار. هم اکنون 23 درصد جمعیت ایران شاغل اند و در صورت ثابت ماندن نسبت شاغلین در 11 سال آینده با پیش بینی جمعیت 100 میلیون نفری، حجم نیروی کار به 23میلیون نفر می رسد؛ یعنی 23 میلیون نفر باید کارکنند تا 100 میلیون زندگی کنند و سالانه حدود 700 هزار شغل جدید در فعالیت های اقتصادی کشور ایجاد شود که این کاری بس عظیم و دشوار خواهد بود. دراین میان بی تردید زمینه اجبار کار کودکان بیش از پیش فراهم خواهد شد. درحال حاضر برآوردها حاکی از وجود قریب دومیلیون کودک کار است میزانی که بطور قطع با محاسبه خیل عظیمی از کودکان کاری که در تور ثبت و ضبط آماری و سرشماری قرار نگرفته و در فضاهای زیرزمینی و غیر قانونی کار و زندگی میک نند، بسیار بیش از این خواهد بود. ازاینرو افزایش نرخ زاد و ولد و تولد کودکان بیشتر و روانه ساختن آنان به بازار کمیاب فرصتها آموزشی و امنیتی، سبب افزایش ضریب کار کودکان پس از دهسال نخست می گردد. ازدواج کودکان. آمارها حاکی از وجود میلیونی کودکان ناگزیر از ازدواج های زود هنگام است. تولد بیش از پیش فرزندان بی تردید در ساختار فقیرانه اقتصادی و فرهنگی خانوارهای بخش آسیب پذیر جامعه، زمینه افزایش ازدواج های زودهنگام و اجباری بویژه برای دختران خردسال را افزایش می دهد. بی تردید این اتفاق که همسو با سیاستهای افزایش جمعیت و تشویق رشد باروری نیز هست (ازدواج و طلاق کودکان، طایفی)، سبب اسیب پذیری نهادهای بنیادین جامعه ایران در آینده ای خواهد بود که بسیاری از طراحان و سیاستگذاران کوته بین امروز در قید حیات نیستند. بحران هویت کودکان. شواهد حاکی است در حال حاضر تعاد یکصد هزار کودک بدون شناسنامه وجود دارد (یکصد هزار کودک بدون شناسنامه در ایران ، امین علم الهدی) که عمده آنان کودکان محصول روابط زناشویی نامشروع و همچنین مهاجران فاقد تابعیت ایرانی هستند که سبب شده است بدون هویت ملی و ثبت شده در شهر و روستا در مراکز ناامن و بدون امکانات آموزشی و بهداشتی، درمانی زندگی کنند. طرفه اینجاست با افزایش نرخ رشد جمعیت از یکسو و حذف سیاستهای کتنرل جمعیت و محدودساختن دسترسی به وسایل پیشگیری، ضریب خطر و احتمال بارداری و فرزندزایی های ناخواسته و خارج از روابط رسمی ازدواج در کشور و همجنین مهاجران بدون تابعیت ایرانی افزایش یافته و بر تعداد کودکان بی شناسنامه افزوده شود. این اتفاق بحران در بحران را در پی داشته و کودکان را بی آنکه خود بخواهند وارد چرخه شوم فقر و تباهی در جامعه می کند. مسکن و کودک. بافرض مطرح شده توسط وزارت بهداشت در افزایش جمعیت به میزان دوبرابر کنونی آن، می توان گفت که برای سکونت یک خانوار پنج نفری در یک واحد مسکونی، در ظرف 12 سال آینده نیاز به ایجاد سالانه نیم میلیون واحد مسکونی، یعنی هر ساعت 50 خانه جدید است. امری که علاوه بر امکانپذیر نبودن آن، سبب وقوع بیش از پیش سوءمسکن برای فرزندان می گردد. در این رهگذر بطوری طبیعی تعداد کودکان کار، خیابان، محروم از تحصیل و سایر خشونت های ناشی از ان بیشتر می گردد. جمع بندی: آنچه که در مروری کوتاه بر وضعیت جمعیت کشور با وقوع رشد آن در سالهای آتی و اثر آن بر وضعیت کودکان صورت گرفت می توان چنین عنوان کرد که در میان مدت و ظرف بیست سال آینده عمدتا کودکان در معرض شدیدترین محرومیت های اجتماعی، اموزشی، بهداشتی، اقتصادی، مسکن، رفاه، و فرهنگی قرار می گیرند. ازسوی دیگر دریک چشم انداز بلند مدت می توان گفت جامعه بزرگسال ایران در دو نسل آتی اگر چه ممکن است با مشکل کاهش جمعیت و رشد آن کمتر مواجه شده و بقا یابد، ولی جمعیت بالای یکصد میلیونی ایران با شدت یافتن فقر همه گیر در آن، فاقد ساختار امن و توسعه ای بوده و بویژه کودکان در آن به یک "مرگ اجتماعی" رانده خواهند شد. بدین معنا که با محرومیت روزافزونی از برخورداری های اجتماعی روبرو خواهد شد. ازاین منظر باید چنین اذعان کرد که رشد و توسعه کیفی جمعیت بیش از رشد کمی آن دارای اهمیت است امری که رهبران فکری و سیاسی، دینی حکومت اسلامی به ابعاد آن در کیفیت و سبک زندگی اهتمامی ندارند. |