منصور امان
ارسال علامت فروپاشی از سوی ظریف و عراقچی
پس از ایده داهیانه ایجاد انشعاب در دولت آمریکا، اینک بوق سردرگُمی حاکمان ج.ا با نوایی دیگر به صدا درآمده است. تهدید آنها مبنی بر اخراج پناهندگان و مُهاجران افغانستانی بیش از آنکه کسی یا جایی را تحت تاثیر قرار دهد، علیه منافع خود حاکمیت به جریان می افتد.
وقتی وزیر بخت برگشته خارجه در آمریکا به عشوه گری برای آقای ترامپ و تُرشرویی با پایوران دولت وی پرداخت، در حقیقت نقش شاهد زنده ای را ایفا کرد که نزد “دُشمن” بر موثر بودن فشارهای او از یکطرف و مُشت خالی “نظام” از طرف دیگر گواهی می داد. اینک نیز مُعاون وی برای جلب توجُه اُروپا چُماقی را به تکان درآورده که بی واسطه بر سر خود حاکمیت فرود آمده است.
ابتکار تلافی جویانه اخراج افغانستانیهای مُقیم ایران، ابتدا یک لگد جانانه به بساط خلافت حاکمان ج.ا است که با صرف هزینه کلان از جیب مردُم ایران، در سودای ایجاد یک قُطب شیعی چند ملیتی در منطقه بسر می برند. پایه مادی این طرح، مُسلمانان شیعه در کشورهایی با وضعیت بی ثباتی سیاسی هستند. این دسته از مُسلمانان، مُحیط ایدیولوژیک و جُغرافیای سیاسی “عقبه استراتژیک” به شُمار می روند و از همین روست که حاکمیت به سرمایه گذاری مالی، نظامی و سیاسی کلانی برای توسعه نفوذ خود بین آنها پرداخته است.
تهدید به قُربانی کردن یک جمعیت میلیونی از “اُمت” خلیفه خامنه ای، ادعاهای ایدیولوژیک و تبلیغات دایمی را که بر نقش پدرخواندگی و حمایتی حاکمان ایران برای همکیشان خود تاکید دارد، به شدت زیر سووال می برد. تهدید مزبور نقش شفافگری را بازی کرده که رابطه بین دستگاه خلافت آقای خامنه ای و مُسلمانان شیعه را همانگونه که هست به نمایش می گذارد. حاکمیت از زبان آقای عراقچی روشن و شنوا اعتراف کرده که در مُحاسباتش آنها فقط ابزاری قابل مُعامله برای تامین منافع، خروج از تنگنا و – در این مورد مُشخص – باجگیری و اخاذی هستند؛ امروز در ایران و فردا همه جا، این پیامی است که “نظام” به جمعیت “عقبه استراتژیک” ارسال کرده است.
تاثیر این افشاگری به ویژه بین مُزدوران خارجی استخدام شده حاکمیت بسیار مُخرب است. آنها که گذشته از جاذبه های مالی، در تور تبلیغات ایدیولوژیک فریبنده مُلاها قرار دارند، به ناگاه خود را در وضعیت جدیدی می یابند که مُهمترین ویژگی آن ناپایداری است. این شرایط همچنانکه به انفعال نیروهای “عقیدتی” راه می برد، کفه پیروان حُقوق و پاداشهای مالی را در دستجات تحت حمایت مُلاها سنگین تر می کند. خسارت این امر برای رژیمی که به دلیل تحریمها در تنگنای شدید مالی به سر می برد و بیش از هر هنگام دیگر به نیروی کم خرج تر ایدولوژیک نیاز دارد، جُبران ناپذیر است.
با نگاه به همین خطرها است که شُماری از نظامی و امنیتیها به شدت به پایور ارشد حُکومتی در وزارت خارجه تاخته اند و گُفته های او را “دُشمن پسند” توصیف کرده اند. پاسدار حُسین شریعتمداری، “اظهارات سخیف” او را “بی کم و کاست همسو با سیاست اعلام شده آمریکا و اسراییل برای جدا کردن ملتهای مُسلمان منطقه از ایران اسلامی” ارزش گذاری کرد و پاسدار زاکانی به وی یورش برد: “کمتر حرف زدن و یا کمتر کار کردن برخی از مسوولان کشور، خیرش برای مردُم و مملکت و بسیار بیشتر است.” سُخنان آخوند احمد سالک، یک مقام امنیتی بیت ولی فقیه، اما صریح تر است. او می گوید: “طرح چنین مسائلی در این زمان به مصلحت کشور نیست و موجب ایجاد یک تنش درون تشکیلاتی در داخل و خارج کشور می شود.”
یک نشانه مُطمئن از آغاز فروپاشی یک رژیم هنگامی است که توانایی تشخیص و تفکیک منفعت و ضرر خود را از دست داده باشد. آقایان ظریف و عراقچی در نقش سُخنگویان حاکمیت، دو علامت روشن از شکل گیری این وضعیت ارسال کرده اند. با توجُه به تنش موجود با آمریکا و کشورهای منطقه، خطر بُزُرگ در سرگشتگی حاکمان ج.ا آن است که خبطهای بعدی شان دامنگیر مردُم و کشور شود.