اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید آزادگی |
بایگانی |
ميهمانان ناخوانده با «74 ضربه» چاقوهايشان را از خون فروهرها سيراب ميكنند. شام آخر فروهرها، رقص خون صاحبان فتوا در قم و تهران بود. پرده چهارم: التهاب ـ جلسه ـ بيانيه پاييز 1377، پاييز روشنفكران و بهار بولتن نويسان بود. اوج پيروزي و غرور همواره شكست است. پروژه حذف مخالفان با بيانيه تاريخي 16/3/1377 وزارت اطلاعات، به دنبال فشارهاي داخلي و خارجي و افكار عمومي و مطبوعات مستقل از حاكميت ناكام ماند. سعيد امامي، مهرداد عاليخاني و مصطفي كاظمي و تيم ترور محسني، روشن و محمدي بازداشت شدند. به منظور تلاش براي آزادي بازداشت شدگان و فريب افكار عمومي و بازجويان در شهرك شهيد محلاتي، خانه امنيتي حسين شريعتمداري جلسه اي تشكيل شد. حاضران در جلسه عبارت بودند از: اسدالله بادامچيان، حسين الله كرم، حسين شريعتمداري، اكبر خوش كوش، سيد داود واقفي، سردار ميركياني و نگارنده[اميرفرشاد ابراهيمي]. بالاخره پس از ساعتها بحث و بررسي جلسه منتج به آن شد كه گروه مجعولي ساخته شود تا با صدور بيانيه هايي مسئوليت قتلها را بر عهده گيرند و اينچنين با اميد به چانه زني ها در بالا و بازي با افكار عمومي و كميته تحقيق شايد مفري براي آزادي بازداشت شدگان باز شود. «گروه فدائيان اسلام ناب محمدي» اينچنين متولد شد و سيد داود واقفي با نام مستعار مصطفي نواب، هدايت اين گروه را بر عهده گرفت و اولين بيانيه خود را روز يكشنبه 29/9/1377 صادر نمود و مسئوليت قتلها را پذيرفت و حتي در قبال اين تندروي ها از «رهبر غريب و مظلوم» پوزش خواست چرا كه خود را مكلف به وظيفه در قبال هتاكي هاي مشتي وطن فروش مزدور و ناصبي ميدانست و اعلام نمود كه اين آغاز راهي است كه در پيش گرفته ايم. از سوي ديگر پشت پرده نشينان اين گروه چانه زني و تلاش را براي آزادي يارانش آغاز كردند. در 24/10/77 اسدالله بادامچيان نزد علي خامنه اي ميرود و ضمن اشاره به بغض انقلابي اين گروه كه از «خادمان نظام و بچه هاي سپاه و وزارت اطلاعات ميباشند» درخواست آزادي سعيد امامي را كه تنها شرط ساكت نشستن اينها[بچه هاي سپاه و وزارت اطلاعات] ميباشد، مينمايد. در همين جا بود كه خامنه اي كه زير فشارهاي عديده قرار داشت و توان آزادي سعيد امامي را در خود نميبيند با لحني آكنده از بغض به اسدالله بادامچيان ميگويد:«سعيد امامي ديگر تمام شد! برويد خودتان هر كاري كه به نظرتان مي آيد انجام دهيد.» يك هفته بعد مجددا «فداييان ناب محمدي» دومين بيانيه را صادر مينمايند و تهديد ميكنند كه منتظر حوادث بعدي باشيد. پرده پنجم: بمب ـ داروي نظافت ـ بازداشت «فداييان اسلام ناب محمدي» به وعده خويش عمل ميكنند و در ميدان آب مشهد با انفجار بمبي چهار تن را به كشتن داده و ده ها تن ديگر را زخمي ميكنند. سعيد امامي به هر حال لب به سخن ميگشايد و پرده از راز قتلها و فتواها بر ميدارد. فلاحيان و هاشمي وارد صحنه ميشوند و با پروژه داروي نظافت(2) سعيد امامي را در بيمارستان لقمان الدوله تهران با آمپول هوا براي هميشه ساكت ميكنند. لايه هاي عمده ستاد قتلهاي زنجيره اي بازداشت ميشوند. داود واقفي يا همان مصطفي نواب براي دومين عمليات انتقامي در حالي كه ميخواست بمبي را در خيابان پاستور در حوالي نهاد رياست جمهوري كار بگذارد بازداشت و روانه بازداشتگاه توحيد ميشود. يونسي وزير اطلاعات در مصاحبه اي مطبوعاتي خبر بازداشت و دستگيري اعضاي گروه «فداييان اسلام» را ميدهد و خاطرنشان ميسازد كه چشم فتنه |
چماق، چاقو، سرب داغ
پرده اول:
بازگشت دايناسورها
سال 1377 هنگامي كه يكسال از
«فاجعه دوم خرداد» به قول آيت الله خزعلي ميگذشت، لايه هاي خشونت طلب در حالي
از شوك اعتراض بيست ميليوني خارج شدند كه دست به تشكيل هسته هاي خشونت در برابر
اصلاحات زدند و هيچ ابايي هم نداشتند تا در مطبوعات و تريبونهايشان خبر
ايجاد«جبهه مقاومت انقلاب اسلامي» را در برابر «جبهه دوم خرداد» بدهند.
پرده دوم:
خيلي محرمانه، مستقيم
كاغذهاي
A4
از بازار ميرسد و تبديل ميشود به بولتن و شب نامه هايي با نام؛ آماج ـ غيرت
اطلاع رساني حزب الله ـ از خون تا شبيخون و...
دستگاه هاي فتوكپي در تهران،
قم، اصفهان و مشهد يكي پس از ديگري روشن ميشود و اينچنين آتش تهيه حوادث سالهاي
پس از 1377 در ايران رقم ميخورد؛ نويسندگان، روشنفكران و فعالان سياسي و
كوشندگان مستقل از حكومت يكي پس از ديگري معلوم الحال، ناصبي و مزدور و حكم به
دست و سلمان رشدي وطني نام ميگيرند. پرده سوم: فتوا ـ شيريني ـ چاقو بولتن ها و جلسات لعن و دفاعيه هاي سعيد امامي از طرحش بالاخره كار خودش را ميكند. چهار غيرتمند ديني كه حامل فتواي شرعي (1) بودند از نزديكترين قنادي خيابان دبستان جعبه اي شيريني ميگيرند و به ميهماني اي در خيابان هدايت ميروند. |