اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
شماره جدید آزادگی |
انهدام فرهنگي مرور کنيد. دهها هزار استاد و دانشجو را از دانشگاه پاکسازي ، اعدام و يا و روانه غربت کردند ، هيچ دوراني از تاريخ علم معاصر به اندازه « سالهاي سياه مصطفي معين » ، حکم اخراج و تصفيه از دانشگاه ، صادر نشده است. مصطفي معين » و دوستان او ، شايسته ترين اساتيد و فرزندان ايران ، را راهي گورستان يا تبعيد کردند تا دانشگاه مکتبي باشد .تا عنوان دکتراي وزرارت علوم معين برازنده دکتر حسين الله کرم، دکتر محسن رضايي ، دکتر عباس سليمي نمين و ... باشد. سميناري بين المللي برگزار کنيد ، جملات يکايک مقالات نشريات دهه ۶۰ و حتي ۷۰ « سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي » و « دفتر تحکيم وحشت » را با نشريات هيتلر ، و موسوليني مقايسه کنيد. خواهيد ديد ، جامه فاشيسم بسيار بيش از هيلتر و دوچه برازنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي است. هيچ سازمان سياسي حتي گروههايي چون موتلفه و جامعه روحانيت مبارز در ۱۵ سال نخست حاکميت جمهوري اسلامي به قدر « مجاهدين انقلاب اسلامي » عليه گروههاي منتقد ،نهضت آزادي ، دگرانديشان چپ و کانون نويسندگان خط و نشان نکشيده است. سالها پيش از « سخنراني خواص و عوام سيد علي خامنه اي در لشگر ۲۷ محمد رسول الله » - نشريه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي براي نخستين بار نيروهاي سياسي کشور را با اسم و رسم به خودي و غير خودي تقسيم کرد. به لحاظ آماري مي توان ثابت نمود ، هيچ تشکل ، نهاد ، گروه و يا جريان سياسي در جمهوري اسلامي ايران بيش از سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ، عليه سازمانهاي بين المللي نظير « عفو بين الملل » و « کميسيون حقوق بشر سازمان ملل» « ديده بان حقوق بشر » « گاليندوپل و کاپيتورن و ...» ، بيانيه و تحليل صادر نکرده است. گويي ويروس بيماري هولناک « دنيا ستيزي خط امامي » همچنان باقيست و قرباني مي گيرد که سيد مصطفي تاجزاده همين هفته قبل از دانشجويان اميرکبير گله کرد « ما از شما گله منديم که چرا از سازمانهاي بين المللي درخواست کمک کرده ايد؟ چرا از جنبش اصلاح طلبي مردم ايران نه ؟» و يکي پاسخ داد : « شما که به جنبش اصلاح طلبي مردم اميدواريد ، هم راي خيره کننده انتخابات شوراهايتان را ديديم و هم استقبال چشمگير مردمي از تحصن تاريخي نمايندگانتان را ، شما به سازمانهاي بين المللي نامه ننويسيد ماداميکه مردم اينقدر هوايتان را دارند. ۳ من اينجا ايستاده ام ، در اتاق گاز « بازداشتگاه داخائو » ، سمت راستم ، دري است به اتاقي که بعضا تا دو متر جنازه خوابيده را در آن تلنبار مي کردند ، سمت چپم دري است ،به سلولي با دوش آب ، تا زندانيان قبل از گاز گرفتن ، زير دوش رفته ، پاکيزه شوند. اتاق بعدي سمت راست ، بعد از انبار جنازه ، « کرماتوريم » يا کوره هاي آدم سوزي است ، سقف اتاق از چند الوار ضربدري چوب ، دار ساخته اند ،چندين دار ، انسانهاي زنده را و آنان که قرار نيست گاز داده شوند را ، دار مي زدند و جلوي چشم خانواده يا دوستاني که براي دار زده شدن ، به انتظار ايستاده بودند ، در کوره آتش مي انداختند. قرار نيست ، چيزي فراموش شود ،به اصلاحات و اين حرفها هم ربطي ندارد. ملت آلمان براي هميشه تاريخ ، بايد که شرمسار اعتماد خود به آدولف هيتلر و سکوت رضامند خود در کشتار يهوديان ، مخالفان سياسي ، همجنس گرايان ، لهستاني ها و چکها باشد. اين شرم ابدي است. آنچه در ايران دهه ۶۰ رخ داده است ، حداقل به استناد آمار سرکوب مخالفان سياسي ، کم از جنايات نازيها ندارد ، قريب ۱۳۰ هزار زنداني سياسي در هر دو کشور به جوخه هاي اعدام سپرده ، يا ربوده و به قتل رسيده اند. ۳۵۰ فعال سياسي مخالف حکومت در خارج از مرزها ترور شده اند. دهها و صدها ايراني شريف مانند فرخ رو پارسا ، فقط بخاطر تلاش براي آبادي کشور و سوادآموزي دختران ،توسط جنايتکاراني نظير صادق خلخالي به جوخه هاي اعدام سپرده شده اند. خلخالي و موسوي تبريزي دادستان منصوب آيت الله خميني اند ، پشتيباني نظامي شان را سپاه « محمد سلامتي ، محسن آرمين و عباس دوزدوزاني و کميته سراج » مي دهد ، حقوق کارمندانش را دولت ميرحسين موسوي مي پردازد و... هزاران نفر همجنسگرا ، صدها بهايي و دهها روحاني سني ، اعدام ، سنگسار و سوزانده شده اند. دهها هزار انسان در عصري که استفاده از تازيانه براي حيوانات منسوخ گرديده ، در ملا عام شلاق خورده اند. زنان به پوشش حکومتي - اجبار شده اند. اينها جنايت نام دارد. کارمندان دهه هاي ۶۰ و ۷۰ وزارت اطلاعات ، کميته ها و اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، دادستاني انقلاب ،دادگاههاي شرع و دادگاههاي نظامي - نيروي قدس و ... « بخواهند يا نخواهند متهم به جنايت عليه بشريتند » - نظام امنيتي ايران چنان ولايي و در هم تنيده است ، که کسي را توان جنايت ،بدون ياري گرفتن از ديگران نيست. ماجراي اعدام « مهدي هاشمي » و ترور « قاسملو و شرفکندي » بهترين مثالهاست ، تمام جناحهاي حکومت از چپ و راست و ميانه در طراحي، تدارک و اجراي اين پروژه ها نقش قابل اثبات داشته اند. ۴ - من قاضي نيستم ، قصد و صلاحيت محاکمه کسي را هم ندارم اما اولا حق دارم خود را بخاطر « يک پاراگراف » دفاع از آيت الله خميني ،« جنايتکار » ناميده و از ميليونها قرباني خميني و خمينسيم ، تقاضاي عفو کنم و ثانيا آزادنه نظرم را بگويم که « هر آنکه در مبادي عالي امنيتي و نظامي خصوصا دهه ۶۰ جمهوري اسلامي ايران مشغول بکار بوده ،با عرض معذرت جاني است » و ابدا اهميتي ندارد « او به اصلاحات يا آزادي بيان و مطبوعات خدمت کرده يا خيانت » ، به اين جنايات رسيدگي بايد شود ، حتي اگر همه استخوان قربانيان ، خاک شود. توجيه جنايات عليه گروههاي مخالف و منتقد ، با اين بهانه که « آنان هم خشونت کردند ، همه مقصر بودند ، تصميم همه ملت بود ، کشور در معرض فروپاشي بود ، قادر به کنترل توده ها نبوديم و .... » درست به شيوه مضحک ، آدولف هيتلر ، صدام حسين ،اسلوبودان ميلشوويچ ، استالين ،ملا محمد عمر و تعدادي جنايتکار بيمار ديگر ، لااقل در ايران امروز و از آن مهمتر دنياي امروز ميسر نيست. جنايات دهه هاي ۶۰ و ۷۰ ، فراموش نمي شوند. اعدام هزاران زنداني که حتي دوره محکوميت برخي شان به پايان رسيده ،به استناد دستخط يک آيت الله روستايي ، نيمه ديوانه و جنايتکار فراموش نمي شود ، آنان که در کمين فرسايش نشانه هاي جنايت و آثار جرم با گذشت زمان نشسته اند ، اميد بيهوده مي پرورانند. ترديد ندارم و ترديد نداشته باشيد که دادگاهي ، محاکمه اي و حکمي خواهد بود : برائت يا مجازات ! اين فقط به قربانيان ، بازماندگان و عدالت مربوط است و نه هيچ کس ديگر. نيما راشدان ۱۵ آگوست ۲۰۰۴ - بازداشتگاه داخائو آلمان |