اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
تواند نسبت به وضعيت حقوق بشر و دمکراسی در آينده ی ايران، در آينده ی نزديک ايران، بی تفاوت باشد. بنابراين ناگزيرند که تا حدودی مفاد اين قطعنامه را در گفتگوهای شان تاثير بدهند و از جمهوری اسلامی بخواهند که وضعيت حقوق بشر در ايران بهبود حداقل نسبی بيابد.“ رنسانس ايران را ميخواهند به بيراه ببرند. جعفرزاده راهی که يک عمر به شما بهره در توان بالا بدهد. او را بسادگی حتی باوجود از مـُد افتادنش بکنار نمی زنيد. اگر شده مهره را تغيير می دهيد ولی راه آن منبع درآمد را نمی بنديد. اين راه چيست و به چه کسانی سود هنگفت رساند؟اين راه و ابزار درآمد رسان، همان انديشه اسلامی است و طبعا هر چه مردم يک کشور در ژرفای مذهبی غرق باشند ، تاراج آن کشور آسانتر است.من در15 سال پيش تحقيقاتی در مناطق لـُر نشين ايران داشتم . به نکات بسيار ريز ولی مهم دست يافتم. چند نمونه که از ديد من جالب است بيان ميدارم.يک مامور حرفه ای انگليسی در زمان چاپيدن نفت ايران ( در زمان مصدق ) با پارچه نسوز عمامه ايی درست کرد و سيد ها را گرد هم آورد و گفت شما را اينجا گرد هم آوردم که ببينيم چه کسی سيد واقعی است. آتشی برپا ساخت و از همه خواست عمامه ها را درآن آتش افکنند. طبعاً همه عمامه سوختند ولی عمامه آن سيد MI6 نسوخت و آن ساده دلان غرق در مذهب آن را سيد واقعی پنداشتند. شعاری را هم وردِ زبان آنها نمود." مو که مـِهر علی می دلمونه ، پيل نفت سی چنمونه " يعنی ما که عشق علی در دل داريم ديگر نيازی به پول نفت نداريم. خوب دوستان ديديد که تا کجا در ميان بافت جامعه ما کار میکنند؟ از فردوست وزير امنيت دربار گرفته تا حوزه علميه تا روستاهای نفت خيز ما. چرا بايد اين مذهب و اين آخوند که ثروت راحت الحلقومی تحويل آن کهنه کاران اسعتمار کهن که هنوز هم در دنيای امروز از آن شيوه ابزار کهنه خود استفاده می کنند، برداشته شود؟؟ آيا گاوی که هنوز شير فراوان ميدهد می توان از آن چشم پوشيد؟ گاوی که حتی هزينه نگهداری اورا هم شيردوش متقبل نشد و نمی شود. تنها شير آنرا می برد که حتی دوشيدن آن توسط مزدوران همان سرزمين صورت می گيرد. (در مثال مناقشه نيست) دانشگاههايی که شب و روز ساختار و بافت جامعه مارا مورد بررسی قرار ميدهند و همه چيز ما را از خود ما بهتر ميدانند، به بيراه کشاندن مردمی که هنوز رنسانس 200 سال پيش را امروز تکرار ميکنند کاری بسان آبخوردن است. آن رنسانسی که صدای زوزه بنيان کن آن در راه است، چه کسانی را هراسان و دستپاچه کرده است؟؟ چه کسانی و چه جرياناتی ميخواهند مرا و منتظری را بعنوان روشنفکر در يک ليست( رفراندوم) قرار دهــنـــد ؟؟؟ کسی که ولايت فقيه را پايه گذاری کرد! چه جريانی می خواهد آن رنسانس و لائيک شدن ايران را که خونها برای آن ريخته شد منحرف کند؟ آيا آمريکائيان يادشان رفته که جشن ملّی آنان، جشن پيروزی بر انگليس بود؟؟ که چشم طمع به تماميت آمريکا داشتند؟ آيا اين هيتلر بود که فقط يهوديان را در آتش می سوزاند؟ چه کسی کـِشتی پـُر ازيهوديان را به آلمان برگشت داد؟؟ اگر اسراييليان اين واقعه را از ياد ببرند، به تاريخ خود خيانت کرده اند. در اينجا ياد خاطرات يک سياستمدار افتادم. والری ژيسکاردستن رئيس جمهور وقت فرانسه در زمان پيش از سال 57 ميگويد : من و هلموت اشميت صدراعظم وقت آلمان را فراخواندند و ما هم به آمريکا رفتيم. وقتی که آنجا رسيديم ديدم که خانم تـاچر نخست وزير وقت انگليس در گوش جمی کارتر پچ پچ ميکند. سپس کارتر رو به من کرد گفت ما تصميم خودمان را گرفتيم. شاه بايد برود. من به کارتر گفتم : پس شما مارا برای مذاکره دعوت نکرديد بلکه دعوت کرديد که تصميم گرفته شده خودتان را به ما ابلاغ کنيد. ! آيا فکر همه چيز را کرديد ؟؟ عواقب آن ..؟ که پاسخ مثبت می شنود. آری دوستان ديديم که چگونه بعد ها بيل کلينتون از ايران برای دخالت دمکراتها در ايران پوزش خواست. گويا می خواست بما بگويد که اين پوست موز را انگليس زير پای دمکراتها انداخته بود. درد اينجا نيست. بلکه فراموشی روشنفکران ما و در خواب بودن مردم در لاک مذهب است. از ياد نبريم هرگاه خريداری جهت خريد کالا ضعف تصميم گيری داشته باشد، بدانيد که اين فروشنده است که کالای خود بخورد خريدار ميدهد. اين رسم روزگار است. آنان زودتر از ما اين رنسانس را حس کردند. آنانی که امروز هم با همان گاو آهن سياسی سبک قديم می خواهند کار کنند. به بهانه دموکراتی می خواهند اين نسل را در کنار آن ويروس بنشانند.که شايد روزی آن ويروس باز بکارشان آيد. ممکن است برخی ها بگويند غير ممکن است دين ديگر امتحانش را پس داده است. آری اين را تو ميگويی . اما نسل ديگر ممکن است آنرا فراموش کند وتاريخ تکرار گردد. اگر اينطور نبود، يهوديان در آلمان اصرار بر روشن نگاه داشتن جنايت نازيها نداشتند. زيرا ميدانند که نسل ديگر گاهاً جانيان ملّی را قهرمان قهرمان ملی ميدانند. همانطور که چنگيز برای مردم مغولستان قهرمان ملّی است. ما همانطور که خوبان خود را می ستائيم بدکاران تاريخ مان را بايد نکوهش کنيم. اين راه دموکراسی است وگرنه تاريخ خود را تکرار خواهد کرد. استارت جنگ توسط کارتلهای نفتی زده شد ، درست ، ولی مذهب ، و کربلا بازی آنرا تداوم نابجا برای ما و بجا برای همان کسانيکه حتی زحمت دوشيدن را بخود نمی دهند، بخشيد من به گفتگوی جناب مُـهری با داريوش همايون از راديو 24 گوش فرا ميدادم که همان چيزهايی شنيدم که انتظار آنرا می داشتم. آقای همايون گفتند که بله منظور از رفراندوم همان پس از سرنگونی است. اين مانور و گردش به جاده اصلی بر اثر فشار نيروهای پيرو رنسانس بود که حاصل گرديد. در صورتيکه اگر ايشان همين حرف را روز اوّل ميزدند کار به اينجا نمی کشيد. در جای ديگر گفتند که هدف اصلی اتحاد نيروها بود. اگر می خوا ستيد نيروها را متحد کنيد ! راه آن پشت ايستگاه رفراندوم که نبود. !آنهم طرحی که پس از سرنگونی تازه بايد به کـُرسی بنشيند. اگر قرار است پس از سرنگونی رفراندومی بشود، بايد برگزيدگان واقعی مردم به پارلمان آينده ايران راه يابند و قانونی برابر سرشت و خواسته ملی خودشان به تصويب برسانند. برخی از اين آقايان و حضرات که خود دستشان با دستان نامرئی پيوند خورده کجا منتخبين مردم هستند؟ سوار اتوبوس ديگری شديد که مسير آن اصلا به مسير خانه نيست. پس از آنکه متوجه شديد، کمی فرمان را بسمت خانه گرفتيد و فرموديد منظور همان پس از سرنگونی است. در جايی ديگر آقای مـُهری اصرار ورزيدن که آقای همايون اگر ممکن است يکبار ديگر به پرسش اديبی مطلق پاسخ دهيد . آقای همايون فرمودند :ای بابا دست برداريد. آقای مـُـهری اصرار ورزيدن که حالا اگر چند بار گفتيد اشکالی ندارد، يکبار ديگر بگوييد. آفرين به جناب مـُـهری. کمتر کسی است ايشان را درک کند. اروپائيان مثالی دارند ميگويند آنکس که می پرسد ، هدايت هم ميکند. منظور در اينجا هم مشخص بود. اين پرسش ها بود که بالاترين رده سياسيون را در کـُنج بدون گريز هدايت نمود. آفرين. آقای همايون گفتند آری ما آنروز می گفتيم خمينی مرتجع است و فلان بعداً همان کسانيکه ايراد می گرفتند به دنبال آن رفتند و در
|