اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
درس هائی از سیاهکل نگارش: اشرف دهقانی با سلام به شما عزيزان که برای گراميداشت رستاخیز سیاهکل، در اينچا گرد آمديد و من خیلی خوشحال هستم که فرصتی دست داده که می تونم رو در رو با شما عزیزان صحبت بکنم. صحبتمو با ذکر اهمیت سیاهکل شروع می کنم. البته خیلی خلاصه. مبارزه رزمندگان سیاهکل و به طور کلی کار انقلابی ای که توسط چریکهای فدائی خلق، این کمونیست های راستین، در دهه 50، صورت گرفت، آنقدر عظیم و ارزشمند بود که تاریخ جامعه ما رو قدمی به جلو برد. ما تأثیرات سِترگ اون مبارزه را در جریان قیام بهمن هم شاهد بودیم و دیدیم که چریکهای فدائی خلق چطور با استقبال وسیع مردم در سراسر ایران مواجه شدند و همین، قدرتی به کمونیست ها در جامعه داد که خمینی در اون ابتدا نتونست به راحتی اونا را سرکوب بکنه. و امروز هم می بینیم که یک کارزار ضد فدائی، توسط عوامل جمهوری اسلامی، و تاریک فکرانِ ( نمی شه گفت روشنفکران، باید بگیم تاریک فکران) طبقات استثمارگر و مرتجع بوجود اومده که خود همین واقعیت هم نشوندهنده تأثیرات رستاخیز سیاهکل تا به امروزه. عمده مطالبی که من میخواهم اینجا مطرح کنم، درهمان چارچوبی قرار داره که در آفیش این مراسم اومده. برای این که ما نمی خوایم در گذشته باقی بمونیم. باید ببینیم که از "آفتابکاران جنگل" چه آموزش هائی می شه برای تغییر شرایط ظالمانه کنونی آموخت؟ چون دلیل بررسی تاریخ هم اینه که از آن درسی برای شرایط حال و آینده گرفته بشه. می گن که گذشته چراغ راه آینده هست و در واقع، به همین خاطر هم هستش که تاریخ رو تحریف می کنن، چون نمی خوان نسل های جوان بتوانند به درس های نهفته در مبارزات گذشته دست پیدا بکنن. اولین نکته در مورد مبارزه مسلحانه در سیاهکل اینه که این مبارزه در پاسخ به ضرورت ها ، در پاسخ به نیازهای مبارزاتی جامعه ایران بوجود اومد. ولی، این موضوع رو تحریف می کنن و مثلاً میگن که اون یک کار تقلیدی از کوبا بوده و یا این طور وانمود می کنن که مبارزه مسلحانه در ایران به این خاطر برپا شد که پس از جنگ جهانی دوم در جهان این گرایش وجود داشت و از اون این نتیجه را می گیرن که الان دیگه اون دوران سپری شده. و از اینجا، به نسل جوان القاء می کنن که مبارزه مسلحانه دیگه پاسخگوی شرایط کنونی نیستش و سیاهکل یک ضرورت نبوده البته، خُب در این شکی نیست که رویداهای انقلابی در جهان روی هم تأثیر می گذارند، مردم در همه نقاط جهان از مبارزات همدیگر یاد می گیرن شما انقلاب سوسیالیستی در روسیه در اکتبر رو در نظر بگیرید. این انقلاب به خاطر این که طبقه کارگر رو به قدرت رسونده بود، تحت تأثیر اون، مردم تحت ستم، مردم تحت ظلم و استعمار، در اکثر مناطق جهان به غلیان در اومدند. آیا می شه گفت که همه از انقلاب در روسیه تقلید کرده بودند؟ این طور نیست. انسان های واقع بین و مجهز به دید علمی هیچوقت نمی آیند علت و منشاء پدیده های اجتماعی را در خارج از خود اون پدیده ها جستجو بکنن. در نفی این موضوع که چریکهای فدائی خلق از هیچ جنبشی تقلید نکردند، اینو بگم که ما قبل از این که چریکهای فدائی خلق تشکیل بشه، در گروه رفیق احمدزاده یک نشریه داخلی داشتیم که در اونجا یک چنين جمله ای نوشته شده بود که ما نام همه رهبران جنبش کمونيستی را بر پرچممون می نويسيم، ولی، راه مبارزه مان رو بر اساس تحليل مشخص از شرايط مشخص جامعه، خودمان تعيين می کنيم. به واقع، با عمل به این رهنمود بود که چریکهای فدائی خلق، به ضرورت مبارزه مسلحانه در ایران رسيدند و اونو شروع کردند. ما اگر می بینیم که از سیاهکل یک جنبش انقلابی پا گرفت که یکی از درخشان ترین دوران تاریخی را در جامعه ما بوجود آورد- این در درجه اول، به خاطر موفقیت رفقای اولیه سازمان در تدوین تئوری انقلابی ای بود که با خود شرایط جامعه ایران انطباق داشت. حالا من قبل از این که نکات عمده این تئوری رو یک حدی راجع بهش در اینجا صحبت بکنم، می خوام این رو بگم که چریکهای فدائی خلق به چه صورتی بوجود اومد. اینو می دونید که چریکهای فدائی خلق از ترکیب دو گروه بوجود اومد. گروه رفیق احمدزاده و گروه جنگل. گروه احمدزاده در سال 46 از همون موقعی نطفه بست که گرامی صمد بهرنگی برای چاپ کتاب الفباش در تهران بسر می برد و با رفیق پویان در تماس بود. این گروه در طی 4 سال، کارهای عظیمی در زمینه تئوریک انجام داد، و در یک پروسه کار نظری و عملی ( منظورم از کار عملی رفتن به میان کارگران و دهقانان و کوشش در شناخت شرایط عينی جامعه هستش)، دراین پروسه موفق شد تئوری انقلاب ایران رو تدوین بکنه. و به "چه باید کرد" اساسی جامعه تحت سلطه ایران، پاسخ بده. اینو هم بگم که مطالعه شرایط عینی جامعه کاری بود که تنها این گروه به اون دست زد. و تا جائی که من میدونم ، بدِعت گذاران این روش کار در دهه 40 در ایران هم، رفقای گرانقدر ما بهروز دهقانی و صمد بهرنگی بودند. در خود دهه 50 برای همه معلوم بود که مبانی تئوریک چریکهای فدائی در دو اثر ارزنده رفقا پویان و احمد زاده درج شده است، و من مسلم می دونم که همه کسانی که در اون سالها فعالیت مبارزاتی می کردند- از میان شماها هم- این واقعیت را می دونند و با این نام ها هم آشنا هستند.
این تأکیدرا می کنم به خاطر این که اگر دیروز، به نادرست، رفیق بیژن جزنی را تئوریسین این سازمان خوندند، امروز کار تحریف تاریخ چریکهای فدائی خلق، به جائی کشیده که حال برای ایجاد اغتشاش فکری در بین نسل جوان کنونی، به شهید مصطفی شعاعیان هم نسبت "نظریه پرداز نسل دهه 50" رو می دن. در حالی که جوانان دهه 50 اصلاً اطلاعی از نظرات شعاعیان نداشتند. اینو هم بگم که شعاعیان در سال 52 مدتی در ارتباطی نزدیک با سازمان ما قرار گرفت، و لی از اونجا که اون مبارز، رسماً لنينيسمِ مورد پذيرشِ کمونیست های فدائی رو |