بت صدام دیکتاتور هم شکست ،
نوبت بعدی !!! ؟
رضا
میرزا علی مشرف
* علت سقوط
آسان و نسبتا سريع صدام ساده بود:
شهروندان
عراقی هيچ انگيزهای در دفاع از صدام نداشتند.
* سياست
امريكا در منطقه نه بر نفت و اقتصاد و نه حتی نجات خلقها از زير سلطه
ديكتاتوری استوار است ، اما اين سياستی است كه منطق كاملا ضد اقتدارگرايانه
دارد و در عمل همسو و در راستای دمكراسی و ثبات تازه در منطقه است
* بازندگان
اصلی سياست امريكا در منطقه اقتدارگرايان و حكومتهای فاقد مشروعيت سياسی و
اخلاقیاند كه به دليل رفتارهای قرون وسطايی خود ثبات سياسی شان در افكار
عمومی تزلزل يافته ااست.
با سقوط صدام حسين زندگی سياسی يك خون آشام ٦٥ ساله پايان يافت. اما مهمتر
از آن به بيش از ٢٥ سال حكومت ترور و اختناق سيستماتيك بر عراق نقطه اختتام
مسرت بخشی گذاشته شد. رژيم صدام از نظر رفتار با دگر انديشان ، منتقدان
درون حكومت و اپوزيسيون اين كشور و نيز در شيوه تبليغاتی و محافظت از خود
شباهت كم نظيری با استالين داشت. او حتی در اين رويا بود كه بغداد را به
استالينگراد ديگری در برابر نيروهای امريكا و انگستان تبديل كند. اما صدام
همچون همه اقتدار گرايان نه قادر به فهم روندهای تازه جهان كنونی بود و نه
حتی با واقعيات ملموس كشور زير نگين خود آشنايی داشت. صدام همچون منشا اصلی
اين جنگ آنقدر از شهامت مدنی و انسانيت فارغ بود كه راه همه كوششهای سياسی
، مصالحه جويی و كوتاه آمدن را كه تا سه هفته پيش جريان داشت ، با رفتاری
لجوجانه و قرون وسطايی مسدود كرد. اما مقاومت ضعيف و در مجموع پراكنده گارد
ويژه جمهوری و فدائيان صدام كه تنها سه هفته ادامه يافت ، نشان داد كه با
هيچ نيروی نظامی تربيت شدهای نيز نميتوان از پايههای رژيمی نامشروع دفاع
كرد و حتی دست به مقاومت آبرومندانهای زد. علت سقوط آسان و نسبتا سريع
صدام ساده بود: شهروندان عراقی هيچ انگيزهای در دفاع از صدام نداشتند.
اين جنگ گرچه جنگی نامتعارف بود، اما مانند همه جنگها با تلفات و تراژديهای
انسانی و ضايعات وحشتناك روحی تاسف باری همراه بود. با اينحال حيات سياسی
رژيم صدام در مجموع در يك جنگ نسبتا كوتاه پايان يافت و با توجه به حجم
عظيم زرادخانه تسليحاتی موجود در عراق در مجموع كمترين تلفات و خرابيهای
ممكن را ببار آورد. اما جنگ صرفنظر از عدم حقانيت قانونی و بين المللی آن
كه مورد انتقاد به حق گستردهای در جهان نيز قرار گرفت ، به دلايل متعددی
بويژه پايان دادن به حيات يك رژيم ضدبشری دارای سرشتی عادلانه بود.
جنگ عليرغم
رنجها و مصايب دهشتناكی كه برای غير نظاميان عراقی ببار آورد، از اين جهت
نيز عادلانه بود كه تامين حق زندگی انسان آزاد و رهايی از يك رژيم ضد
انسانی ، همواره و بطور پايهای برتر از هر ارزش اخلاقی و نيز حقوق بين
المللی ديگر است. من اين نظريه را در آستانه شروع جنگ نيز به صراحت پيش
كشيدم. بخصوص اينكه مساله اصلی و كليدی عراق و ديگر كشورهای منطقه بويژه
ايران قبل از هرچيز فقدان آزادی و ظلم رژيمهای مستبد و نابود كردن
سرمايههای اجتماعی و طبيعی يعنی وطن دوستان و منابع زير زمينی اين
كشورهاست. لذا انگيزه امريكا و انگليس در نابودی رژيم صدام هرچه باشد، در
دوران كنونی كه بيش از نيم قرن از مناسبات استعماری رها شده است ، در نتيجه
مندی مثبت آن بسود ملت عراق و ديگر ملل منطقه هيچ ترديدی نيست
.
صدام حسين
همچون يك سد بزرگ سياسی نه تنها در برابر شهروندان عراق و دمكراسی در اين
كشور بلكه در كل منطقه خاورميانه تهديد بزرگی برای صلح پايدار، دمكراسی و
نيز حل مسالمت آميز مشكل تاريخی فلسطين و اسرائيل بود. اينك با از بين رفتن
اين مانع اساسی افقهای تازهای در برابر مردم عراق ، همسايگان اين كشور و
نيز همه ملتهای خاورميانه گشوده ميشود. با پايان بحث مشروعيت حقوقی نبرد
عليه رژيم صدام ، در حقيقت مشروعيت اخلاقی و سياسی اين نبرد در برابر
ديدگان باز همه آگاهان سياسی و آزاديخواهان جهان و منطقه میدرخشد.
29 اپریل 2003اعيه
|