اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
|
ماده ٥ قانون احترام به آزاديهاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي كه برگرفته از بخشنامهي ابلاغي رياست محترم قوهي قضاييه در سال جاري است، صراحت دارد ”اصل منع دستگيري و بازداشت افراد ايجاب مينمايد كه در موارد ضروري نيز به حكم و ترتيبي كه در قانون معين گرديده است و ظرف مهلت مقرره پرونده به مراجع صالح قضايي ارسال شود و خانواده دستگيرشدگان در جريان قرار گيرند“ با توجه به اين اصل حتي اگر بپذيريم كه احضار و بازداشت فرزند در زمره «موارد ضروري» بوده، رعايت موازين قانوني نيز در اينباره ضروري بوده و از جمله «خانواده دستگيرشدگان» بايد در جريان موضوع قرار گيرند. اگر مدير محترم روابط عمومي دادسراي عمومي و انقلاب به صراحت اعلام دارند كه كي و كجا خانواده اينجانب (يا حداقل همسر ايشان) در جريان پرونده قرار گرفتهاند بسيار سپاسگزار خواهيم شد. ما تا امروز كه بيست روز از بازداشت حنيف ميگذرد هيچ چيز راجع به دليل بازداشت او نميدانيم و حتي در رجوع به دادسراي ناحيه ٩ تهران در تاريخ ٢٩/٦/٨٣ نيز در اينباره اطلاعي به ما داده نشد. آنچه ميدانيم فقط حدس و گمان است و تا كنون فرد مسوولي به ما پاسخگو نبوده است. آيا بيان اين مطلب بزرگنمايي و به انحراف كشيدن افكار عمومي است هرچند بنده فكر نميكنم شهرونداني كه هر روز با حجم وسيعي از اطلاعات و مهمتر از آن رفتار ما سر و كار دارند در داوري دچار انحراف و تشويش شوند. در عين حال بنده از هيچ «حقيقت»ي اطلاع ندارم و در دفاع از حقوق فرزندم ـ و ديگر شهروندان ـ جز نامه نوشتن و سخن گفتن كار ديگري نميتوانم بكنم.» مزروعي در ادامهي نمابر خود با اشاره به اظهارات مدير روابط عمومي دادسراي عمومي و انقلاب تهران مبني بر اين كه «شما خيلي خوب ميدانيد فرزند شما با حكم قضايي بازداشت شده است و با حكم قضايي نيز در بازداشت به سر ميبرد بنابراين ماموري كه صرفا ضابط قضايي است درخصوص زمان آزادي فرزندتان نميتواند اظهارنظري كند. شما خوب ميدانيد فرزند شما وقتي قرار بازداشت به او تفهيم شد به اين قرار اعتراض نكرد يعني خودش آگاهانه قرار بازداشت را پذيرفت و كتبا نوشته است اعتراضي به قرار صادره ندارد ...»، در پاسخ آورده است: «نميدانم بر پايهي چه اطلاع يا برداشتي اين «خيلي خوب ميدانيد» يا «خوب ميدانيد»ها را به بنده نسبت دادهايد؛ چرا كه اينها همه ادعاي شماست و من هرگز نميدانم. چون هيچ حكمي را در اينباره نديدهام كه فرزندم با كدام حكم قضايي احضار و بازداشت شده است و در مورد تفهيم اتهام به فرزندم و عدم اعتراض كتبي او و ... نيز چون ملاقاتي با ايشان نداشتهام اطلاعي ندارم و در رجوع به دادسرا نيز جانشين دادسرا هيچ نشانهي مكتوبي را در اينباره عرضه نكرد و تنها به بيان آنها اكتفا كرد. روشن است كه با توجه به شرايطي كه فرزندم در آن به سر ميبرد اينگونه ادعاها را نميتوان دليل «خوب ميدانيد»ها قرار داد. در مورد اظهارنظر ضابط قضايي بنده آنچه را شما گفتهايد به خوبي ميدانم اما فرد مزبور هيچ اجباري در بيان اين موضوع نداشت و بنده هم ياد گرفتم كه ديگر به اقوال ضابطان قضايي اعتماد نكنم. در عين حال مادهي ١ قانون احترام به آزاديهاي مشروع حفظ حقوق شهروندي را يادآور ميشوم”كشف و تعقيب جرايم و اجراي تحقيقات و صدور قرارهاي تاميني و بازداشت موقت ميبايد مبتني بر رعايت قوانين و با حكم و دستور قضايي مشخص و شفاف صورت گيرد و از اعمال هرگونه سلايق شخصي و سوءاستفاده از قدرت و يا اعمال هرگونه خشونت و يا بازداشتهاي اضافي و بدون ضرورت اجتناب شود“، سپاسگزار خواهم شد اگر دادسراي عمومي و انقلاب تهران «حكم و دستور قضايي مشخص و شفاف» را در اينباره عرضه نمايند تا امثال بنده دريابند كه در جريان بازداشت فزندم ـ و ديگرا فراد مرتبط با سايتهاي اينترنتي ـ از «اعمال هرگونه سلايق شخصي و سوءاستفاده از قدرت و يا اعمال هرگونه خشونت و يا بازداشتهاي اضافي و بدون ضرورت» اجتناب شده است.» در ادامهي اين نمابر مزروعي به اظهارات شادابي اشاره كرده و آورده است: « گفتهاند :”خوب ميدانيد وقتي كه وكيل پسر شما به دادسرا و شعبه رسيدگيكننده مراجعه كرد، وكيلي كه به همراه شما آمده بود، به قرار صادره اعتراض كرد. خوب ميدانيد كه بهرغم اينكه مهلت قانوني اعتراض به قرار تمام شده ليكن دادسرا اعتراض به قرار را پذيرفت و حتي بهرغم اينكه يك شعبه دادگاه در همان دادسرا مستقل است تا به قرارها صادره رسيدگي كند با اين وجود براي اينكه باز فردا جنابعالي نگوييد تباني شده است اعتراض به قرار به همراه پرونده به دادگاه انقلاب مركز ارسال شد تا به هر شعبهاي كه مايل هستند ارجاع دهند. با اين وجود عليه دستگاه قضايي جوسازي ميكنيد“. پاسخ اينكه فرزند اينجانب روز چهارشنبه ١٨/٦/٨٣ احضار و بازداشت شد. طبق موازين قانوني قرار بازداشت ايشان بايد روز ١٩/٦/٨٣ صادر شده باشد. بنده به همراه وكيل ايشان در روز يكشنبه ٢٩/٦/٨٣ به دادسرا رجوع كرديم. البته از روي غريزه و بدون آن كه به ما در اين باره اطلاعي داده شده باشد ـ بنابراين اعتراض به قرار صادره ـ بنا بر اظهار جانشين دادسرا ـ در مهلت قانوني صورت گرفته است و سپاسگزارم كه با همهي اين احوال اين اعتراض پذيرفته شد، هرچند از اقدامات بعدي صورت گرفته بياطلاع هستم. باز هم فكر نميكنم بيان اين مطالب را بشود، «جوسازي عليه دستگاه قضايي» نام نهاد چرا كه اين دستگاه بحمدالله از قدرت و امكانات و قوت كافي براي دفاع از عملكردش برخوردار است و چند نامه امثال اينجانب چگونه ميتواند «جو سازي» عليه آن دستگاه باشد؟» در ادامهي پاسخ مزروعي به مدير روابط عمومي دادسراي عمومي و انقلاب تهران آمده است: گفتهاند”آقاي مزروعي گفتهايد با فرزندتان ملاقات حضوري نداشتهايد، چرا نميگوييم فرزند شما وقتي از ايشان سوال شده با چه كسي دوست داري ملاقات كني گفته است: فقط با نامزدم! فرزند شما خودش دوست نداشته با كس ديگري ملاقات كند و بپذيرد كه نميتوان و نبايد او را مجبور به ملاقات با كسي نمود“ پاسخ اين كه اولا بنده از كجا و چگونه بدانم كه فرزندم در مورد ملاقات چه گفته است تا بتوانم بگويم او فقط ميخواهد با نامزدش ملاقات كند. ثانيا سلمنا كه مدعاي شما درست است و ايشان فقط ميخواهد با همسرش ملاقات كند و نه با كس ديگري، خوب چرا تا كنون انجام چنين ملاقاتي فراهم نيامده است؟ ثالثا چه كسي گفته است كه او را مجبور به ملاقات با كسي كنيد؟ همه حرف بنده اين است كه شما امكان ملاقات را از خانواده ايشان گرفتهايد، شما اين امكان قانوني را فراهم آوريد او خود اختيار خواهد داشت با هر كسي ميخواهد ملاقات كند. مزروعي همچنين آورده است: گفتهاند ”جالب است در جايي كه فرزند شما به عنوان متهم، اعتراض به قرار صادره ندارد، دربارهي مقالات ميگويد فقط مايل است با نامزدش ملاقات كند و پاسخ همهي سوالات را ميدهد و به طور كلي در حالي كه متهم به هيچ موضوعي اعتراض ندارد جنابعالي به همه چيز اعتراض داريد.“، پاسخ اين كه در مورد آن چه به فرزندم نسبت ميدهيد تا وقتي ايشان در شرايط آزاد قرار نگيرد، چيزي نميتوانم بگويم، اما ميدانم كه هر فردي در شرايط او قرار بگيرد به هيچ موضوعي احتمالا اعتراض نخواهد كرد و من هم به عنوان پدر حق دارم كه به هر آنچه خلاف قانون و انصاف و انسانيت ميدانم اعتراض داشته باشم و جز اعتراض چه ميتوانم بكنم؟ ادامه دارد |