اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
میشست ، آمدند و اورا بردند. گفتند افراد محل استشهادنامه بدون امضا جمع كردهاند كه عاطفه در محل فساد میكند. " و عمه عاطفه ، در حالی كه چشمان خيسش را پاك میكند در اين باره میگويد: "خانم ، نامهی بی امضا نمیتواند از سر غرض ورزی باشد؟"(١٦) صفرعلی با پيراهن سياه روبه رويم نشسته است. كارنامه عاطفه را تا میكند و داخل نايلون سياه میگذارد. وكيل تسخيری چه میگفت؟ [نگاهم میكند] "من وكيل دخترم رانديدم. خودم هم پول نداشتم وكيل بگيرم." راست است كه قبر عاطفه دستكاری شده بود؟ "ما رسم داريم وقتی مرده را دفن میكنيم تا بعد از مراسم سوم و هفتم سرخاكش نمیرويم. وقتی بعداز سوم رفتيم سرخاك عاطفه ، ديديم قبرش دستكاری شده و معلوم است روی آن را كنده اند. خبر داديم. گفتند بررسی میكنند. بعد به ماگفتند با دستگاه بررسی كردند. جسد داخل قبر و سالم بود. " يعنی شما داخل قبر را نديديد؟ "ماكه نمیتوانستيم قبر را باز كنيم. آنها هم با دستگاه بررسی كردند، گفتند جنازه سالم است. " چرا قبرعاطفه را دستكاری كرده بودند؟ "چه بگويم؟!... " جسد عاطفه در همان شب بعد از نبش قبر توسط عوامل دادگاه بدون اطلاع خانواده وی به پزشكی قانونی تهران انتقال داده شد و زمانی خبر آن تاييد شدكه عمه عاطفه بخاطراين مسئله شكايت كرد. اما هنوز خبری از دفن شدن مجدد جسد و محل دفن آن اعلام نشده است(١٧) و زنده و مرده اين دخترك بی صدائیی "مرگ فقيران "را به فريادی بدل كرده است تا از اعماق جامعهای بيمار و قربانی به بيرون بريزد. دادخواه بيداد: - حاكمان و قاضيانی ستمگر و عاطفه كش ، و بانيان خودفروشی در جامعه. - فقيرانی خسته و وامانده ، و پدر بزرگی كه نوه اش را به زيرشلاق و به سوی چوبه دار میفرستد تا فقر و بيماری "بی آبرو و سرشكسته"ترش نكند و مردمان محلهای كه خود نه فقط قربانی حاكميت و عقايدی پوسيده كه از مجرماناند و شاهدان و تكبيرگويان صحنههای "عاطفه كشی ". - حاكمان و مردمانی مجرم ، كه عاطفه را وا میداشتند تا به گناه بيماری و فقر "العفو، العفو" گويان به سوی چوبه دار برده شود، و معصومانه التماس كند: "اگر زندهام بگذارند ديگر به چشم مرد نامحرم نگاه نمیكنم. " حكومت اسلامی اما عاطفه را كشت ، بی آنكه بتواند مانع گسترش "بوی بهار نارنج"ای را كه از "نارنج باغ" و سينهی سرشار از رنج عاطفه به هزاران سينه نشست ، بشود. و عاطفهای كه در اوج فاجعه نشان داد كه انسان كدام است؟ عاطفه چيست؟ قاضی رضائی؟ صدها ضربه شلاق بر پيكر دختركی ١٤ساله؟. ختركی فقير و بيمار، و ١٦ساله بر دار؟. يا "بهار نارنج"ای از "نارنج باغ" كه در زير داس مرگ وصيت كرد: "اموال و پولهايم را به دو دختر بی سرپرست بدهيد."؟ وظيفهی حكومت "قاضی رضائی"ها تامين شرايط و امكانات اجتماعی و درمانی برای كاهش و از ميان برداشتن رنجهای جانكاه "عاطفه"ها و"ليلا"های بیگناه و قربانی ست ، اما دريغ و درد كه اينان ديری ست كه داس به دست به دروكردن "عاطفه "ها برخاسته اند. زيرنويس: |