جمهوری اسلامی و بهانه به نام ارتداد برای آدم کشی و سرکوب
حسین
عابدینی بیرق
در
خبرها آمده بود که يک وبلاگ نويس ، به جرم ِ ارتداد متهم شده است و
همانگونه که مي دانيم ، در صورت پذيرش اين اتهام از سوي ِ قاضي ، وي به دار
آويخته خواهد شد. او کيست؟
يک
جوان 26 ساله ، که گاهي وبلاگ هم مي نوشته است .. چه کرده است؟ ..
لابد در جايي چيزي نوشته است بر ضد دين يا طغياني کرده است آشکار ، بر ضد ِ
خدايان ِ ذهني ِ پدران اش ... چرا مي خواهند او را بکشند؟
و
يا چرا تصميم گرفته اند به دنيا اعلام کنند که ما مي خواهيم او را بکشيم؟
..
و اين سوالي است که بايد حسابي بدان انديشيد
..
جواب ها متنوع اند و قاعدتن بسيار .. شايد ترساندن مردم .. شايد در بوغ و
کرنا کردن اين وضعيت و سپس باطل کردن حکم و آنگاه باج گرفتن از دنيا که هلا
ما بخشندگان ِ مهربان و بزرگواريم .. ما عليرغم آنکه مردم و قانون مان
خواهان اعدام شدن ِ مدياراند ، بزرگوارنه و رندانه او را از چنگال مردمان ِ
خشمگين مان در آورده و فقط تا پاي چوبه ي دار خواهيم اش برد .. و شايد راضي
کردن علمايي که هنوز هم ارتداد را جزء لاينفک احکام مجازات اسلامي مي دانند
..
شايدها بسيار است ، گمان ها به همه جا مي رود .. اما مساله فعلن چيز ديگري
است .. ما با يک مساله بسيار مهم و سياه به نام «حکم ِ ارتداد» مواجهيم ..
ما با يک حکومتي طرفيم که از يک طرف ادعا دارد پوياست ، کارآمد است ،
برآمده از دل ِ مردم است ، از همه ي همسايگان ِ هم کيش اش مدرن تر است ، و
حتي جمهوري را از بطن اسلام استخراج کرده است .. و از سوي ِ ديگر هنوز هم
در قوه قضائيه اش ، آنچنان دست قاضي را باز گذاشته است که او بي آنکه
بخواهد دغدغه جان کسي را داشته باشد ، به راحتي مي تواند هر «گفتگو کننده
اي» را به ارتداد و اعدام محکوم کند
..
اگر
بگويي من خدا را نمي پرستم اما انرژي هاي مثبت را دوست دارم ، اما اميد را
دوست دارم ، اما زندگي را که تو ادعا مي کني خدايي ساخته اش ، دوست دارم ..
به راحتي مي تواني به خاطر همان جمله اول اسير مرگ شوي .. در دنياي ما که
به دست رباط ها ، داروين ها ، فرويدها ، انيشتين ها و هجوم اطلاعات ريز و
درشت ، دگرگون شده است ، سخن از ارتداد – مرگ در صورت ِ عدم پذيرش عقايد
پدران – موهن و متفرعن است ..
ارتداد ؛ بن بست ِ انديشه:
«پرسش»
و دانستن، از تکاپوي ذهن ِ خلاق آفريده مي شود .. خلاقيت در پشت بتهاي ذهني
، مخفي شده است و تا آنها نشکنند ، حرکتي اتفاق نخواهد افتاد .. تا وقتي
تابوها و بت هاي ذهني را نشکني ، هيچگاه در هيچ راهي و هيچ علمي ، توان
پيشرفت نخواهي داشت .. اگر گاليله ذهن اش را به خيال ِ خداي ِ پدران اش مي
نهاد ، هيچگاه زمين در ذهن ِ ما نمي چرخيد .. اگر انيشتين به توافق سطحي ِ
نيوتون – آن خلاق و پرسشگر بزرگ – اتکا مي کرد ، اکنون هنوز هم منتهاي نگاه
ما ، سه بٌعدي بود ... اگر فرويد نبود ، هنوز هم جامعه جهاني در چنگال عقده
ها و تنگاناهاي جنسي به گند کشيده مي شد.. آري اگرها بسيار است ، تاسف ها
نيز ..
ارتداد ؛ آغاز طغيان بر ضد ِ دين:
امروزه اما به مدد همه آنچه در دنياي جديد ، باني و باعث خلاقيت مي شود ،
ذهن هاي بسته و خمود ، توان مقاومت در مقابل تغييرات را ندارند .. جوانان و
نوجوانان نمي توانند شک نکنند ، سوال نپرسند و بت هاي ذهني شان را نشکنند
.. آنها وقتي بزرگترين مانع پيشرفت و خلاقيت ذهن شان را در ممانعت ها و
اجبارهاي پدران شان مي بينند ، اولين و آخرين کارشان ، کندن جامه ي دين است
و نه چيز ديگر .. دين به خودي ِ خود ، قابل احترام و گرامي است اما آنگاه
که بحث اجبارو « تنبيه تا حد مرگ» پيش مي آيد ، ذره اي ارج و کرامت نخواهد
داشت .
بر عليه حکم ِ ارتداد فرياد شويم:
حکومت در پي هر چه که باشد ، چه بهتر که مبارزين ِ ما ، اعم از اصلاح طلب
و تغيير طلب ، اين فاجعه را به فرصتي براي «فرياد کردن حقوق ِ ابتدايي بشر»
تبديل کنند .. و تمام فريادهاي شان را بر سر «حکم ِ ارتداد» سر دهند ..
باشد تا لااقل مردم دنيا بفهمند که ما مردم ايران ، مرگ هيچ کس را نمي
خواهيم و هيچگاه کسي را به خاطر انديشه اش ، به خاطر برگشتن از راي و نظر و
خداي پدران اش به چار ميخ تکفير و ارتداد نخواهيم کشاند.... |