هرانا: در پرونده ویژه این شماره از خط صلح و با توجه به وقوع سیل ویرانگر در استان گلستان و منطقه ترکمن صحرا، به سراغ عبدالرحمن دیه جی که سابقه روزنامه نگاری و سردبیری هفته نامه صحرا را نیز در کارنامه خود دارد، رفتیم. گفتگوی خط صلح با وی حول محور علل وقوع سیل در این منطقه، نحوه مدیریت بحران توسط مسئولان، خسارت های وارده به جان و مال مردم و هم چنین وضعیت کنونی معیشت آنان است.
از نظر شما علل وقوع سیل با این ابعاد در استان گلستان چه بود؟ و آیا این امر با توجه به میزان بارش ها در این منطقه طبیعی به نظر می رسد؟
سیل گلستان دلایل بسیاری داشت؛ هم دلایل طبیعی و هم دخالت های انسانی در ساختار طبیعت که موجب چنان سیل سهمگینی شدند. البته که بارش باران بیش از سال های پیش بود. هفتاد درصد بارانی که در طی یک سال باید می بارید، در طول یکی-دو روز بارید. اما این دلیل اصلی سیل نبود. هواشناسی استان گلستان از ۱۰ روز قبل برای باران پیش رو هشدار داده بود. باید اقدامات پیشگیرانه انجام می شد. اما کاری انجام ندادند. جناب استاندار که باید کمیته بحران سیل را تشکیل می داد، رفت پی تعطیلات نوروزی و مردم را با سیل تنها گذاشت.
در حال حاضر سه تا سد بزرگ در ترکمن صحرا وجود دارد: سد گلستان، سد بوستان، سد وشمگیر. قبل از انقلاب فقط سد وشمگیر در منطقه ترکمن صحرا بود که آبش برای زمین هایی که غلات کشت می شد، مورد استفاده قرار می گرفت. بعد از انقلاب دو سد دیگر ایجاد شد، که این دو سد اقلیم منطقه را عوض کرد و رودخانه ها را خشکاند. با خشکیدن رودخانه ها تغییر روش کشت پیش آمد، که در نتیجه آن حدود ۱۶ کارخانه در گنبد -که کارگران به شکل فصلی ۶ ماهه و گاه ۱۰ ماهه در آن ها کار می کردند (چون کارخانه روغن کشی)- تعطیل شدند. دستگاه های این کارخانه ها که قبل از انقلاب تهیه شده بود هم به فروش رفت. حتی زمین های کشاورزی از دست صاحبان اصلی آن ها غصب شد و غاصبان با آب سدهای خود، زمین های غصبی را آبیاری کردند.
به هر حال مسئولین استانی، آب این سه سدی را که ذکر کردم، قبل از آن باران های شدید به صورت کنترل شده و تدریجی آزاد می کردند تا شب واقعه به صورت ناگهانی لبریز نشوند. اما این کار را نکردند. چرا انجام ندادند؟ همه چیز به خاطر و منفعت و سودی است که در این میان نهفته است. توجه بفرمایید که اولاً آب این سدها، آب هایی هستند که بایستی در مواقع عادی در رودخانه های اترک و گرگان جاری می شدند. با ایجاد این سدها آن رودخانه های پر تلاطم را که زیبایی طبیعت ترکمن صحرا و منبع آبیاری زمین های ترکمن ها بود خشک کردند. کاری کردند که این رودخانه های پر تلاطم که شاید میلیون ها سال در آن منطقه عمر داشته اند، به گذرگاه های خشک با لایه های رسوبی و باتلاقی تبدیل شدند. علف های هرز و درختچه هایی در آن ها روییدند و حشرات بر فرازشان به پرواز درآمدند. حتی لایروبی هم نشدند که حداقل باران های بهاری در آن ها به راحتی به حرکت آیند و با شور و شوق به دیدار دریای خزر بروند. بله مردم را بی آب و بی رودخانه گذاشتند. برای بچه هایی که لب رودخانه بازی می کردند و توی آبش شنا می کردند، باریکه ای خشک و خسته و دلگیر به جا گذاشتند. علت هم این بود که سدهایی بسازند و با آب آن ها برکه های مصنوعی پرورش ماهی درست کنند و از آن سود ببرند. با آب سد زمین های افراد خاص نزدیک به حکومت را آبیاری کنند. آب سد را به کشاورزان محروم منطقه بفروشند و سودی کسب کنند. یعنی رودخانه مردم را خشکاندند و آب ها را در سدها زندانی کردند و بعد همان آب را به مردم فروختند.
این بار هم قصد فروش آب را داشتند. برای همین هم آب سدها را تخلیه نکردند، تا مبادا به ضرر مادیشان تمام شود. حتی دریچه خراب سد وشمگیر را هم درست نکرده بودند. مدیریت صفر بود. نتیجه اش شد سیل؛ زیر آب رفتن زمین های زراعی مردم، زیر آب رفتن خانه های مردم و به هلاکت رسیدن انسان ها.
به هر جانب عوامل سیل که می نگری، دست مداخله گر انسان را در پشت آن می بینی. همین دست انسان، در واقع دست مسئولین و آن شرکت های منتسب به نماینده ولی فقیه در استان گلستان درخت هایی را که مانع سیل می شدند و از حرکت آب ها می کاستند بریدند و فروختند و پولش را به جیب هایشان زدند تا جایی که دیگر زمین های لخت توانی برای مقابله با سیل ها نداشتند. همین شد که چنان سیل سهمگینی شکل گرفت. جا دارد اضافه کنم که بر پایه گزارش بانک جهانی، میانگین سالانه نابودی “جنگلهای خزری” در ایران، ۴۵ هزار هکتار، معادل چهار و سه دهم درصد از کل مساحت جنگل های این ناحیه و سه درصد از مساحت کل جنگلهای این کشور بوده است.
این نامها را به خاطر بسپارید!
فیلم زیر: برنامه فلاحتی در صدای آمریکا: کدام عمامه گنده ها با طرح «تنفس جنگل» مخالفت کردند
انصاف نیوز دربارهی ادعاهای اخیر فعالیت در بهره برداری از جنگل از سوی برخی شخصیتها و مسوولان و فرزندان آنها در استانهای شمالی نوشت: داریم با جنگل در ایران خداحافظی میکنیم. حجم تخریب جنگلهای شمال عجیب و غریب است. حتی همین الآن در سرازیری تغییرات آب و هوا و تغییرات اقلیم در استانهای شمالی کشور افتادهایم.
بیشتر از ده سال است که در مجامع سیاستگذاری کشور به شکل جدی زمزمههایی مطرح شده که جهت بهبود اوضاع نامساعد جنگلهای کشور، ناچاریم چند سال کلا برداشت از جنگل را متوقف کنیم و به جنگل استراحت بدهیم.
بالاخره در سال ۹۵ دولت در قالب برنامه ششم لایحه موسوم به “تنفس جنگل” را به مجلس برد و توقف برداشت از جنگل در دستور کار نمایندگان قرار گرفت. داشتم بین مواضع کارشناسان موافق و مخالف سرچ میکردم، بین مخالفان یکی بیشتر چشمم را گرفت.
۳ نماینده ولی فقیه در ۳ استان شمالی کشور از سرسختترین مخالفان “تنفس جنگل” بودهاند. علاوه بر سنگ تمام گذاشتن در خطبهها ۳ نفری رسما به ریاست مجلس نامه نوشتهاند که طرح از دستور خارج بشود. خیلی قابل تامل است.
ازین ۳ نفر یکی حضرت آیتالله قربانی نماینده ولی فقیه در گیلان بود که بعدها با مطالبات مردم مجبور به استعفا شد. دو نفر دیگر حضرت آیتالله طبرسی نماینده ولی فقیه در مازندران و حضرت آیتالله نورمفیدی نماینده ولی فقیه در گلستان هستند.
نسلهای آینده تا همین ۳۰ سال بعد معلوم نیست چیزی به نام جنگل در ایران ببینند یا نه ولی کش گوگل باقی است. آیندگان از ما در مورد مواضع صاحب منصبانی که جنگل در استانشان بود خواهند پرسید. خواهند پرسید چطور یک نماینده ولی فقیه خودش در یک استان شمالی بیش از ۲۰ شرکت در حوزه چوب به نام ۳ فرزندش داشت ولی هیچکس از عملکرد وی سوال نکرد؟