رسانه های آلمانی نوشتند: سفر وزیر خارجه این کشور به تهران هر چند نتیجه واضحی برای دو طرف نداشت، اما فرصتی فراهم کرد که اتحادیه اروپا و رژیم ایران، هر دو به نحوی با یکدیگر اتمام حجت کنند. درست است که سفر حساس ماس، نه برای اروپا و نه برای رژیم ایران، نتیجه ملموسی نداشت، اما در عوض سه نکته را به خوبی نشان داد:
۱- اروپا جز لفاظی دیپلماتیک نمیتواند کاری برای رژیم ایران انجام دهد و تهران هم نباید به دور زدن تحریمهای آمریکا توسط اروپا امیدوار شود. سازوکار اینستکس عملا مرده متولد شد. همین دیشب خبرگزاری بلومبرگ مدعی شد آمریکا در حال بررسی تحریم اینستکس است. اعمال چنین تحریمی، اینستکس را بیش از پیش بیخاصیت میکند. با تحریم اینستکس، برجام عملا نابود شده و دیپلماسی اروپا به شکست کامل میرسد.
۲- اروپا به نوعی به زبان تهدید روی آورده است. در واقع سخن اصلی ماس در تهران این بود که ما اروپاییها نمیتوانیم کار مهمی در زمینه تامین منافع اقتصادی رژیم ایران انجام دهیم، اما از تهران انتظار داریم که به برجام کاملا پایبند باقی بماند. معنای سخنان او میتواند حاوی یک تهدید ضمنی باشد مبنی بر اینکه اگر رژیم ایران، برجام را زیر پا بگذارد، اروپا چارهای جز پیوستن به آمریکا و شاید بازگرداندن پرونده تهران به شورای امنیت نخواهد داشت.
۳- اروپاییها تا حدود زیادی قدرت تاثیرگذاری بر دو طرف منازعه – تهران و واشنگتن- را از دست دادهاند. نه میتوانند منافع رژیم ایران را تامین کنند، و نه میتوانند واشنگتن را به عقبنشینی یا کنار آمدن با تهران متقاعد کنند. انتخاب ژاپن به عنوان میانجی میان رژیم ایران و آمریکا نشان داد که اروپا دیگر حتی نقش واسطه را هم نمیتواند ایفا کند. شاید به همین دلیل است که دویچه وله در تحلیل سفر ماس به تهران، نوشت که سرانجام در تهران «امید دیپلماتیک» از بین رفت.