آیا رهبریت خامنه ای شرعی است ؟
احمد امیری
دی 84
اینک به بهانه گذشت 27 سال از
انقلاب مردم
و نزدیک شدن به سالروز 22 بهمن خواستم نگاه خود را در خصوص
شرعي نبودن رهبري، آقاي خامنه اي مقداري صحبت كنم .
تا بحال فكر كرده ايد كه چرا رهبري اقاي خامنه اي غير شرعي و غير قانوني
است؟. در مورد غير قانوني بودن و بازنگري در قانون اساسي سخن بسيار زده شده
است و براي همه روشن است كه انتخاب ايشان بر خلاف قانون آن زمان بوده است.
ايشان در آن زمان نه مجتهد و نه اعلم بود. كسي هنوز نمي داند در چه روزي
آقاي خامنه اي ايت الله شد و در چه روزي فقيه شد!. ولايت فقيه قبلي نيز اين
حق قانوني را ندارد كه فقيه بعدي را خود انتخاب كند. اگر آيت الله خميني
نيز در سخنان خصوصي اين مطلب را گفته باشد و اقاي خامنه اي از ايشان
درخواست كرده است كه فتوا بدهند كه حرام است اگر فردي اين مسئله را بيان
كند پس چگونه بر خلاف فتواي آيت الله خميني اين مطلب بيان شده است؟
مجلس خبرگان بايد از افرادي تشكيل شود كه شاغل سمتهاي اجرايي و قضايي از
جانب مقام رهبري نباشند. ولي مي بينيم كه خود از جانب رهبري سمتهاي اجرايي
و قضايي دارند. آيا اين خلاف قانون نيست؟ ولي مشكل مانند يك دايره قدرت است.
رهبر افرادي را انتخاب مي كند كه اين افراد بر رهبري نظارت مي كنند. رهبر
منتخب اين افراد است و اين افراد منتخب رهبر پس اگر رهبر سخني بر خلاف
قرائت و خواست اين افراد بگويد ايشان را از اين مقام خارج مي كنند. منتخبين
رهبر، مجلس خبرگان را صدرصد در دست دارند و حتي شاغل مسئوليتهاي اجرايي و
قضايي و نماز جمعه هستند و همچنين در مصلحت نظام نيز شاغل هستند. اين يك
نوع ريشه قدرت مافيايي است. هنوز كسي جرات نمي كند از دايره رهبري و اشخاص
پشت قدرت رهبري سخني بگويد. مي بينيم كه نه فقط انتخاب آقاي خامنه اي
قانوني نيست بلكه تمام اين سالها نيز از نظر قانون تمديد مقام وي غير
قانوني بوده است. اگر در مجلس اقاي شاهرودي و اقاي جنتي و... بايد سئوال
كرد كه چرا در دستگاهاي اجرايي سمت و مسئوليت دارند؟
آيا انتخاب آقاي خامنه اي روش ديني و اسلامي است؟ از نظر شرعي بايد گفت كه
اينگونه انتخاب حرام است و ضد تفكر شيعي است. امام علي (ع) مخالف اين نوع
انتخابات بود و براي همين مذهب شيعي بوجود آمد. امام علي (ع) با يك شورايي
كه رهبر را خود انتخاب كند و براي پوشش ديني ظاهري سنت پيامبر(ص)، از مردم
بخواهند فرمايشي با اين شخص بيعت كنند را غير اسلامي مي داند. مخالفت امام
علي (ع) براي گرفتن خلافت براي خود نبود، بلكه مخالف انتخابات فرمايشي بود.
مردم حق انتخاب نداشتند و فقط براي تصويب راي شورا بيعت را بيان كردند.
امام علي (ع) اين نوع انتخاب را غير شرعي مي دانست.
براي انتخاب اقاي خامنه اي باز از روش تعيين خلافت استفاده شد و چند نفر
بجاي مردم انتخاب كردند و ديگر حتي راي مردم كه همان بيعت مي باشد را لازم
ندانستند زيرا ايشان در مقام رياست جمهوري قرار داشتند. 6 ماه امام علي (ع)
كه راضي با اين گونه انتخاب نبود بيعت نكردند و اين نوع انتخابات فرمايشي،
را اسلامي و شرعي نمي دانستند. ولي چون مردم با خليفه بيعت كردند ديگر راهي
براي انتخابات جديد بوجود نيامد و امام بايد يا با حكومت همكاري مي كرد يا
قيام مسلحانه مي كردند. قيام امام حسين (ع) نيز براي انتخابات عادلانه
خلافت بود. خليفه شرايط لازم را نداشت و مردم درخواست كردند كه رهبري
عادلانه انتخاب شود و مردم حاكميت را بدست بگيرند. مردمي كه مي خواستند
تغيير بوجود بيايد متاسفانه براي دلايل مالي و آبادگري مادي (كه يزيد آنرا
قول داده بود) باعث شهادت امام حسين (ع) ، بدست خود مردم مسلمان گشت.
بنظر مي رسد كه درخواست مردم كوفه و حتي مردم بصره براي حقيقت انتخاب خليفه
نبود بلكه براي زندگي بهتر و مادي بود. اصلاحات را مادي مي دانستند و نه
سياسي. يزيد بيشتر پول و رفاه به مردم قول داد. متاسفانه در زمان امامان
(ع) نگذاشتند كه انتخابات عادلانه برگذار شود. اگر بعد از وفات پيامبر اكرم
(ص) زمان كافي برقرار مي كردند و اجازه مي دادند افراد ديگر نيز در انتخاب
خلافت شركت كنند، حتي اگر امام علي (ع) انتخاب نمي شد باز خود اولين شخصي
بود كه با خليفه بيعت مي كرد. سخنان و درخواست فدك از طرف حضرت فاطمه (س)
براي مال دنيا نبود ولي مي خواستند چهره ناعادلانه بودن را نشان بدهند.
حركت و پيام حضرت فاطمه (س) براي خود نبود و تاريخ نشان مي دهد كه دنبال
تضعيف حكومت اسلامي خليفه اول بود و براي اينكه تمام نظام اسلامي به پايان
نرسد سكوت كردند.
سئوالي كه هميشه مورد بحث قرار مي گيرد اين است كه اگر پيامبر اكرم (ص)
امام علي (ع) را براي خلافت تعيين كردند، چرا مردمي كه به تمام سخنان
پيامبر توجه مي كردند، اين سخن را ناديده گرفتند؟ مگر مي شود كه سخن پيامبر
به اين زودي فراموش شود يا ناديده قرار بگيرد. ايا سخنان ديگري از پيامبر
مي شناسيم كه مردم در آن زمان تغيير داده باشند؟ بنظر مي رسد كه پيامبر
اكرم (ص) ، امام علي (ع) را بعنوان امام و رهبر ديني بعد از خود معرفي
كردند. همچناني كه پيامبر (ص) براي رسالت از مردم بيعت درخواست نكردند و
رسالت انتخابي نيست و فقط خداوند حق انتخاب دارد ولي در امر حكومت و رهبر
سياسي قرار گرفتن خود شخص پيامبر (ص) از مردم بيعت گرفتند و حتي از زنان
نيز بيعت گرفتند. اگر رهبري سياسي پيامبر از جانب خدا بود، نمي توانست از
مردم براي تشكيل حكومت بيعت بگيرد.
تمام اختلافات آن زمان تا به امروز بر روش انتخاب رهبري سياسي است. جنگهاي
داخلي براي انتخاب رهبر بوجود آمد. اگر چه نبايد دنبال اختلافات باشيم و
بايد اتحاد بوجود بياوريم ولي سخن بنده از باب تفكر شيعي است و بيان اين
مسئله است كه روش انتخاب آقاي خامنه اي، روشي است كه معصوم (ع) با آن
مخالفت مي كند. البته رهبر ديني و امام قرار گرفتن احتياج به بيعت و انتخاب
ندارد و فقط رهبر سياسي بايد بيعت از مردم بگيرد. اگر زمان كافي براي
انتخاب اولين خليفه را به مردم مي دادند و امام علي (ع) اجازه پيدا مي كرد
كه در اين انتخابات نيز رد صلاحيت نشود و شركت كند، امروز اختلافات تعيين
رهبري سياسي برداشته مي شد. ولي بايد قبول كرد كه مكتب شيعه بر اساس بيعت
با رهبر سياسي بر قرار است و مردم حق انتخاب دارند. در زمان پيامبر(ص) روشن
بود كه مردم پيامبر(ص) را رهبر سياسي انتخاب كردند ولي باز پيامبر همه پرسي
از طريق بيعت بوجود آورد كه اين سنت برقرار شود و استبداد ديني چهره شرعي
بخود نگيرد. در آن زمان افرادي كه پيامبر(ص) را انتخاب كردند بطور كلي
جمعيت كوچكي بودند و همه به سادگي مي توانستند نظر بدهند و هيچ مخالفتي در
تاريخ ثبت نشده است. ولي براي انتخاب خليفه اول، اختلاف باعث حتي ايجاد
مذهب نيز گشته است.
بعد از انقلاب57 ، مردم به جمهوري اسلامي راي دادند و آيت الله خميني رهبر
ديني قرار گرفت و رئيس جمهور در واقع بايد رهبر سياسي قرار مي گرفت. از
همان لحظه اختلاف بوجود آمد و نظريه ولايت فقيه بيان شد و آيت الله خميني
كه خود در اين مورد كتاب نوشته بود، نمي توانست با درخواست نظارت ولايت
فقيه مخالفت كند. اگر چه گفتند كه نمي خواهند رهبر سياسي قرار بگيرند و
گفتند كه روحانيت در كارهاي اجرايي شركت نكنند ولي ايشان را بعنوان امام
انتخاب كردند. براي همين به آيت الله خميني ، امام خميني نام گذاري كردند.
(ولي براي اقاي خامنه اي مقام رهبري نامگذاري كردند!). بعد ازفوت ايت الله
خميني در بازنگري كلمه مطلق به ولايت فقيه اضافه شد. اين يك نوع تغيير كامل
نقش ولايت فقيه به روش رياست جمهوري شد. اين تفكر متحجر مي گويد كه پيامبر
(ص) براي حكومت احتياج به بيعت نداشت!. حتي براي خلافت اولين خليفه بعد از
پيامبر (ص) نيز بيعت را نمي پسندند در حالي كه امام علي (ع) دنبال روش
انتخابات عادلانه بود.
تفكر ولايت مطلق برمي گردد به ديدگاه اينكه خليفه هم رهبر سياسي است و هم
رهبر ديني. اولين اختلاف داخلي بعد از انقلاب بر سر اين بود كه چه شخصي
رئيس سه قوه قرار مي گيرد و محدوده اختيارات رئيس جمهور در سياست به چه
اندازه است. ايا رئيس جمهور اختيارات را بدست دارد يا ولي فقيه؟ نظريه
اوليه انقلاب اين بود كه رئيس جمهور اين اختيارات را در دست دارد ولي حتي
تا امروز و حتي با برداشتن نخست وزيري هنوز رئيس جمهور امروز ايران مي
فرمايد كه اختيارات سياسي كافي ندارد. آيا مقام رئيس جمهور فقط نمايشي است
و بايد رهبر تايين تكليف سياست را بدست بگيرد و يا رئيس جمهور حق دارد
تصميم سياست كشور را بدست بگيرد؟ تا اين مسئله حل نشود، رئيس جمهور حتي در
مورد انتخابات مجلس نيز حق سياستگذاري ندارد. پس بيعت و راي دادن با بودن
رهبري ( كه خود را رئيس جمهور با لباس رهبري مي داند) بي مفهوم است زيرا
ايشان قدرت مطلق سياست را در دست دارد و نه رئيس جمهور.
اگر اصلاح طلب ها اتحاد رهبري پيدا كنند و خود براي رياست جمهوري شخصي را
كانديد كنند. ولي بايد اعتراف كنم كه هر شخصي رئيس جمهور قرار بگيرد به هيچ
عنوان نمي تواند رهبر سياسي قرار بگيرد و بدون اختيارات كافي ، فقط براي
نارضايتيهاي مردم جوابگو بايد قرار بگيرد و نمي تواند كار كند. هنگامي كه
رئيس جمهورانتخاب مي شود بايد به رهبري بگويد كه اختيارات سياست گذاري مي
خواهد و يا از همان روز اول استعفا بدهد. در طول رياست جمهوري آقاي
رفسنجاني، ايشان با رهبري اختلافات شديدي داشتند و مخصوصا كيهان كه
نمايندگي از آقاي خامنه اي بود می خواست چهره آقاي رفسنجاني را در ميان
مردم خراب کند. تمام سياستهاي اشتباه به شخص اول حكومت (( آقاي خامنه اي))
بر نمي گشت بلكه به رئيس جمهور بر مي گشت!. اگر آقاي رفسنجاني براي مجلس
ششم راي نياوردن بعلت ترور سياسي جناح اقاي خامنه اي بود و نه اصلاح طلب ها.
همه مي دانند كه كيهان ميان تمام مردم حتي اصلاح طلب ها چهره آقاي رفسنجاني
را خراب كرده بود و حتي اگر اصلاح طلب ها از ايشان فاصله نمي گرفتند، خود
در انتخابات شكست مي خوردند.
قبل از اينكه آقاي رفسنجاني با آقاي محمد خاتمي در مورد رياست جمهوري سخني
بگويد از آقاي موسوي در خواست كردند كه كانديد بشوند. آقاي موسوي ( آخرين
نخست وزير ايران ) قبول نكردند كه رئيس جمهور بشوند. علت اينكه آقاي موسوي
قبول نكردند اين بود كه ايشان خود با آقاي خامنه اي كار كرده بودند و در
رياست جمهوري آقاي خامنه اي ايشان نخست وزير بودند و اختلافات اين دو
فراموش شدني نيست. پس مي دانست كه آقاي خامنه اي اگر چه مقام رهبري را دارد
ولي ايشان رئيس جمهور هستند و رئيس جمهور در واقع نخست وزير قرار مي گيرد.
پس هيچ وقت رياست جمهوري (نخست وزيري از نوع جديد) را دوباره قبول نخواهد
كرد. رئيس اين جمهوري آقاي خامنه اي است.
اين عين سخن آقای موسوی بود: ( و هرگز چنين خطايي نخواهم كرد) اين جمله مرا
بفكر فرو برد. و بايد اعتراف كنم كه درست است. هيچ شخص عاقلي، رياست جمهوري
بعدي را بر گردن نمي گيرد. اگر بگيرد بايد خود را نخست وزير آقاي خامنه اي
بداند و متاسفانه زماني بود كه حتي نخست وزير آن زمان بيشتر از رئيس جمهور
امروز اختيارات داشت. اگر از رياست جمهوري آقاي محمد خاتمي و انتخابات مجلس
هفتم درس نگيريم واقعيت را درك نکرده ایم .خانم شيرين عبادي نيز گفتند كه
نمي خواهند رئيس جمهور بشوند. به اين نتيجه رسيدم كه مجلس نيز هيچ كاري نمي
تواند بكند زيرا رياست جمهوري آقاي خامنه اي مطلق است و اگر صد نامه به
ايشان بنويسند باز نمي توانند ايشان را مانند رئيس جمهور عادي پاسخگو قرار
بدهند.
|