اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
بایگانی |
ناميده بودند به سادگی متهم شده است به همکاری با دستگاههای امنيتی. به همين سادگی نيست که ... اما به باورم نه آن القاب درست بود و نه اين اتهام. می توانم حدس بزنم. و اين واقعا حدس من است و خبری ندارم و آقای عباس فخرآوری را هم در همه عمر نديده ام، اما از پرونده اش و رفتاری که با او کرده اند، میتوانم به تجربه بگويم که فردی است که آزادی برای ايران میخواهد و اهل فکر است و اين سالها را دارد در ميان بدکاران و زندانيانی که به عنوان همبند او قرار میدهند میپوسد. باور کنيد دشوارست. و دشوارتر از مرگ. حالا فرض کنيد که برخورد کرده که عدهای از افراد سالن يک. سالنی که معمولا دانشجويان حکم گرفته و آقای اميرانتظام و ديگران در آن هستند تصميم به اعتصاب غذا گرفته اند، برای اعتراض به هجده تيری که در بيرون از زندان بی صدا و آرام گذشت، و او با اين کار مخالف است، فرض میکنم. اگر محمدی و فخرآور به فکر خود به اين رسيده باشند که فايدهای ندارد اعتصاب غذا وقتی که دانشجويان و مردم بيرون از زندان به هر دليل آماده حرکتی نيستند، خب چه اشکال دارد. چرا به معنای همکاری با دستگاههای اطلاعاتی است. نمیخواهم تاريخ بگويم وگرنه برايتان میگفتم همان ناصرزرافشان مرد مبارز و وکيل دردآشنای ما، که از جوانی با زندان آشناست و بسياری از همبندهای قديم او الان در مقاماتند، روزگاری چه کشيده از همين نوع داوریها و طعنهها. همين است کار سياسی برای جامعه استبداد زده ما، تا آن جا که من میدانم جز اين نوع تلخیها و تلخ کامیها، بی رحمی و قضاوتهای تند نبوده است. مگر نه که همين هفته گذشته کسی در زمان مصاحبه من با راديو آمريکا پشت خط آمد و عملا از زندانی شدن زندانيان سياسی قبل از انقلاب به عنوان آن که آنها مذهبی و کمونيست بودند با خوشحالی ياد کرد و مرا سرزنش کرد که چرا از آنها يادی به خير میکنم و گفت حق داشت رژيم که آنها را بی محاکمه به زندان میانداخت و میکشت. باری سخن دراز نشود. کار سياسی چنان پختگی میخواهد که در من يکی نيست. گاه هم گوئيا چنان تعصب و بی رحمی میخواهد که باز در من نيست. از وضعيتی که بر دانشجويان و مردم ايران میرود ناراضيم و ديده ايد که هر چه میخواهم چشم بر مسائل سياسی ببندم نمیتوانم. اما در عين حال چنان نيست که به خطا خودم را فعال سياسی بپندارم و راه بيفتم به هر اجتماعی که عليه حکومت برپا میشود شرکت کنم. در حالی که میدانم مردم ايران رفتهاند در يکی از آن "تاکوگاوا"های خود که اين لغتی است که ژاپنیها به معنای چله نشينی و يا رفتن در مراقبه و سکوت به کار میبرند. در اين نوع احوال دست کم در مورد ما ايرانیها مانند ژاپنیها نيست که وقتی بيرون بيائيم انفجار صنعتی درمان اتفاق افتاده باشد و زنبورهای زردی باشيم به جان اقتصاد جهان افتاده، بلکه نوع خودمان است. در اين سکوت چنان شکلی به خود میدهيم که حاکمان را به شادمانی آن میاندازيم که همه ملت – به جز معدودی بدخواه و الت دست دشمن - راضی و شادمانند. همين خيال به آنها جرات میدهد که بتازند و هر کار که بهتر و بدتر از آن در ذهنش نيست بکنند. اما ... و اما ...روزی سر بر میآوريم و به تقاص همه آن سکوتها، هر چه را که هست و نيست دگرگون میخواهيم. به همين شيوه، به ساليان دراز خودکامگان را به گريه انداخته ايم و در دلشان نشانده ايم که مردم ايران حق ناشناسند و امروز مدح ما میگويند و فردا جز به مرگمان رضايت نمیدهند. به همين شيوه آثار هر دورهای را از ميان برده ايم چون وقت قهر تحمل هيچ لوگو و نشانهای از گذشته نداريم. انگار از خود انتقام میگيريم. باری ما هم ملتی هستيم مخصوص به خود. همه ملتها مخصوص به خودند. ار اين وسط دعوا خواستم نرخی هم تعيين کرده باشم و به کسانی که در درون آن مغاک و آن ناکجای جهنمی که زندان باشد نيستند، توصيه کرده باشم که از اعتصاب غذای قهرمانان خود حمايت کنيد اما به آسانی درباره آن درون و آدمها حکم ندهيد. اين که مثلا در جمع معترضان به هجده تير که در شهرهای مختلف جهان توسط ايرانيان برپا شد يک هزارم ايرانيان هم نبودند نشانه بی اعتنائی آنها به سرنوشت کشورشان نيست. چنان که اگر در سالگرد هجده تير چنان که بعضی منتظرش بودند صدائی از ايران بر نيامد نه آن چنان است که گويندهای گفته بود نشان بی غيرتی و بی رگی. نه چنين است که حکومتیها میگويند که انگار همه راضی و شادمانند به وضع موجود. هيچ کدام. بلکه شايد درست تر اين که بگوئيم کار سياسی، آن هم در زمانی چنين، با سرزمينی چنان که ايران باشد چنان ظرافت و انسجام، برنامه ريزی و سامان میطلبد که دست کم من سراغش نمیبينم. پس بهتر آن میبينم برای خودم – و البته که اين نسخهای نيست برای ديگران – که سر خود گيرم و گاه گاه درد خود با شما بگويم. گاه گاه کاری را که بلدم، که چيزی جز نوشتن نيست انجام دهم تا روزگار ما هم بگذرد. چنان که روزگار همه ستمکاران و مغروران میگذرد. برای اولين بار وزارت اطلاعات برای خبرنگاران تشريح کرد فساد سراپای اقتصاد کشور را دربرگرفته است تهیه: امین قیدی اطلاعاتىها كتمان نمىكنند كه پديده رانت خوارى و قاچاق در لايههاى حكومت رخنه كرده است و مفاسد اقتصادى از نوعى كه سلامت و بقاى سيستم را تهديد مى كند شكل و شمايل حكومتى دارد بر روى نقشه معاونت اطلاعات اقتصادى ۱۱۰اسكله فاقد نظارت نشان داده مىشود كه تنها ۷۶ موردآن در استان هرمزگان واقع شده است در بخش انرژى شواهدى از بى نظمى در برخى قراردادها و معاملات بيان مى شود. اما اطلاعات اين بخش مثل بسيارى از بخشهاى ديگر جنبه محرمانه دارد گزارش وزارت حاكى از آن است كه از ۳ميليون ايرانى مقيم خارج رقم شايانى در حوزه هاى تخصصى جذب شده اند. در اين بخش با نگاهى مثبت و غيرامنيتى، مديران اطلاعات طرح معكوس كردن جريان فرار سرمايه ها (اعم از سرمايه هاى فكرى و مالى) راارائه كرده اند . آنچه که در پی می آيد بخش هايي از گزارش آقای محمد نوری ، سردبير روزنامه ايران است که جزء دعوت شدگان به وزارت اطلاعات بوده است تا آنجا با اسناد و مدارک و آمار، فسادی که سراپای اقتصاد کشور را دربرگرفته است برايشان تشريح شود.هم رده بندی بودن اسناد و مدارک که خبرنگاران را از مشاهده همه آنها محروم کرده است، و هم محظورات و محدوديت های کار روزنامه نگاری در ايران طبعا مانع آن شده که گزارش زير همه جوانب فساد یادشده را برشکافد و نقش رده های بالای حکومت دراين تباهی را بيشتر بنمايد. با اين همه گزارش حاوی نکات و اشاراتی است که از خلال آنها می توان يک بار ديگر با فاجعه ای که تارپور اقتصاد و سياست را در ايران به کام خود کشيده بيشترآشنا شد.بخش هايي از گزارش ياد شده که در شماره 23 تير روزنامه ايران درج شده از اين قرا ر است: تابلويى از تاريكخانه اقتصاد ايران روز پنجشنبه ۱۱ تير ماه نمابرى به امضاى روابط عمومى وزارت اطلاعات، براى اولين بار خبرنگاران را براى حضور در جمع مديران و كارشناسان بخش اقتصادى وزارت به ضلع شرقى خيابان پاسداران مى كشاند. معاون اقتصادى يونسى به اتفاق كارشناسان خود تابلويى از انديشه ها، عملكردها وطرحهاى خود در مبارزه با مفاسد اقتصادى رادر |