اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
نگاهی به آزادی عقیده در اسلام یوسفعلی ظاهری زاوه از قبل هم قابل پيش بيني بود كه با قرار گرفتن محمود احمدي نژاد در مقام رياست جمهوري، او و جناحي كه قدرت را در دست گرفته اند، عرصه را در زمينه كارهاي فرهنگي و مطبوعاتي و هنري تنگتر از پيش خواهند كرد و وزارت ارشاد رژيم، عقب نشينيهاي وزارت ارشاد دولت خاتمي در زمينه سانسور را، با جهش جبران خواهد كرد. انتخاب پاسدار حسين صفار هرندي دستيار پاسدار شريعتمداري در جريده رذيله كيهان به عنوان وزير ارشاد، خود نشانه يي بود از سياستهايي كه از سوي اين دستگاه به كار گرفته خواهد شد. يعني تنگ كردن بيشتر عرصه براي اهل فرهنگ و هنر و مطبوعات. اولين اقدام اين وزير جديد تصميم به انتصاب فردي به معاونت سينمايي بود كه مسئول كميته تبليغات احمدي نژاد، در انتخابات رياست جمهوري بود. اين تصميم چنان نامناسب و شوك دهنده بود، كه اعتراض حاتمي كيا راـ كه از كارگردانان حامي رژيم ولايت فقيه ولي منتقد برخي عملكردهاي آن به ويژه در مورد جنگ و نسبت به بسيجيان شركت كننده در آن است ـ برانگيخت و وي تهديد كرد، كه اگر اين انتصاب صورت بگيرد، ديگر فيلم نخواهد ساخت و به حرفه پدرش – كفاشي – باز خواهد گشت(سايت آفتاب 8 شهريور). هرندي فرد ديگري را كه مدير شبكه اول سيماي رژيم بود به اين سمت برگزيد. هرندي در آغاز انتصابش به سمت وزير ارشاد، در مصاحبه يي تلويزيوني گفته بود كه اجازه انتشار 20 روزنامه يا نشريه را كه به يك گرايش و طرز فكر تعلق داشته باشد نخواهد دارد، اما به خاطر دافعه شديدي كه در اين گفته وجود داشت و جو منفي كه در آغاز كارش براي او ايجاد كرد، بعدا حرف خود را عوض كرد و گفت كه كفته است به يك نفر اجازه انتشار 20 روزنامه را نخواهد داد. اخيرا كانون نويسندگان ايران از طرحهاي جديد رژيم براي محدوديت و سانسور در امر انتشارات و مطبوعات و محدوديتهايي براي كاربران اينترنت از سوي دولت و مجلس خبر داده و از تشديد سركوبي اعتراضات اظهار نگراني كرده و براي مقابله و مقاومت در برابر سركوبي و سانسور فراخوان داده و از همه افراد سازمانها و نهادهاي مستقل و آزاديخواه خواستار حمايت از فراخواني كه داده شده است كه به نظر مي رسد متاسفانه توجه و حمايت درخور از آن نشده است. شايد مسائل مربوط به اختلافات رژيم و غرب در مورد فعاليتهاي اتمي آن را تحت العشاع قرار داده است كه نبايد چنين شود. ميزان رعايت دموكراسي در هر رژيم ﺑﻊ آن با ميزان تضمين امينتﺗسياسي با ميزان رعايت و احترام به آزادي بيان و به شغلي و احترام به استقلال نويسندگان و روزنامه نگاران و رو شنفكران، از سوي دستگاه حاكمه بستگي دارد و اين مهمترين معيار ارزيابي در اين زمينه است. هرچقدر حكومتي با اهل قلم و روشنفكرانش دشمني و ورزد و آنان را تحت فشار و سركوبي قرار بدهد، به همان نسبت آن رژيم و كارگزارانش خودكامه و ديكتاتور هستند. در رژيم جمهوري اسلامي كه يك رژيم ايدئولوژيك بر مبناي احكام اسلام و قرآن است، رهبر و كارگزارانش سركوبي دگر انديشان را با اجراي احكام الهي و اسلام توجيه مي كنند و در واقع سركوبي دگر اندايشان در اين رژيم نه تنها قبحي ندارد، بلكه انجام تكليف ديني شمرده مي شود، چنان كه آخوند حسينيان كه در ماجراي قتلهاي زنجيره يي، در دفاع از حاج آقا سعيد امامي و وزارت اطلاعات رژيم با«چراغ» وارد صحنه شده بود، قربانيان را « مرتد و ناصبي» ناميد. براي او نه دفاع از قربانيان آن جنايت و تحقيق براي كشف قاتلان، بلكه دفاع از حاج آقا سعيد و امثال او مهم بود. دليل كينه توزي رژيم سركوبگر مذهبي نسبت به روشنفكران را شايد بهتر از هر توضيحي، در تعريف و شرحي كه يكي از كارگزاران فرهنگي رژيم حدود ده سال پيش از روشنفكران و نقش آنان ارائه كرد، بتوان ديد. به گزارش روزنامه ابرار 9 مرداد 1375 محمد رجبي رئيس(وقت) بنياد سينمايي فارابي كه در «جلسه نقد و بررسي طلاب و دانشجويان مشهد» زير عنوان «جريان روشنفكراي و ليبراليسم» به عنوان سخنران شركت داشت گفت: « روشنفكر يعني كسي كه با فكر خودش بدون هيچ محدويتي در باره همه چيز نظر مي دهد و نظرش هم انتقادي است كه اين امر با جوهر تفكر ديني ما كه براي عقل انسان محدويت قائل است، تناسبي ندارد. بر اساس اين معنا روشنفكر كسي است كه كمك گرفتن از وحي براي فكر كردن در امور نامحدود را نمي پذيرد و با مسأله ولايت از ريشه مخالف است و بنا بر اين تعريف تقسيم بندي روشنفكر به مسلمان و غير مسلمان بي معناست» اين كارگزار رژيم در مورد جايگاه علمي روشنفكران گفت:« اين افراد از نظر علمي بين استادان و مردم عادي قرار مي گيرند و طبقه مياني اين دوقشر را تشكيل مي دهند كه بيش ار آنچه مي كه مي دانند حرف مي زنند و موج ايجاد مي كنند». وي در ادامه سخنانش روشنفكران ايران را مورد توهين و تحقير قرار داده و گفت:« تاريخ روشنفكري ايران، تاريخ غفلت، جهالت و خود باختگي است و روشنفكران ايران هيچ اثر قابل ارائه و ماندني در زمينه علم و هنر و فلسفه ندارند». همان گونه كه از اين سخنان پيداست، بي اعتقادي به «كمك گرفتن ازعالم وحي درانديشيدن به مسائل بزرك»، و داشتن نظر انتقادي در مورد امور مختلف، نظري كه در جامعه «موج» ايجاد مي كند، دلايل اصلي نا مطلوب بودن روشنفكرن براي رژيمي است كه با احكام ديني غير قابل چون و چرا و با دستورات و فتواهاي رهبري مذهبي كه جانشين پيامبر و امام «معصوم» است، اقتدار خود را به مردم تحميل مي كند. اين كارگزار رژيم در سخنان خود، البته به توهين به روشنفكران ايران بسنده كرد، اما ديگراني هم بوده اند كه از تهديد به سركوبي و تهديد به مرگ روشنفكران هم خودداري نكرده اند. يكي از اينها كاظم انبار لويي سردبير روزنامه رسالت متعلق به جناح بشدت مرتجع رژيم است. جناحي كه سابقا طرفدار«فقه سنتي» ناميده مي شد و حالا «محافظه كار» مي نامندندش. كاظم انبارلويي انبارلويي حدود15 سال پيش در پي اخطار و هشدار خامنه اي ولي فقيه نظام الهي جمهوري اسلامي در مورد «توطئه فرهنگي»، در سر مقاله يي با همين عنوان در روزنامه رسالت 31 مرداد1370 با استناد به روايتي ياد آور شد كه «پيامبر اسلام بعد از فتح مكه ابوسفيان را عفو كرد وخانه او را محل امن قرار دارد اما در مورد سه تن از مبلغان فرهنگ جاهليت تاكيد كرد كه هركس هر جا آنها را ديد بكشد حتي اگر به ديوار كعبه آويخته باشند»، وي كساني را كه «نه تنها التزام عملي به اسلام ندارند بلكه گاهي جرأت مي كنند به مقدسات نظام توهين كنند يا ارزشهاي آن را زير سوال ببرند»، كساني كه جواز انتشار نشريه هايشان فرهنگي و اجتماعي است(*) اما «به دست و پا زدنهاي فرهنگي خود چند سي سي سياست وارد مي كنند»، اخطار كرد اگر باز هم پايشان را بيش از گليم خود دراز كنند مرگ به سراغشان خواهد آمد: «به آقاياني كه پا را از گليم خود درازتر كرده اند و به دست و پا زدنهاي فرهنگي خود چند سي سي ”سياست“ نيز تزريق كرده اند، صادقانه نصحيت مي كنيم اين آخر عمري سعي كنيد به مرگ طبيعي اين دار فاني را وداع فرماييد». مرگ كساني چون احمد ميرعلايي( جسدش در غروب روزي در خيابان پيدا شد، كه گفته مي شد در همان روز به شعبه
|