ارتباط با ما

دانشجو لینک ها

درباره آزادگی

شماره جدید آزادگی 

بایگانی


نیشگونه

اطلاعیه و پیام ها

مقالات

صدا

 
 

 

حادثه ای برای نظام؟ !   

 سوسن آرام 

www.roshangari.com                                                                    
چرا آقای محبيان جرات ميکند درجواب اصلاح طلبان با چنين اطمينان و اعتماد به نفسی از يک جنايت فجيع و غير انسانی که دنيا را تکان داده است و جنايتکاری که اقدام به آن کرده است ، دفاع کند؟

مهدی کروبی در سخنان خود هنگام افتتاح مجلس گفت: "خانمی به نام زهرا کاظمی در رابطه با تخلفی که انجام داده بود، بازداشت شد، و حادثه ای برای نظام پيش آمد."!

گزارش آقای کروبی به مجلس عين واقعيت است. تعجب نکنيد، به واقعيت نگاه کنيد تا ببينيد آقای کروبی آنچه را که واقع شده گزارش ميدهد. و واقعيت اين است: "نظام" سرگرم اجرای پروژه بزرگی بود که اين روزها جوانب مختلف آن آشکار شده است و قرار بود به کمک آن همه "متخلفان" يعنی همه شهروندانی که برخلاف نص صريح قانون اساسی "نظام"، حق شهروندی خود را ميخواهند از هول ولی خاموش شوند. همه چيز پيش بينی شده بود ، مگر قتل فجيع خبرنگاری که تابعيت کانادايی داشت وشکنجه و مرگ او برای "نظام" دردسرايجاد ميکرد . چون اگرچه او هم در اين"نظام" متخلف محسوب ميشد، اما او شهروند نظام ديگری هم بود و سمبه اين" نظام"در آن نظام پر زور نيست . اين برای "نظام" يک حادثه بود، و مدافعان نظام از اين حادثه متاسفند، البته نه به خاطر آنکه جان عزيزخبرنگارشجاعی در اين "حادثه" از دست رفت، بلکه برای آنکه نظام دچار دردسر شد، و مدافعان هارتر نظام عميق تر متاسفند، زيرا ميترسند اين حادثه در روند پروژه قتل عام درمانی 2 وقفه ايجاد کند.

قبل از 18 تير، هنگامی که مردم در دفاع از دانشجويان معترض جنبشی را آغاز کردند و از آن طرف لباس شخصی ها به خيابانها ريختند و خوابگاه دانشجويان را مثل خانه های نوارغزه به ويرانه تبديل کردند و بگير وببندها شروع شد، بسياری فکر کردنداين کارکرد عادی "نظام" است در شرايط فوق العاده آستانه 18 تير و پس از آن "نظام" به روال عادی سرکوب باز خواهد گشت. حتی بعضی از بسيجی های نظام يواشکی " درز" دادند که ماموران دولت آقای خاتمی به جک استراو قول داده اند که در 18 تير خون از دماغ کسی جاری نخواهد شد ، فقط عده ای راميگيرند که بترسانند و بعد آنها را ول ميکنند.

اما 18 تير گذشت و بگير و ببندها بدتر شد. پاسداران نظام سرمست از فضای دلهره ای که بر سراسر کشور مستولی شد، دستگيری های "فله ای" را آغاز کردند. اصلاح طلبان که در تمام دوره سرکوب قبل از 18 تير به "اميد خدا" سرشان را دزديده بودند، ناگهان متوجه شدند که نظامی که از آن دفاع ميکنند ممکن است برايشان همانقدر خطرناک باشد که فروافتادنش. هر چه باشد هر " پروژه بزرگ" اين نظام در گام اول با آنها کار دارد و هرچه نظام منفورتر ميشود و ترس سقوط بيشتر هراسانش ميکند پروژه هايش بزرگتر و خطرناک تر ميشود واگرچه فعلا بخاطر مجموعه اوضاع محتاط است، در شرايط پيش بينی نشده حتی ممکن است جان اين دسته از مدافعان نظام هم به خطر بيفتد.

بنا براين اصلاح طلبان تصميم گرفتند گوشه پرده را کمی بالا بزنند وجزئياتی از پروژه "نظام" را افشاء کنند، البته مثل هميشه با خست، چون هر چه باشد مومن و معتقد به "نظام" هستند و از استريپ تيز خوششان نمی آيد.

محافظه کاران هم که ديگر اين " نيشگون" های اصلاح طلبان برايشان حکم قلقلک را پيدا کرده و به آن غش غش ميخندند( يک نمونه اش را پائين تر خواهيد ديد) پروژه قلع و قمع را ادامه دادند، و ميدهند. آنها اکنون سالها ست سرکوبهای ضربتی و شبه کودتايی را به پروژه ای مسلسل تبديل کرده اند تا در فاصله ضربت های فشرده تداوم حکومت زور را ممکن گردانند.

اکنون ماجرای دردناک خانم کاظمی پيش آمده است. اين جنايت غير انسانی برای مردم، نتيجه "طبيعی" حکومت تازيانه و قداره است که هر روز به اين يا آن شکل در سراسر ايران روی ميدهد، اما برای "نظام" يک حادثه است. چون اينها تازيانه و قداره را برای سروتن ايراني، که "نظام" حق شهروندی او را لگد مال کرده است، بدست گرفته اند وخانم کاظمی در کشوری ديگر حق شهروندی بدست آورده بود.

تا " نظام" اين جنايت را با اتکاء بر" ديپلماسی" ماست مالی کند، اصلاح طلبان به اميد آنند که " نظام " با کنار زدن ميرغضب داد ستيزتهران ، سعيد مرتضوی که جنايت مستقيما بدست او صورت گرفته ، سر وريش نظام رااصلاح کنند.

امير محبيان که در رسالت برای حکومت تازيانه وقداره سياست نامه مينويسد، با خونسردی معمول جلادان اين "تاکتيک " اصلاح طلبان را به سخره گرفته و شکست از پيش آن رااعلام ميکند.

اين هم دلايل او( البته به زبان آدميزاد) : اولا، هر چه اورا بکوبيد در چشم رهبر عزيزتر ميشود ، بويژه که او در قوه قضائيه است. اينجا ايران است و رهبر تصميم ميگيرد؛ ثانيا، تازه او را برداريد يکی ديگر را جايش ميگذاريم و شما که همه سرمايه هايتان را برای يک موفقيت کوتاه مدت خرج کرده ايد ميمانيد و نميدانيد در "شرايط مشابه" چه کنيد. سوم، مرتضوی کسی نيست ، مهم مائيم که به صورت يک جريان پشت سر او هستيم و با او و بی اوکارسرکوب را ادامه ميدهيم و" شرايط مشابه" را ايجاد ميکنيم.

به راستی کدام طرف در رابطه با اين تاکتيک دست بالا را دارد؟ محبيان به نکته ديگری هم اشاره ميکند که دهن کجی آشکاربه منظور مسخره کردن اصلاح طلبان است. او ميگويد استفاده از پرونده قضايی برای اهداف سياسی" اقدامی غير مدنی" است!!
وواقعا در يک نظام سراسراپا ضد مدنی مثل جمهوری اسلامی ، توسل صرف به اهرم قضايی بدون اتخاذ راهکارسياسی که نيروی مدنی را برای ضربه زدن به پايه های اين نظام ضد مدنی بسيج کند، حتی اگر موفق شود به کجا می انجامد، جز آنجايی که محبيان ميگويد، يعنی عوض شدن مهره ای با مهره ای ديگر و ادامه جنايت. و چرا آقای محبيان جرات ميکند درجواب اصلاح طلبان با چنين اطمينان و اعتماد به نفسی از يک جنايت فجيع و غير انسانی که دنيا را تکان داده است و جنايتکاری که اقدام به آن کرده است ، دفاع کند؟

علتش اين است که او ميداند اصلاح طلبان از پرونده قضايی به منظور " اعمال فشار سياسی " فقط تا جايی استفاده ميکنند که "اعتبار نظام " لطمه نبيند، ميداند هيچيک از اصلاح طلبان در اين کشور نميخواهد پرده را آنقدر بالا بزند که "پشتوانه" يا "جريان" پشت آقای مرتضوی عريان شود. ميداند که اصلاح طلبان بيش از طرف مقابل به فکر "آبروی نظام" واستحکام پايه های آن هستند . با انتشار گزارش هيات تحقيق رئيس جمهور، حالا همه"نظام" پشت اين جنايت رفته است. راه حل برای نجات "نظام " در برابر اين "حادثه " را هم چند روز پيش آقای کروبی داد: همان کار را بايد بکنيم که در مورد قتلهای زنجيره ای کرديم و نظام را نجات داديم !

استفاده از اهرم قضايی به منظور تحکيم نظام در ايران نتيجه اش تداوم جنايت است .اگر در انگلستان به خاطر تراژدی دکتر ديويد کلی خواهان استعفای اين وزير و آ ن مقام دولتی يا نخست وزير ميشوند برای آن است که نظام حاکم بر انگلستان عليرغم هر نقصانی که دارد، يک نظام مدنی و دمکراتيک است. در آنجا حتی فراخواندن يک شهروند به کميته تحقيق به خاطر تماسی که از نظر دولت اسرار دولتی را افشاء ميکرد و علنی کردن نام او ، چنان جنايت و توهينی محسوب ميشود که ملت را يک پارچه خشمگين ميکند و خود ديويد کلی سقوط نظام مورد علاقه اش به اين سطح را تحمل نميکند و دست به خود کشی ميزند. در ايران با نظامی سرو کار داريم که در آن ادعای حق شهروندی"تخلف" محسوب ميشود و صف به صف دستگاهها و رسانه های دولتی مثل آقای محبيان با چشم دريدگی و بی هيچ ملاحظه ای از جنايتکاری مثل مرتضوی درست در حين جنايت حمايت ميکنند وبی محابا اعلام ميکنندجای او قرص و محکم است و برای تداوم جنايات او، بی او يا با او تدارک ديده اند.

قاضی مرتضوی را بايد پايين کشيد، هر چه زودتر بهتر. اما نبايد به اصلاح طلبان اميد بست . آنها هرگز از حدود معين پا فراترنخواهند گذاشت و در محدوده آنها جنايتکاران در ايمنی کامل بسر ميبرند. و نيز نبايد به "ديپلماسی" دل بست ، که ديپلماسی محل مانور دولتهای کانادا و ايران است برای به هم آوردن سرو ته ماجرا.

آن راه حلی که دانشجويان پس از سرکوب 18 تير بناگزيرو برای دفاع از خود برگزيده بودند ، مقاومتها ، تحصن ها، اعتصابات زنجيره ای راه حل را به ما نشان ميدهد. راه حل بسيج نيروهای مدنی است در داخل و خارج ايران عليه اين نظام ضدمدنی. ما به زهرا کاظمی بطور مضاعف مديونيم. نه به خاطر آنکه او ورقه هويت کانادايی داشت و خونش رنگين تر از هزاران هزار قربانی اين نظام و ميليونها ايرانی بود که هر روز توسط اين رژيم شکنجه ميشوند. بلکه به خاطر آنکه او کنج امن را رها کرد و از امتيازی که داشت يعنی پاسپورت کانادايی اش برای شکستن فضای سانسور استفاده کردو به ايران رفت تا ازوضع "متخلفين" اين نظام يعنی اکثريت مردم به جهان گزارش دهد و جان عزيز خود را بر سر اين" تخلف " گذاشت. از اين رو هم به خاطر خونی که بيگناه ريخته شد و هم به خاطر تصميمش در دفاع از مردم ايران به او مديونيم. فشار بر دولت کانادا و اتحاديه اروپا برای تعقيب قاتلان او کمترين کاری است که برای ادای اين دين و احترام به او ميتوانيم انجام دهيم.

 

 

 

برگشت