ارتباط با ما

دانشجو لینک ها

درباره آزادگی

شماره جدید آزادگی 

بایگانی


نیشگونه

اطلاعیه و پیام ها

مقالات

صدا

 
 


 

مصاحبه آزادگی با آقای نیما راشدان

 مسائل روز جوانان ایران

* آقاي راشدان ، آيا تغييري در ميزان آزاديهاي فردي و اجتماعي ايران در ماههاي گذشته رخ داده است ؟

** به نظرم هر قدر متولدين سالهاي قبل از ۱۳۶۵ که يک پيک جمعيتي خيلي تيز است ،‌وارد عرصه عمومي شوند و مطالبات خود را ارائه دهند - حاکميت بصورت ناخودآگاه و خيلي مسلوب الاراده ناچار از گشايش فضاي عمومي است. اما متاسفانه محدوديتهاي اعمال شده از سوي حکومت حتي در دل حوزه خصوصي ، اينها اثرات جانبي زيادي دارد. بطور مثال روابط پسران و دختران جوان خيلي ماديگرايانه ، خشن و نخراشيده است. يعني اصولا دختران جوان خيلي از نوع روابط ضرر مي کنند و مغبون مي شوند. بهرحال حاکميت توان اعمال زور بصورت گسترده بر پسران را ندارد منتهي در مورد دختران پدر و برادر هم به کمک حکومت مي آيند و بصورت ضابط نيروي انتظامي عمل مي کنند. اما در يک نگاه کلي در مسير خوبي هستيم. يعني براي من لذت بخش است که اينجا دور از گود بازي بنشينم و تماشا کنم که يک جمعيت ۲۰ ميليوني جوان چگونه همه مظاهر اسلام و ميراث خميني و توصيه هاي خامنه اي به تقوي را به مضحکه گرفته و راه خود را مي رود و حاکميت هم خيلي ذليلانه مجبور از تمکين است.

*‌ الان گرايشات عام جوانان را چه جور مي شود دسته بندي کرد ؟

* چيز زيادي نمي دانيم اما قدرمسلم هر چه داريم از جهاني شدن داريم. متاسفانه سرکوب شديد اهل قلم و روشنفکران چپ سکولار از سال ۱۳۷۰ عرصه را بصورت کلي براي شيوه زندگي آمريکايي The American Way of Life خالي گذاشت. الان شما رفتار دختران جوان را توجه کنيد. يک طرح تحقيقي بود که دختران ايراني چه خودرويي را بيشتر دوست دارند. تقريبا همه جوابها ماشينهاي دوديفرانسيل و شاسي بلند و دوکابين بود. اين يک نمونه است ،‌گرايش به دوردرجا و دستي کشيدن و راه به راه معکوس کشيدن و .. اينها و صدها نشانه ديگر حاکي از گرايش عمومي دختران و پسران جوان به شيوه زندگي مطلقا آمريکايي است.

* و  آیا همين گرايش به رواج بحثهاي فمينيستي انجاميده است؟

** خير ، مباحث فمينيستي در ايران از گفتمان چپ سنتي مايه مي گيرد. يک تاريخچه اي دارد و مثل همه جاي دنيا ، فمينيسم کلاسيک در حوزه نفوذ گفتمان چپ واقع است. در ايران هم همينطور، منتهي چون حاکميت فمينيستهاي چپ را يکي از عمده ترين تهديدها تلقي ميکند ، سرکوب مي کنند. و اين سرکوب مانع از تبديل آن به يک جنبش اجتماعي خواهدشد. اين سرکوب همزمان است با محو فمينيسم کلاسيک در جهان. يعني شما توجه کنيد،‌ فمينيستها در دهه گذشته به مرور از مراکز قانونگذاري در اروپا و آمريکاي شمالي و حتي اسکانديناوي کمابيش حذف شده اند. حرکتهاي فمينيستي در دل جنبش سبز عموما حل شده. در ايران هم به همين شکل است يعني شما نمي توانيد در دنياي جهاني شده يک حرکتي را که عمر تاريخي آن در جهان پايان يافته به استناد آمار - اين را بازتوليد کنيد. البته سرکوب هم موثر است، خصوصا چون خامنه اي شخصا ضد فمينيسم است و اينرا صراحتا مي گويد ( البته بگذريم که در ايران ضد فمينيسم بودن مد است و از ملاحسني در اروميه گرفته تا محسن آرمين و سيد محمد خاتمي و هرکه مي نويسد و مي گويد يک اشتراک نظر دارند و آن اينکه فمينيسم بد
و اخ است) ولي بهرحال خيلي بعيد مي دانم اين به يک جنبش گسترده اجتماعي تبديل شود ، نمونه اش همين گردهم آيي پارک لاله بود با ۸۰ تا ۱۵۰ نفر در يک شهر ۱۲ ميليوني که ۶ ميليون زن دارد حداقل.

* پس گرايش عمده زنان در ايران چيست ؟

** يک رويکرد قوي داريم ، از سال ۱۳۷۵ به اينطرف جامعه شاهد حضور گروهي دختر بشدت پولدار در عرصه عمومي است که به لحاظ مالي به پدران خود متکي اند. اينها الان در مرجعيت اجتماعي زنان قرارگرفته اند. در آمريکاي شمالي هم همينطور است با اين تفاوت که گروه متناظر به درآمد بالاي مالي خود متکي است. نمونه اش سريال بازاري Sex and The City است ، گروهي از دختران پولدار که از مردان استفاده ابزاري مي کنند. 
يک تيپ عمومي Super Girl است که در سالهاي اخير خيلي با قدرت نمود يافته در ايران و جاههاي ديگر. اتفاقا فمينيستهاي کلاسيک چپ از يک چنين تيپي خيلي هم نفرت دارند. مثلا در ايران شما آخرين نتايج طرح درآمد هزينه خانوار در مناطق شهري را بررسي کنيد در ۵ سال گذشته هزينه دهک مربوط به خريد زيورآلات و لوازم زيبايي و آرايش مجموعا ۱۵ برابر شده. يک آمار داريم که مي گويد ميزان عمل جراحي بيني و گونه در ميان زنان ايراني ۹۰ برابر شده. ايران نخستي رتبه ميان کشورهاي جهان سوم در جراحي بيني است. يانها خيلي معني دارند يک لايه مرکب از دختران بسيار پولدار درحال گسترش است و اينها الگوي ديگر دختران جوان مي باشند و خواهند بود . همين با رويکرد جهاني شده اش هم مشابه است. 

* بازگرديم به جوانان به صورت عام..

** اول راجع به موسيقي بگويم ،‌ من سه سال پيش يک سري مطالبي را در گويا آوردم و همچنين در مصاحبه با راديو آزادي ( آقاي نيکنام) - مطلب گويا راجع به پيش بيني رواج قرصهاي EX بود و مصاحبه راديو راجع به گرايش از رپ به R&B و Hip HoP شما بخوبي مي دانيد که موسيقي مرتبط است به انديشه سياسي و خصوصا در جامعه شناسي جهاني شدن ، حتي قبل از آنهم مثلا تئودور آدرنو يک رساله مفصلي دارد درباره موزيک جاز و حوزه عمومي. بهرتقدير به نظرم سه نوع موسيقي خواهيم داشت در طبقات اجتماعي فرادست با استقبال زياد که عبارتند از Trance اروپايي بدليل سازگاري اش با موسيقي خيلي وهم انگيز شرقي و خيلي دلايل ديگر مثل افسردگي رايج در جامعه ايران و مصرف نسبتا بالاي گراس و .... يک نوع 'Latin Pop' خيلي رايج مثل بقيه جاهاي دنيا و در آخر همان R&B که گفتم کارهايي مثل آشانتي و Hip Hop مثلا نلي و جارول.
موسيقي غربي دهه ۷۰ و ۸۰ که زماني پرطرفدار بود و هنوز هم در تيپ بخصوصي طرفدار دارد در سطح بسيار بسيار محدودي حفظ خواهد شد. 
البته در مناطق پرجمعيت و طبقات فرودست موسيقي پاپ ايراني رايج خواهد بود. از ميان خوانندگان چندنفر مثل قميشي و ابي برخوردار از استقبال عموني اند در بالا و پايين شهرها و خوانندگان پاپ و يا راک جديد را هم کماکان خواهيم داشت. اينجا هم شاهد چيرگي ارزشهاي زندگي آمريکايي هستيم. اصولا جامعه جوان در ايران به سرعت در حال مهاجرت به ارزشهاي زندگي آمريکايي است. حالا قرار است اين تقاضاي مصرف بالا از کجا تامين شود و آزاديهاي فردي چگونه فراهم آيد ، اينها همه در ارتباط با تحولات عرصه سياست پاسخ مي يابد.

* و اما گرايشات سياسي جوانان ...

** به نظرم امکان ترميم شکاف ميان حزب الله و جوانان از ميان رفته است. يعني ما اميدوار بوديم که جامعه بسوي يک تفاهم مداراطلبانه حرکت کند. الان شما شاهديد که جوانان در همه جاي ايران به محض اينکه در اکثريت قرار مي گيرند و احساس خطر نمي کنند بسيجيها را مي کوبند و خيلي بد هم مي کويند. من خيلي با تاسف مي گويم که منتظر يک جدال بسيار خونين و هزينه بر بايد بود. از سمت مردم و جوانان شکي ندارم مختصر اميد باقيمانده بسيج و سپاه است که عقب بکشند ، تسليم شوند و با جوانان درگير نشوند والا له خواهند شد.
از سال ۱۹۹۰ تا بحال در چند کشور مختلف دنيا اين اتفاق افتاده الان تقريبا الگو است يعني الگوي انقلاببات در جهان گلوبال اين است که جمعيت بسيار کثيري از جوانان يکهو به خيابان مي ريزند و اتفاقا خيلي واندال گونه همه مراکز دولتي را تخريب مي کنند و دست آخر رياست جمهوري و پارلمان تصرف مي شود و کار تمام است ، همه اينها در کسري از روز رخ مي دهد. خدمتتان عرض کردم از سال ۱۹۸۹ تا بحال در ۱۰ کشوري که اقتدار امنيتي شان ۱۰۰ برابر ايران بوده شاهد اين اتفاق بوده ايم ، ايران يک کشور ورشکسته بيکار با پليس فاسدي است که حقوق ۱۰۰ - ۱۵۰ دلار در ماه مي گيرند و به نظرم اصولا همين کسر روز هم طول نخواهد کشيد. فقط بايد زمانش فرا برسد.

* اينها همه در صورتي است که ايران مورد تهاجم نظامي بيگانه قرار نگيرد ..


** اولا بيگانه من نمي دانم که يعني چه ، يعني اين ترجمه فارسي چه لغتي است. ديناي امروز جهاني است ، مگر شما در ايران اقتصاد ملي داريد که مي گوييد بيگانه ، بيگانه مربوط به قرن قبل بود زماني که حاکميت ملي و اقتصاد ملي معنا داشت. الان اولا اقتصاد ملي ديگر وجود خارجي ندارد مگر در برخي قبايل دور از تمدن در آمازون. اقتصاد اقتصاد جهاني است و ديگران هستند که درباره خريد و فروش شما تصميم مي گيرند و ديگران هستند که قيمت نان سنگگ را در تهران تعيين مي کنند و ثانيا حاکميت ملي معنا ندارد اگر معنا داشت طالبان الان در افغانستان بود ، صدام در بغداد ، ميلشويچ در يوگسلاوي و خيلي هاي ديگر. الان شوراي امنيت سازمان ملل مي تواند با يک مصوبه سرنوشت يک کشور ۱۰۰ ميليوني را بدون دخالت شهروندانش به اعتبار حفظ امنيت شهروندان جهان تغيير دهد. خوشتان مي آيد يا نه همين است که هست. ديدگاه استقلال و حاکميت ملي مربوط به قرن ۱۸ و ۱۹ است الان اصولا بخاطر اقتصاد جهاني طرح اين ديدگاه مضحک به نظر مي رسد.
 ثانيا : آمريکا به جمهوري اسلامي حمله نمي کند چون حشره را نبايد با موشک کروز کشت. براي کشتن پشه ، مگس کش کفايت مي کند. نيازي به حمله نيست. آقاي خامنه اي و سپاه و بسيج او حتي توان دفاع از استان سمنان را هم ندارند ،‌ من قبلا هم گفته ام استعداد پدافند و تهاجم نيروي هوايي ايران يعني سپاه و ارتش روي هم - کلا يک ششم کشور قطر است. حتي اگر دنيا اصلا وجود ايران را فراموش کند جوانان و زنان ايراني خود تکليف خود را با اسلام روشن خواهند نمود. همانطور که غرب با مسيحيت تعيين تکليف کرد. برخي نيروهاي سياسي ايران ظاهرا در فهم اين مطلب با مشکل مواجه اند که اگر ما مي گوييم اتتقال قدرت با مشارکت جامعه جهاني اين به معناي جلوگيري از خونريزي و حمام خون است. اين به نفع همه جريانات سياسي ايران است که سازمان ملل متحد انتقال قدرت در ايران را مديريت کند. 
کما اينکه اگر تا همين امروز هم ترس از ايالات متحده ، اروپا و سازمان ملل نبود ،‌من قسم مي خورم که آقاي خامنه اي در يک روز فرمان مي داد از خاتمي گرفته تا شمس الواعظين و آيت الله منتظري و عباس عبدي و مشارکت و ... را ،‌همه و همه را در يک روز سينه ديوار بگذارند و تيرباران کنند. خاطر سيد محمد خاتمي قطعا از مهدي هاشمي عزيزتر نيست. وظيفه ما هشدار دادن است اگر جامعه جهاني در تحولات ايران درگير نشود ،‌دريايي از خون خواهيم داشت. دوستان ما انتخاب کنند استقلال قرن نوزدهمي و خونريزي يا يک انتقال قدرت آرام به شيوه مرسوم قرن ۲۱ با حداقل تلفات. از ياد نبريم پافشاري آقاي مليشوييچ در برابر درخواستهاي آمريکا از سال ۹۱ تا ۲۰۰۱ نزديک به نيم ميلون کشته و يک کشور مخروبه و تکه تکه برجاي گذاشت و دست آخر هم ذليلانه بازداشت و محاکمه شد تا دير نشده مشکل
را با کمترين تلفات و هزينه حل کنيم.
 

 

 

برگشت