اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
شايعه مرگ الهام افروتن زیر شکنجهمهدی پدرانهمانطور که انتظار میرفت، خبرها حاکی از خودکشی الهام افروتن در زندان و اغماء اوست.به سیاق همیشه اینبار هم گویا داروی نظافتی در دسترس او قرار رفته و یا سرش به جسم سختی اصابت کرده است...اینک خبرهای ما حاکی از آن است که الهام افروتن باوجود آن که همهی اعترافات مورد نظر ادارهی اطلاعات را پذیرفته است، نتوانسته فشارهای وارده را تاب آورد و به اغماء فرو رفته و برخی منابع از مرگ او خبر می دهند. این منابع علت عدم انتشار خبر مرگ افروتن را، آمادهسازی فضا برای این امر ذکر میکنند که با انتشار خبرهای خودکشی و اغماء صورت گرفته است.همین تلاش برای سرپوش گذاردن بر شکنجه و اعمال فشار بر الهام افروتن- و مرگ احتمالی او- باعث شد که در نهایت استاندار هرمزگان عبدالرضا شيخ الاسلامي، از "دوبار تلاش برای خودکشی توسط او" خبر دهد.روز جمعه 21 بهمن 1384 اعلام کرده بودیم که : "منابع نزديک به جناح راست در رايزني هاي خود خواستار يک دادگاه نمايشي براي خانم افروتن و ساير دستگير شدگان هستند، اما برخي از منابع از امکان مرگ يا احتمال به اغما رفتن خانم افروتن پيش از موعد برگزاري دادگاه، بر اثر فشارهاي افراطي پاره اي مسئولان زندان بر ايشان خبر داده اند." 21بهمن خبرنامهی گویااظهارات شهریار مشيري ديگر نماينده بندرعباس در مجلس هفتم، درباره اينکه دستهايي در كار بوده تا چهره دير باز را مخدوش كند، در ادامهی به وقوع پیوستن بقیهی پیشبینیهایی که تا کنون صورت گرفته بود، و شایعاتی که زمزمه میشد، اعتراف به این نکته است که الهام افروتن قرار است قربانی بازسازی چهرهی علی دیرباز راهیافتهی مجلس هفتم شود.طبق اظهارات او، که گفته است: "اين خانم اقرار كرده است كه در فاصله اتمام كار صفحه بندي و تا چاپ روزنامه بدون اطلاع عوامل، مطلب رابين مطالب روزنامه قرار داده است." او الهام افروتن را به سیاق همیشگی رژیم جمهوری اسلامی به " دستهایی که قصد مخدوش کردن چهرهی او را دارند" متصل میکند و به این ترتیب به جای اینکه به اشتباه حرفهای و البته همیشگی نشریهی خود « که پرکردن صفحات، از مطالب دیگران، آن هم بدون ذکر مأخذ است » اعتراف کند، به سیاق همیشه این ماجرا را به دشمنان رژیم مربوط می کند و به این ترتیب اشتباه صورت گرفته را تلاشی عمدی جلوه میدهد و دخترکی را به کام مرگ میفرستد.بر اساس اظهارات علی دیرباز در اداره اطلاعات "اصلاً اين مقاله تا آخرين مرحله صفحه بندي نشريه نبوده است. قرار دادن مقاله در ميان مطالب نشريه توسط يك دختر خانم، زماني صورت مي گيرد كه مطالب براي چاپ به تهران فرستاده شده است. اين خانم اقرار كرده است كه در فاصله اتمام كار صفحه بندي و تا چاپ روزنامه بدون اطلاع عوامل، مطلب رابين مطالب روزنامه قرار داده است."راهیافتگان استان هرمزگان، شهریار مشیری و علی دیرباز و استاندار این استان، عبدالرضا شیخالاسلامی از پیش با هم به تفاهم رسیده و همگی برای قربانی کردن این دختر هماهنگ عمل میکنند و تکرار میکنیم که تلاش برای خودکشی جلوه دادن این موضوع دلیل میتواند دلیل "مرگ نابههنگام" او باشد که قرار است خبر"به نتیجه نرسیدن مراقبتهای ویژه و مرگ بر اثر خودکشی در زندان" را به دنبال داشته باشد.این پیشبینیها و تاکیدگذاریها را از آن جهت لازم دانستیم که به آنها اعلام کنیم مردم از روشهای پوسیدهی آنها اطلاع دارند و هر اتفاقی برای الهام افروتن میتواند هزینهی سنگینی به آنها به عنوان عاملان اصلی جنایت تحمیل کند.از همهی گروههای مدافع حقوق بشر و رسانهها میخواهیم با بازتاب دادن این موضوع و آگاهی افکار عمومی، بر هزینهی این جنایت برای جنایتکاران آن بیافزایند.خواهرم الهام احمد زاهدي لنگرودي خواهري دارم بيست ساله به نام الهام، تنم ميلرزد وقتي خبر شكنجه و بعدتر خودكشي الهام افروتن را ميخوانم؛ هزاران لعن و نفرينم كه كاري از من كمترين ساخته نيست. به راستي چه بايد كنيم. تا كي خون، بهاي نوشتن باشد؟ بهترين فرزندان كشور من تا چهزماني بايد قرباني شوند؟ من نميدانم. بهياد بياوريم هزاران هزار دختر جواني را كه در دههي مخوف شصت در زندانهاي جمهوري اسلامي، كشته شدند. بهي اد بياوريم و همواره صيقل بدهيم سلاح آبائي را، همچون دختران انتظار، براي روز انتقام. سرودهي كوتاه انكار پيشكش ميشود به خواهر كوچكام، الهام افروتن، به انگشتهاي زيبايش كه مينوشتند و خواهند نوشت و چشمهايش وقتي دردها را ميديدند و خواهند ديد... انكار _ من نويسندهام. « اين را يكي گفت كه قصه مينوشت» [قاضي نگاه كرد] _ من نهنويسندهام! « اين را همان كه قصه مينوشت، گريست» به انكار خود برآمديم كه قاطعانه مفتيان مذهب زمين را مسطح كنند به سود خويش مگر كه اينهمه چرخش ساليان را اذهان در انجماد آنان نديد نگرفت؟! اينك ما در سرزمين مقتولان منكر خويش ... ... نه شاعري سربهدار است نه روح شاعر قرباني. و زمانهاي غمين است و حكايتي چون هميشه طولاني.
احمد زاهدي لنگرودي ahmadzahedi@gmail.com http://leebar.blogspot.com
|