ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 
 

تحليل فوق يقينا از آنچه سايت اينترنتي روز پيرامون اکبر گنجي نوشته است ، کمتر مضحک است. قبول نداريد ، همينجا نظر سنجي کنيم.
۶ - آنچه که نيک آهنگ کوثر - خطاب به  يهودا و مسئول دفتر سابق ايشان نوشته است ، مناسب ترين سوال براي فهم ماجراي گنجي است :
- گنجي چند روز مانده به انتخابات به زندان بازگشت ، گنجي گفته بود که به محض بازگشت اعتصاب غذا خواهد کرد.
- تا برگزاري انتخابات - حتي مرحله دوم و تبليغ براي عاليجناب سرخپوش ، آقايان اصلاح طلب حاضر به گفتن کلامي درباره گنجي نشدند. چرا که ممکن بود سناريو تکرار دوم خرداد را به هم بخورد .
- سه هفته گذشت ، احمدي نژاد رئيس جمهور شد ، گنجي در اعتصاب غذا بود ، در تمام اين مدت - اکبر گنجي فقط فحش خورد ، يادداشت ها و تحليل هاي فراوان داخل و خارج از کشور منتشر شد تا نشان دهد - انسان بي گناهي که فقط از حق انساني خود براي تحريم « بازي کثيف انتخابات نهم » استفاده کرده است ، مسبب ريزش آراي مصطفي معين - رفسنجاني و نفرت عمومي از اصلاح طلبان است.
سه هفته از اعتصاب گنجي گذشت و تازه آنوقت بود که آقاي ابطحي تازه فهميدند گنجي در اعتصاب غذاست» و عکس ايشان را پيش آقاي خاتمي بردند و رئيس جمهور خيلي متاثر شد و تازه الان مي نويسند  چرا عکس گنجي را به طور مرموزي منتشر کردند تا اوضاع کشور متشنج شود و روزهاي پاياني عاليجناب خاتمي با خوبي و خوشي پايان نپذيرد و ايشان به سلامتي و ميمنت رهسپار سوئيس يا نيويورک نشوند
۷ - « عفو مشروط » ، غيراخلاقي ترين قسمت بازي اصلاح طلبان - مرتضوي و گنجي است ، گنجي از ۱۵ ماه قبل صراحتا گفت « حاضر است بميرد و تقاضاي عفو مشروط ندهد ». تقاضاي عفو مشروط گنجي از سوي خاتمي «Ende » رياکاري است و به اين مي ماند که از ماندلا بخواهيم خود را به ابراز وفاداري به آپارتايد از زندان پرتوريا وارهاند. من شايد حاضر باشم اين کار را بکنم ، اما اکبر گنجي را نمي توان متهم کرد که چون با قبول درخواست توبه نامه نويسي مرتضوي خود را از زندان نمي رهاني- پس مجري طرح مرتضوي براي ملکوک نمودن چهره درخشان و محبوب خاتمي شده اي !
۸ - اکبر گنجي اولين نفري نيست که اعتصاب غذا کرده است ، گاندي در هند ، ماندلا در آفريقاي جنوبي ، آزاديخواهان روس ، لهستاني ، مجار و چک - همه و همه راه امروز گنجي را رفته اند ، اکبر گنجي مي گويد « آزادي هزينه دارد ،‌ بايد هزينه آزادي را پرداخت - همانطور که ساندويچ خريدن هزينه دارد » گنجي خود را براي فرداي من و ميليونها ايراني هزينه کرده است. من با اعتصاب غذاي گنجي مخالفم ، اعتصاب غذا در چهارچوبهاي نوين مقاومت مدني و مبارزه مسالمت آميز نمي گنجد و در مراکز مطالعاتي حقوق بشر و مبارزه مدني به عنوان راه حلي خشن ارزيابي مي شود . اما دليلي ندارد حتي مخالفت خود را بهانه تحقير گنجي کنيم « که بله اينها همه ساخته و پرداخته دادستاني و اطلاعات موازي است و ...»
۹ - اتحاد جماهير شوروي فروپاشيد و رفت و هنوز عده اي به کشف سناريوهاي پيچيده توطئه مشغولند ، روزنامه نگار نزديک به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي - تا کنون ۹۹.۹۹٪ نوشته هاي خود را اختصاص داده است به کشف ارتباطات مرموز و مشکوک کيهان ، لثارات ، ريچارد هلمز ، جيمز ولسي ، ريچارد پرل ، امير محبيان ، مرتضوي ، طبرزدي ، علي افشاري و اکنون « اکبر گنجي » !
حقيقت همين تعبير ساده اي است که هشت سال است ، از اقرار آن واهمه دارند :
« انسان آزاده اي به نام گنجي تاب حاکميت قرون وسطايي ، حکومت يکدست و رهبر ... ... را نياورد، ‌خود را فداي فرداي بهتر کرد و انسان ديگري به نام سيد محمد خاتمي خراميد ، شام خورد و با مادر مسيح علي نژاد تلفني حرف زد ،‌در مادريد و رم و وين فلسفه بافت و او از کشوري مي آمد که در آن « عاطفه ، دختر بيمار ۱۶ ساله» را به جرم ارتباط نامشروع به دار کشيدند ، طناب بر گردن کودک حلقه خورد ، فشار آورد ،‌ چشمانش بيرون زد و خاتمي با خبرنگاران مي خنديد و شوخي مي کرد - خدا کند اکبر گنجي نميرد ،‌ حساب ملاعمر و خامنه اي و صدام و ميلشوويچ روشن است دريغ از خاتمي که درست بر صندلي « مارشال پتن و دولتمردان ويشي » نشسته است.
آقاي خاتمي جمهوري اسلامي ايران اصلاح پذير بود؟


اروپا فریاد ما را بشنو

asanurmu@yahoo.com «محمدرضا آقاپور»

اگر چه تاریخ تاب و تحمل سیطره ناسیونالیسم را ندارد اما عموماً ما با ناسیونالیسم  آشنائی دیرینه ای پیدا کرده ایم . بطریقی که این مسئله جزئی از معارف زندگی ما را به خود اختصاص داده است. در عصری که به عصر طلائی تمدن شهیر گشته و فرهنگ و تمدن جزء لاینفکی از برنامه های اجتماعی وسیاسی گشته، ابتدائی ترین حقوق ملی-انسانی ما لگدمال گشته است. ما امروزبی شک بزرگترین قربانیان قرن اخیردر ورطه  ناسیونالیسمی هستیم که بی رحمانه زبان مادری و هویت تاریخی ما را نادیده گرفته و کمر به نابودی آن بسته است. از قریب به هشتاد سال پیش که ریشه تنومندش را تا عمق افکار بسط داد تا به امروز که هر حرکت و فریادهویت جویانه به شدت سرکوب می گردد، ناسیونالیسم فارسی به مسخ و مصلوب نمودن اندیشه ها کمر بسته است.

کشش به طرف خود بینی گروهی، آنچنان با تمایلات  طبیعی حاکمان سرزمینی که ایران نامیده می شود مناسبت دارد که  رهائی از کابوس آن  جزئی از آمال و آماج ملت تورک آذربایجان را تداعی می کند.  شاید تحمیل شناخت و تبیین برتری به سود هیچ ملتی نباشد ولی این باور عینیت خود را در کشوری که ایران نامیده می شود از دست داده است.

در ایران اندیشه پان فارسیسمی که زاده تفکرات مالیخولیائی عده ای فراماسونر و تئوریسین وابسته به حکومت پهلوی بود تدوین گشت. بدین صورت که با جعل تاریخ و بزرگنمائی افسانه های کذائی عده ای روشنفکرمأب بی وجدان به ترویج و اشاعه فرهنگ و ادب تاتی(فارسی) همت ورزیده و طرح خالص سازی و تک نژادگرائی را به مرحله اجرا درآوردند. گذشته و افتخارات ملل غیر تات(فارس) در سایه اندیشه یکسان سازی و برتریت قوم غالب به محو و نابود گرائید.

زدودن دیکته وارعقلانیت ملی با ارائه آثار یک سویه، بستن راههای تفکرات ملی و جلوگیری از ارائه آثار فرهنگی و نهایتاً بالفعل ساختن پروسه آسیمیلاسیون از اهداف مشترک حاکمان پهلوی و امتداداً حکومت اسلامی می باشد.

 

 

 

 

 

 

زمانی به خاطر حقوق انسانیمان قیام کردیم(1345-1346) ولی سربهای آتشین شوونیزم فارس سینه های بیش از 000/40 فرزند غیورمان را شکافت. دهها هزار نفر آواره و مجبور به جلای وطن گشتند.  زمانی دیگر با شکل گیری جبهه خلق مسلمان آذربایجان کور سوئی امید در دلهامان جوانه زد. اما اینبار شوونیزم در لباسی مزین به تقدس با بی رحمی و قساوت سرکوبمان ساخت. تا به امروز که فریاد آزادیخواهی و رهایی از یوغ استعمار فارسی گوش هر کسی را به شنویدن واداشته است.  تجدید میثاق با بزرگ رهرو آزادی و قهرمان ملی آذربایجان «بابک خرمدین» و تجمع در قلعه بذ بهانه ایست برای فریاد. فریادی که اروپا و تمام جهانیان باید آن را بشنوند. اما حکومت مرکزی با تهدید و ترعیب فعالان حرکت ملی و ایجاد معابر و ایست های بازرسی  و نیز گسیل داشتن نیروهای نظامی به منطقه بسرکوب و دستگیری فرزندان غیور این ملت کمر همت گماشت.

اروپا بشنو: در برابر چنین ظلم و سرکوبی بی تفاوت بودن با کدامین منشور سازمان ملل و حقوق بشر ترادف دارد؟

کدامین وجدان بیداریست که ببیند و چشم ببندد ؟

بشنود و نگوید؟

بداند ولی نمایان نسازد؟

این بی تفاوتی و نظاره گر بودن به چه قیمتی و تا به کی؟

 امروز بی شک فلسفه اسکولاستیک اسلامی در ایران عینیت خویش را در برابری و تلفیق با اندیشه پان فارسیسمی به آشکار عیان ساخته است.این فریاد هر انسانی را به شنیدن واداشته. اروپا فریاد ما را بشنو.

 

قبلی

برگشت

بعدی