ارتباط با ما

دانشجو لینک ها

درباره آزادگی

شماره جدید آزادگی 

بایگانی


نیشگونه

اطلاعیه و پیام ها

مقالات

صدا

 
 

نامه سرگشاده يک روزنامه‌نگار زن به سران سه قوه

  به عنوان يک زن مسلمان ايرانی و در اصل به عنوان يک روزنامه‌نگار زن اين پرسش را از شما که مسئولان عالرتبه نظامی که داعيه اسلامی بودن هم داريد می‌پرسم که اگر يک زن در موقعيت افسانه نوروزی قرار بگيرد چه کاری را بايد انجام دهد؟

4 شهریور 1382

سران قوای سه گانه جمهوری اسلامي
آقايان سيد محمد خاتمی،
مهدی کروبی و سيد محمود هاشمی شاهرودی
 
اين روزها در جمهوری اسلامی ايام بزرگداشت مقام زن و روز مادر است و من به عنوان يک زن روزنامه نگار 25 ايرانی که همسن انقلابم،در مدارس جمهوری اسلامی درس خوانده ام،خارج از کشور نبوده ام و در چارچوب نظام جمهوری اسلامی پرورش يافته ام و وارث انقلابی هستم که پدران و مادرانم در عنفوان جوانی آن را رقم زده اند، از شما سران ايران اسلامی از کشته شدن يک زن خبرنگار در زندان‌های جمهوری اسلامی نمی‌پرسم، از محکوميت يک خبرنگار زن تنها به اتهام معرفی يک کتاب در روزنامه اش نمی‌پرسم، از رد لايحه پيوستن به کنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان و چشم پوشی داعيه داران حکومت اسلامی بر قتل‌های ناموسی تحت اختيارداری مردان در ايلام و اهواز و آبادان و... نمی‌پرسم.
نمی پرسم چرا پس از گذشت 24-25 سال از تشکيل حکومت اسلامی در اين مملکت، صحبت از تشکيل خانه‌های عفاف می‌شود. چرا به گفته يک مقام مسئول 70 درصد دختران فراری در کشوری که حکومتی اسلامی بر آن حاکم است، از خانواده‌های مذهبی می‌باشند. کاری به خانه هدايت اسلامی کرج هم ندارم و نه به تاييد حکم سنگسار زنی توسط ديوان عالی کشور. از هيچکدام از اينها که دغدغه‌های ذهنی من به عنوان يک روزنامه نگار است، نمی پرسم. اما به عنوان يک زن به خود حق می‌دهم شما را خطاب قرار داده و فريادهای شکوه آميز و دردمندانه زنی را متذکر شوم که از شش سال پيش تاکنون، به دليل دفاع از پاکدامنی خويش اسير بندو زندان شده و به مرگ محکومش کرده اند. "افسانه نوروزی" شش سال پيش در دفاع از ناموس خود رييس سازمانی را از پای درآورد که می‌بايست حافظ نظم و امنيت در جزيره کيش می‌بود اما محاکم قضايی بدون توجه به گزارش‌های اوليه پليس و نظريه پزشکان قانونی در تاييد گفته‌های اين زن در تمام مراحل بازجويی، تحقيق و محاکمه که در آنها علت قتل "آقای مقدم" را دفاع از شرف و آبروی خويش عنوان کرده، او را مستحق "اعدام" تشخيص داده اند، بدون اينکه به انگيزه خاص ديگری استناد کنند که اساس و لازمه هر جنايتی است. توجه جنابان عالی را به اين نکته جلب می‌کنم که طبق مندرجات پرونده گروهی از بازجويان بهمراه دو پزشک قانونی و دو تن از افسران آگاهی در جزيره کيش، برای بازسازی صحنه در محل جنايت حضور يافته و پس از بازسازی صحنه قتل، با امضای صورت جلسه ای، گفته‌های افسانه نوروزی را در تشريح صحنه قتل مورد تاييد قرار داده اند.
با تمام دلايل محکمه پسندی که تاکيد می‌کند افسانه نوروزی در "دفاع مشروع" از خود، آقای مقدم را به قتل رسانده اما چندی پيش حکم اعدام وی در ديوان عالی کشور تاييد شد. حکم صادره و تاييد آن در ديوان عالی کشور يک بار ديگر ما را در برابر اين پرسش اساسی قرار داد که آيا دفاع از حيثيت و ناموس يک زن در جمهوری اسلامی بايد چنين هزينه‌ای را در بر داشته باشد؟

بنده به عنوان يک زن مسلمان ايرانی و در اصل به عنوان يک روزنامه‌نگار زن اين پرسش را از شما که مسئولان عالرتبه نظامی که داعيه اسلامی بودن هم داريد می‌پرسم که اگر يک زن در موقعيت افسانه نوروزی قرار بگيرد چه کاری را بايد انجام دهد؟
آيا اگر به خواسته‌های بيشرمانه طرف مقابل تن دهد "زنای محصنه" مرتکب نشده است و حکم او سنگسار نخواهد بود؟

آيا اگر به خواست او تن ندهد و مقاومتش تا بدانجا پيش رود که منجر به ارتکاب قتلی چون ماجرای افسانه نوروزی شود، قاتل است و حکمش اعدام خواهد بود؟
آيا قاضی پرونده افسانه نوروزی در هنگام صدور حکم نيم نگاهی به ماده 61 و 625 قانون مجازات اسلامی داشته است که قانونگذار به خوبی پيش بينی کرده که چنانچه فردی در مقام دفاع از جان يا مال و يا ناموس خود يا ديگری مرتکب عملی شود که قانونا جرم است، با استناد به بحث دفاع مشروع از مجازات معاف است؟
قاضی محترم و دادياران ديوان عالی کشور که حکم اعدام را صادر و تاييد کرده‌اند آيا اندکی انديشيده‌اند که اگر همسر يا دخترانشان در موقعيتی همچون افسانه نوروزی قرار گيرند چه اقدامی بايد صورت دهند؟

اصلا چه توقعی از آنان دارند، توقع دارند که به زنا تن دهند يا اينکه عنوان قاتل را بپذيرند؟
آقايان محترم!
حکومتی که داعيه اسلامی بودن را دارد به کجا می‌رود؟ کجايند آنان که خود را حافظ و نگاهبان اسلام و اسلاميت مردم می‌پندارند و هرجا گفتاری يا عملی برخلاف منافع جناحی خود تشخيص دهند، فرياد واالسلاما سر می‌دهند.

زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نيست
در حق ما هر چه گويند جای اکراه نيست
بر در ميخانه رفتن کار يکرنگان بود
خودفروشان را به کوی می‌فروشان راه نيست

فرشته قاضی - روزنامه نگار




 

 

 

 

برگشت