ارتباط با ما

دانشجو لینک ها

درباره آزادگی

شماره جدید آزادگی 

بایگانی


مسئله ملی و فدرالیسم

اطلاعیه و پیام ها

مقالات

سید ابراهیم نبوی

 
 

این آخوندها دیگه چه ... هستند؟

امیر راد

 يکی از گرفتاری های زمانه ما، علی الخصوص در خاک پاک ايران، شيوع سخنان عالمانه‌ای است که گاه از شنيدن آنها با توجه به زمينه‌های حياتی و ارثی شخص، جاهائی از بدن افراد خاصی درد ميگيرد.

در حالی که مثلا صد سال پيش چنين نبود و همين حرف‌ها اسباب راحتی خيال و حتی خواب خوش هم بود.

برای مثال مرحوم پدر بزرگ من که هر چه خاک او است عمر شما باد، و صدو بيست سالی هم عمر کرد، دست کم چند ده سال پای وعظ علما نشسته و حتی چند تائی از آنها را با دستهای خودش تا به گورستان برده بود، در اواخر عمر تاسف می‌خورد و ميگفث عمری را پای وعظ نشستيم و آدم نشديم.

بعد هم به ما نصيحت می‌کرد که دامن علما را رها نکنيد که خسران دنيا و آخرت در آن است و عجيب که خودش حرف خودش را نمی‌فهميد که پس از عمری شنيدن حرفهای آنان به قول خودش آدم نشده بود.

بنده که از درک اين وضع تا حدی عاجز بودم، مدتها با پدر و مادر و خويشان دعوا داشتم و پای وعظ نمی‌رفتم و بهانه‌ام اين بود که حاج عمو (همان پدر بزرگ) بيشتر از صد سال رفته بود و به قول خودش آدم نشده بود، از کجا معلوم که:

 اولا من هم صد سال عمر کنم

 ثانيا چه تضمينی هست که آن حرفها استثنائا من يکی را آدم کند.

 همان حاج عمو بارها و بارها به من و بچه‌ها و جوانها و حتی پدرم و عموهايم می‌گفت ملا شدن چه آسان ، آدم شدن چه مشکل! حالا من چگونه به حرفهای کسی گوش بدهم که برای آدم شدن مشکل دارد و تازه مردم به او می‌گويند علما.

اما خوب وقتی زور در کار بود و برای تنبيه گاهی به من و امثال من شام يا نهار نمی‌دادند، مجبور می‌شديم برويم و پای وعظ بنشينيم. ياد آن ماه رمضان‌های تابستانی و تعطيل مدرسه دلم را خون می‌کند که مجبورمان می‌کردند برويم پای وعظ. چند باری که رفتيم ديديم مردی تقريبا با همان شکل و شمايل حاج عمو هم می‌آيد و می‌نشيند و پس از اين که اولين صلوات را برای خطبهء آخوند و ياد پيغمبر فرستاد، به فاصلهء يکی دو دقيقه به چنان خواب خوشی می‌رود که ما‌ها کيفش را می‌کرديم چه رسد به خود او که شايد خواب حوری و غلمان هم می‌ديد.

رمز کار دستمان آمد. پيش از وعظ، بازی مفصلی می‌کرديم و خسته پای وعظ و کنار آن پير مرد می‌نشستيم و با نخستين خميازه‌های او پيش از او به خواب می‌رفتيم. يک موقع می‌شنيديم که خادم مسجد با داد و فرياد ما را صدا می‌زند که پير‌ها کم بودند حالا جوان‌ها هم اضافه شدند.

من اينها را که برای يک متخصص متن گفتم کيفی کرد و به قول علمای آن طرفی يک، اگر درست بگويم ، آنالوژی برای من ترتيب داد. البته چون حرفهای او تخصصی بود من چيزی از آنها سر در نياوردم، اما خيال می‌کنم که بتوانم برای خالی نبودن عريضه چند کلمه‌ای خدمتتان عرض کنم، ولی اگر پرت و پلا بود گردن آن بيچاره نيندازيد.

اين من و نوادهء اصيل حاج عمو هستم که هنوز با ريش سفيد و شنيدن اين همه وعظ آدم نشده‌ام.

کسی چه می‌داند، شايد، هم اثر حرفهای متخصص متن بوده و هم اصالت حرف آخوند که مرا به جائی نرسانده است. بگذريم.

خلاصهء حرف‌های متخصص متن به صورت احکام فقهی و دادگاه‌های اسلامی:

حرف آخوند سر و ته ندارد و کسی از آن چيزی نمی‌آموزد.

شاعر: خوش است موعظه اما برای خوابيدن.

استثناء: تنها بچه آخوند (طلبه) از آخوند می‌آموزد به شرطی که از لباس آخوندی بيرون نيايد برخی از آخوند‌های آخرالزمان عبا و عمامه ندارند.. بچه آخوند حق ندارد پای وعظ بخوابد و اگر سه دفعه خوابش برد ، جریمه آن است که از لباس آخوندی محروم و گرفتار مدرسه گردد تا قدر عافيت بداند.

آخوند از خر خود پياده نميشود حتی اگر کسی به حرف‌های او گوش ندهد.

آخوند تا زور دارد می‌تازد و تنها وقتی تسليم می‌شود که زورمند‌تر از خودش او را با پس گردنی از منبر پائين بکشد.

آخوند سروته کسی است که از دانشگاه شروع کند و سر از فيضيه و امثال آن در آورد. اين يکی کاملا اسباب گرفتاری است.

آخوند خوب و بد ندارد. آخوندی که خوبتر جلوه می‌نمايد، بيش از ديگران اسباب گرفتاری است و تنها عمر شما را باطل می‌کند.

گاهی موعظه باعث می‌شود که چنان به خواب رويد که جيبتان را بزنند.

متخصصان تاريخ معاصر نمونه‌های خوبی برای اين مورد سراغ دارند.

سخنان پيش از خواب کردن مردم (خام کردن) عبارت است از:

استقلال، آزادی، برابری،

حکومت عدل علی،

 نفت، آب و برق مجانی.

ما می‌رويم فيضيه .

سخنان بعد از خواب کردن مردم (خام کردن) عبارت است از :

يا روسری يا توسری،

اقتصاد مال خر است،

ما انقلاب نکرديم که خربزه ارزان شود،

در اسلام آزادی وجود ندارد ،

همه بنده‌اند.

هر کس با آخوند نيست ضد انقلاب و خائن است.

نه چپ نه راست نه مستقيم. دنده هوا بزن بريم.

راستی می‌توانيد براساس مثل معروف پیدا کنید پرتقال فروش را ،  آخوندها را پيدا کنيد؟

 

 

برگشت