توپ
تانک مسلسل دیگر اثر ندارد
عیسی هاشم پور
بلی
من گردن شکسته چند روز قبل از بهمن ماه 57 در پل رومی جلوی جمعیت چند صد
نفری این اشعار را با قدرت فریاد می زدم خوشی زده بود زیر دلم بدنیال زندگی
بهتر بودم آری چهل و چند ساله ای که خیال می کرد خیلی با شعوره و همه
سیاستهای دنیا هم تفسیر می کرد و یقه میدراند در جوی قرار گرفته بودم که
ناخودآگاه بدیها را خیلی بزرگتر از آنچه که بود میدیدم و از حسنش گرچه زیاد
هم بود حس نمی کردم و در من واژگونی وضع موجود می جوشید بدون اینکه بدانم
بجایش چرا و که را خواهیم نشاند .
با چند نفر از شمیران شروع شد با پای پیاده همه خیابان قدیم شمیران و از
پیچ شمیران تا میدان شهیاد که امروز به ناحق آزادی می نامندش پیاده بدون
خستگی طی شد و آن چند نفر به چندین هزار نفر رسید و بقیه ماجرا که نه در آن
روز بلکه در همه روزهای سیاه تاریخ کشورم که حالا می فهمیم سیاه بود و این
شعور خیلی دیر سراغ ما آمده ادامه پیدا کرد...
تا سقوط خوشبختی و استیلای اختاپوس ما چه می خواستیم و سیاست چه در آستین
داشت، حالا هم مرده را چوب نزنیم بدنبال رهنمودی باشیم بنام ( چه باید کرد)
برای رسیدن به این خواسته وضع موجود باید کاملا حلاجی و پنبه اش زده می شود
برای پند گرفتن از گذشته نباید ندانم کاری ها فراموش شود .
باید یادمان باشد همه دارائی ملت ها را با پول میسنجند نه به مقوله ای دیگر
در آنروزها دلار آمریکا اما هفتاد ریال با اکراه میخریدیم یعنی از بانک (
نه ) در خیابان منوچهری 67 ریال میخریدیم حالا چند شده؟
با آن حرکت غلط که بوسیله ارتباط جمعی کشورهای دیگر با نفوذ درمعرض عام
مردم باعث شدندبا دست خود درظاهر و با زد و بند با دست اندرکاران در پشت
پرده حکومتی را ساقط کنیم ، بعد از ما بهتران قانون اساسی برایمان مینویسند
که بر میگردد به هزاران سال قبل و حکومتی که را بما تحمیل کردند که همان
قانون کذائی را هم عمل نمی کند .
سابقا اگر قرار بود وکیلی انتخاب شود که از منافع ملت دفاع کند باید تائید
دربار میبود.
البته
بطور غیر رسمی و زیر جلکی اومدیم این تبعیض را از بین ببریم افتادیم یه
قانونی که می گوید:
اول
من می گویم کی را انتخاب کن ، بعد تو مجبوری به آن رای بدهی حالا
چطور می شود انتخاب توئی، رای من و مورد اعتماد من باشد و چهار چوبی
برای کوچکترین حرکت ایرانی تدوین کرده اند که این زندگی برایمان جهنم شده
که آرزوی مرگ کنیم چون رهائی خود بهشت است.
حالا
بهر شکلی که باشد چون زیر خاک اگر طوری نباشد اقلا آخوند هم نیست باری ( چه
باید کرد ) باید نیمی از دانشمندان صادق و دلسوخته با همیاری قانون اساسی
برای قرن 21 مردم ایران تدوین کنند که در برگیرنده منافع ملی برای مردم
میهن باشد نه برای دست اندرکاران حکومت قانوناً خادمان ملت همیشه باید وضع
مالیشان موکداً مورد ارزیابی و سئوالی تک تک مردم قرار گیرد و دارائی دست
اندرکار خدمتی بالاتر و بیشتر از مخدوم خود نباشد کشف هر نیرنگی مجازاتش
فاش کردن برای مردم و کنار گذاشتن از خدمت باشد هرکسی در هر موقعیتی که
باشد بزرگترین مشکل ما سانسور کردن میباشد این قدر ما را از صافی گذرانده و
سانسور کرده اند که خود سانسور شده ایم و قرن هاست که حیرت نمی کنیم ، حرف
دلمان را در خلوت با خودمان در میان بگذاریم. |