پسران برادرزاده هيتلر
•
چرا در ميان ما ايرانيان، فرزند هيتلر رژيم ماقبل
جمهوری اسلامی، يعنی فرزند شاه، رضا پهلوی، نه تنها از آنچه پدرش و
رژيم فاشيستی او کرده است، شرمنده نيست، که نام فاميلش را عوض کند،
بلکه توسط عده ای در دنيای غرب، به عنوان سمبل ارثيه حقوق بشر و
پيشرفت ايران نمايانده ميشود، زمانيکه بسياری از قربانيان رژيم
شاه، که سالها برای حقوق بشر در آن رژيم مبارزه کرده بودند نه تنها
بعنوان سمبل های مبارزه برای حقوق بشر در ايران در مطبوعات طرح
نميشوند، بلکه گوئی چيزی هم به خاندان پهلوی بدهکارند
سام
قندچی
دوشنبه ١٢ بهمن ١٣٨٣
– ٣١ ژانويه ٢٠٠۵
سه سال پيش کتابی به نام "آخرين هيتلر ها"
(http://archives.cnn.com/2002/SHOWBIZ/books/02/05/last.hitlers.cnna)
نوشته يک ژورناليست انگليسی بنام ديويد گاردنر منتشر شد. در اين
کتاب وی گزارش ميدهد که سه پسر برادرزاده هيتلر، که آخرين بازمانده
های شناخته شده هيتلر هستند، کماکان در سال 2002، با مادر خود در
لانگ آيلند نيويورک با نام مبدل زندگی ميکردند، و با هم قرار
گذاشته اند که هيچگاه صاحب فرزند نشوند تا که نسل هيتلر پايان
يابد. در واقع پدر آنها برادرزاده هيتلر بوده، و نه تنها نقشی در
جنايات هيتلر نداشته، حتی با آن جنگيده است، ولی تصميم پسران او به
اين خاطر است که اين وزنه شرم را به فرزندی در آينده منتقل نکنند.
از سوی ديگر کسانی که قربانيان فاشيسم هيتلری بودند، نظير ايلای
ويزل (http://www.achievement.org/autodoc/page/wie0pro-1)، پس از
جنگ جهانی دوم به شخصيتهای آلمانی مورد احترام جهان تبديل شدند.
من در "از يهوديان بياموزيم"
(http://www.ghandchi.com/372-genocides.htm) درمورد برخورد ما
ايرانيان به جنايت کاران ساواک در زمان رژيم فاشيستی شاه، که امروز
در آمريکا و اروپا آزادانه زندگی ميکنند نوشتم، و نيازی به تکرار
در اين جا نيست.
اما با خواندن ماجرای پسران برادر زاده هيتلر از يک طرف، و ايلای
ويزل از سوی ديگر، برايم اين سوأل مطرح شده است که چرا در ميان ما
ايرانيان، فرزند هيتلر رژيم ماقبل جمهوری اسلامي، يعنی فرزند شاه،
رضا پهلوي، نه تنها از آنچه پدرش و رژيم فاشيستی او کرده است،
شرمنده نيست، که نام فاميلش را عوض کند، بلکه توسط عده ای در دنيای
غرب، به عنوان سمبل ارثيه حقوق بشر و پيشرفت ايران نمايانده ميشود،
زمانيکه بسياری از قربانيان رژيم شاه، که سالها برای حقوق بشر در
آن رژيم مبارزه کرده بودند، يعنی ايلای ويزل های ايران، که برخی در
اروپا و امريکا زندگی ميکنند، نه تنها بعنوان سمبل های مبارزه برای
حقوق بشر در ايران در مطبوعات طرح نميشوند، بلکه گوئی چيزی هم به
خاندان پهلوی بدهکارند. اين بحث اصلأ بحث شخصی نيست، مسأله رژيم
فاشيستی شاه است که طی 25 سال يکی از جهنمی ترين دستگاه های سرکوب
در جهان يعنی ساواک را برای سرکوب مخالفين ايجاد و از هيچ ضرب و
شتمی بر يک ملت فروگذار نکرد.
فکر کنيد که کسی امروز ميامد و نواده های هيتلر را به عنوان ارثيه
دوران شکوفائی و پيشرفت آلمان معرفی ميکرد، و در راديو و تلويزيون
از آن دوران سمبل پيشرفت ميساخت، و آن ها از حقوق بشر ميگفتند بدون
آنکه جنايات زمان هيتلر را بروشنی محکوم کنند، و ديگر اينکه کماکان
به شکل رسمی و مخفی با عوامل فاشيسم گذشته کار ميکردند. در واقع
پسران برادر زاده هيتلر با اينکه از مخالفين فاشيسم هستند انقدر
فهميده اند که نخواسته اند کمکی به ارثيه هيتلر باشند.
راستی چرا در ميان ما ايرانيان چنين اشتباهی سالهاست که ادامه
يافته است. همه بخاطر رژيم فاشيستی بعدی يعنی رژيم جمهوری اسلامی
است. در واقع آلمان شرقی نيز تا قبل از سقوطش تجربه مشابهی را طی
کرد، و برای بسياری هيتلر از رژيمی که بعد از آن آمده بود بهتر
مينمود، چرا که رژيم جديد که يک رژيم فاشيستی وابسته به شوروی بود،
نه پيشرفت ها و قدرت آلمان نازی را داشت و نه آنکه حامی حقوق بشر
بود. البته آشکار است که سرکوب نيروهای دموکراتيک و سکولار در زمان
شاه، تنها نيروی باز مانده برای در دست گرفتن قدرت پس از شاه را
ملايان کرد که مساجدشان تمام دوران شاه باز بودند، وقتی انجمن های
سکولار بسته ميشدند، و در نتيجه مسجد به محل تجمع مخالفت با رژيم
مبدل شدند که در اين باره بسيار نوشته و گفته شده است.
واقعيت ايران اين است که رضا پهلوی، بازمانده محمد رضا شاه، در
راديو و تلويزيون های خارجی از حقوق بشر حرف ميزند، اما در عمل با
بازمانده نيروهای سرکوبگر زمان شاه و نيز نيروهای ديگری که در خفا
همان روشهای مافيائی پشت درهای بسته را در مقابله با مخالفين سياسی
بکار ميبرند انجام ميدهد. در نتيجه وی در ادعای آگاهی به حقوق بشر
صداقت پسران برادر زاده هيتلر را ندارد. اما از سوی برخی نيروهای
خارجی و نيز عده ای از ساده لوحان جنبش مترقی ايران، به مثابه سمبل
جنبش آزاديخواهانه ايران برای پايان دادن به جمهوری اسلامی معرفی
ميشود.
حنبش مترقی ايران ايلای ويزل های خود را دارد و آنان هستند که
بايستی بمثابه سمبل مبارزه برای حقوق بشر در ايران به جهانيان
معرفی شوند.
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
سام قندچی، ناشر و سردبير ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
11 بهمن 1383- January 30, 2005